شوشان ـ غلامرضا نورآبادی :
قسمت اول:
وقتی اولین کتاب تاریخی را میخوانیم و سرمست کشور گشایی برخی شاهان، خود را از دیگران بیشتر اشرف مخلوقات می یابیم: انسانهایی با فرهنگ کهن، باهوش و کلی خصوصیات عالی که میتوانند الگوی جهانی باشند. با خواندن کتب دیگر و سفرنامه و وضع فقر موجود ....پی می بریم واقعا اینطور نیست و بسیاری خلقیات منفی هم در ما نهفته است که مهمترین آنان شاید عدم همکاری جمعی، سست بودن پایه های اعتماد به یکدیگر و چسبیدن به سنت ها است. به ژاپنی ها و پیشرفت شان و به اروپائیان و دمکراسی شان غبطه میخوریم که چقدر ما از قافله توسعه عقب ماندیم. خودمان را با دست گرفتن گوشی های جدید، آدمهایی مدرن و توسعه یافته فکر میکنیم و در فضای مجازی فعالیم، البته نه در جهت تولید محتوی مفید، بلکه تیکه انداختن به فلان مسئول یا به استهزا گرفتن یک مشکل کلیدی در کسب و کار یا سیاست داخلی و خارجی و یا جوکهای قومی. وقتی فضای مشاع صنعتی یا ساختمانی را اشغال میکنیم نوعی زرنگی تلقی میکنیم یا وقتی به فلان مامور رشوه میدهیم هم نوعی توانایی و زرنگی محسوب میشود. عبور از چراغ قرمز و سرعت غیر مجاز و کلاه گذاشتن سر صنایع کوچک توسط صنایع بزرگ و تصویب قوانین ضد توسعه ای (به کام رانت خواران) هم زرنگی است.اینکه در مجامع و جلسات هم صرفا به امکانات و توانمندی های استان تکیه میشود و از راه حل برای رفع کاستی ها خبری نیست ،هم نوعی زرنگی است.اینکه بنویسیم و عمل هم نکنیم هم زرنگی است.
بهر صورت آنچه که هست نتیجه کنار گود نشستن، انتخاب اشتباه و انتظار ظهور تا بهتر شدن شرایط و پیدا شدن کسی برای حل مشکلات مان، و دریغ از یک ساعت وقت در شبانه روز برای کار جمعی و خدمت به جامعه ای که بچه هایمان را به آن سپرده ایم.میگوییم کار نیک از پر کردن است و ... ولی آنرا باید همسایه انجام دهد. البته اغلب برای ارضای خودمان و نه خدا، شاید صدقه بدهیم.
۲۵۰۰ سال عمری که برما گذشت تا به اینجا رسیدیم نتیجه قبول شاه خدایی و تنبلی و تن پروری ناشی از شرایط تاریخی و جغرافیایی بوده. در بزنگاه های تاریخی یکی علیه ظلم قیام میکرد ولی دیری نمیگذشت که آش همان آش و کاسه همان کاسه.اگر این خصوصیات منفی را در کنار خصوصیات خوب مان مثل تعهد به خانواده، گذشت و پشتکار و... بگذاریم وشروع به اصلاح رفتاری کنیم، به مرور زمان میتوانیم قدم به محیط انسانهایی در مسیر توسعه بگذاریم. همان دیاری که حفظ منابع انسانی را اولویت توسعه میدانند.
قسمت دوم:
با توجه به سابقه تاریخی و مشکلات فقر و معیشتی، عدم رفاه و ازادی و عدالت، اگر فردا صبح انقلاب شود، چه میشود؟ آیا افراد جدید! به تعهداتشان مبنی بر دمکراسی پایبندند؟ در جهان عصر ارتباطات و دشمنان در لباس دوست (با امکانات رسانه ای گسترده) و تحرکات مشکوک و جهت دار همسایگان، امکان حفظ یکپارچگی کشور ممکن است؟آیا مالکیت خصوصی، حق اظهار نظر و خرد جمعی تحقق می یابد؟ با چه زیر ساخت قبلی؟ و با چه ضمانتی؟چگونه عدالت های قضایی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از فردای روز انقلاب اجرا میشود؟ و هزاران آیا و اگرهای دیگر.
ضمانت اجرای دمکراسی و عدالت واقعی نه با موعظه یا گرفتن بودجه، بلکه با وجود مردمی است هوشمند و آگاه به گذشته و آینده نگر و متشکل در احزاب و انجمن ها و تشکلهای صنفی و صنعتی. وقتی احزاب آزاد وجود ندارند، باید در تشکلها گرد هم آمد تا بتوان بر سیاست ها و قوانین تاثیر گذاشت تا آنچه مد نظر عموم است اندک اندک تحقق یابد. ببینید نقش تشکلهای قومی در انتخابات مجلس و شورای شهر و....چقدر موثر بود.نمیتوان گفت کار راحت و سهلی است. البته از خود گذشتگی، تلاش و پشتکار میخواهد و نه تفنگ و شمشیر. هیچ اندیشمندی یافت نمیشود که انقلاب را در این عصر فناوری و تکنولوژی توصیه کند. توصیه به جنگ و انقلاب فقط از طرف کسانی است که مقاصد دیگر غیر از سربلندی ما دارند. برای فرد فرد ما کار سختی نیست، اگر روزی یکساعت یا هفته ای ۴ ساعت از وقت خود را به تلاش جمعی اختصاص دهیم. گرد هم آییم، بنشیم و اظهار نظر کنیم و به حرفهای هم توجه، و یکدیگر را نقد کنیم، با سماجت و علیرغم تمام ناملایمات ممکن به سهم خود توصیه و پیگیری کنیم وصد البته در جهت حل مشکلات یکدیگر تلاش و خوشحال از اینکه به اعضا منفعت هم برسانیم .... . همین میشود تغییر، میشود احقاق حق و عدالت و رفاه و آزادی در آینده. شما دوست من از کی آماده تحول و ادای دین خود به جامعه هستی؟ کی شاهد تشکیل جمع های نخبگان و فعالین علمی، صنعتی، کشاورزی، دانش آموزی، خانوادگی و....خواهیمبود؟ انشالله به یاری خدا و همت!! دوستان. طبعا در نوشتار فعلی و گذشته بدلیل سعی در اختصار نویسی کاستی هایی وجود داشته که پوزش میطلبم.