شوشان ـ مهری کیانوش راد :
آدم ها می آیند و می روند.
قانون روزگار است ، برای هر آمدنی ، رفتنی است.
مرگ بر گذر زندگی ایستاده ، تا کسی از قافله رفتن جدا نماند.
بین همه ی کسانی که می آیند و می روند ، برخی نامشان جاودانه می ماند،
گاه به زشتی ، گاه به نیکی.
بین نیکان نیز همه یک گونه نیستند ،ماندگاری یادشان نیز همه یک گونه نیست .کم هستند کسانی که به نیکی های بیشمار آراسته اند و ماندگار و همیشه در قلب می مانند
حسین یکی از این جاودانه هاست.
جاودانه ای که نمی توانی فراموشش کنی.
به هر نیکی که رو کنی ، جلوه از او می بینی.
به هر زشتی که رو کنی ، می بینی که دشمن افزون تر از آن زشتی را با حسین کرده است.
به تاریخ که نگاه می کنی ، خورشیدی فروزان می بینی که گذر زمان نورش را مکدر نکرده است.
خورشیدی که اطرافش پر از ستاره های نورانی است، اما نور حسین دیگر است ، نور حسین چراغ راه است ، مصباح هدایت است .
در مدار حسین ، باید حسینی بود ، تا ماندگار شد.در مدار حسین می توان زن بود ، مرد بود ، کودک بود ، دشمن بود ، دوست بود و ...
فرقی نمی کند ، در مدار او که قرار گرفتی ، به جذبه ای خاص می چرخی ، سماعی از جان با کل کائنات تو را با خود می برد.
نه از جنسیت تو اثری می ماند ، نه از سن و سالت ،
گویی همه ی زشتی ها ذوب خورشید می شوند و طلای ناب وجودت چهره نشان می دهد .
براده های طلای وجودت جذب می شوند، جمع می شوند ، متراکم و تکثیر می شوند ، چشم می گشایی ...
دیگر شده ای .
این دیگر شدن های مکرر ادامه خواهند داشت ، تا روزی که باور کنی ، دوستدار حسینی .
دل باید باور کند ، عقل باید استدلال کند .
همه ی عالم فدای لحظه ای باد که دل و عقل یکدیگر را اثبات کنند .
این باور است ، که می ماند ، از خود می گذرد ، در مرگ زیبایی می بيند، و زندگی را تکرار مکرر حق و باطل می داند .
حسین تجربه ی مکرر باور عقل است ، باور دل است ، عقلی که زبان دل را می فهمد و تسلیم است. .
حسین تجربه ی مرکب سواران مرگی است که سرود زندگی می سرایند.
اگر حسین نبود ، چه کسی باور می کرد ، مرگ سرود زندگی است.
اگر حسین نبود ، چه کسی باور می کرد ، زینب گونه در قتلگاه جز زیبایی نبیند .
اگر حسین نبود ، شیعه چه تنها بود.