اشتغال بی حد و حصر زنان و بیکاری و گوشه نشین شدن مردان

شوشان ـ  دکتر محمد جواد مرمضی :

قبل از اینکه فرهنگ غربی که بیشتر بنیان های آن بر پایه  های غلط و سست پایه ریزی شده است در بین جوامع انسانی بویژه جامعه اسلامی ما رخ دهد زندگی بصورت طبیعی بین زن و مرد با حفظ کانون گرم خانواده بر پایه فطرت خلقت که هر موجود زنده ای و از جمله انسان از آن برخوردار است می چرخید که کاملا عادلانه است و مطابق با اصول خلقت با رعایت تمام جوانب زندگی است در این تقسیم بندی عادلانه وظیفه هریک از زن و مرد در پیشبرد چرخه زندگی کاملا مشخص و معلوم است زن چونکه یک موجود ظریف و‌کانون رحمت و مهربانی است اولین وظیفه ای که در این چرخه دارد زاد وولد و تربیت بچه های صالح که مستعد برای ساختن آینده هستند می باشد در کنار این وظیفه مهم مسئولیت تهیه جو مناسب در داخل منزل برای آرامش همسر و بچه ها و دیگر اعضای خانواده با استفاده نمودن از آن ظرافتی که بالفطره در آن نهفته شده است بعهده دارد که اگر در اعماق آن بیشتر غور کنیم وظیفه بسیار مهم تلقی می گردد  که‌ مرد از انجام دادن آن بسی ناتوان است و اگر چنانچه این مسئولیت مرد  بعهده بگیرد بعد از مدتی خسته می شود و آن را نا تمام رها می کند بر عکس زن که هر چه تجربه اش در این امر زیادتر شود جمال و زیبایی هنرش بیشتر آشکار می گردد در این تقسیم بندی وظایف مرد کاملا آشکار و روشن است که مهمترین این وظایف فراهم نمودن امنیت جانی و اقتصادی و حمایت کردن زن از هر گونه بهره کشی از ایشان در جامعه و نظام های حاکم بر آن است مرد با آن توانایی جسدی که دارد و بمراتب از زن بیشتر است و از استحکام و بنیه بدنی قوی برخوردار است مسئولیت فراهم نمودن وسایل و مایحتاج زندگی است ایشان باید با تقبل چنین مسئولیتی هر چه که زن لازم دارد تهیه کند در این خصوص می توانیم زن را به گل و خانواده به گلستان تشبیه کنیم که مسئول محافظت و نگهداری از   این باغ و طراوت بخشیدن هر چه تمام تر به آن مرد می باشد پس زندگی بر طبق این معادله باید تراز شود تا بنحو مطلوب و‌مثمر ثمر  بچرخد و نتیجه مثبت بدهد که چرخه زندگی بر همین منوال از بدو پیدایش خلقت انسان بوده است و بنحو احسن پیش رفته است متاسفانه با ظهور تمدن غربی در قرن گذشته این معادله بهم خورده است عده ای از فلاسفه اروپا بغلط منادی تساوی زن و‌ مرد در تمام ابعاد شده اند و کم کم به جامعه انسانی این تفکر غلط با همکاری حکام فاسد ترویج کرده اند که زن و‌مرد مساوی هستند و در وظایف زندگی  و مسئولیت ها و مشاغل هم باید مساوی باشند لازم به یادآوری است که هیچ انسان عاقلی قائل به عدم تساوی زن و مرد نیست اما این تساوی آنها در بعد انسانی است نه در بقیه جوانب و ظرافت های زندگی که فطرت بشر بر آن پایه گذاری شده است اشتباه کار اینجاست که تمدن غربی جایگاه هریک از زن و مرد در تحمل مسئولیت ها و وظایف تغییر و عوض کرده است به زن اجازه داده است وارد کارها و وظایفی بشود که توانایی انحام دادن آنها را از لحاظ فیزیکی و عاطفی و روانی ندارد و اگر چنین وظایفی بعهده بگیرد ظلم بر آن تلقی می شود بیشنر مشاغلی که امروز بعهده زنان واگذار شده است برای آنها سنگین محسوب میشوند یک زن اگر در یک اداره بعنوان کارمند استخدام شود یا در یک کارخانه بکار‌گرفته شود یا اینکه در یک واحد نظامی مشغول بخدمت شود یا اینکه کار وکالت یا قضاوت یا سردفتری و امثال آن بگیرد و هزاران کار دیگر از همین قماش در واقع به خود ظلم کرده است چونکه توانایی تحمل انجام چنین کارهای سنگین ندارد یک زن در آخر باید شوهر کند که نتیجه اش زاد و ولد و نگهداری بچه و در آخر امر شوهرداری است یک زن نمی تواند بگوید که من شوهر می کنم اما نبابد بچه بزایم یا کارهایی که در خانه بعهده من است انجام نمی دهم یا  نیازی  نیست که شوهر داری کنم یا بخاطر جلب رضایت  شوهرم آرایش نکنم  و خودم را از نظر تیپ ظاهری  مرتب نکنم  زیرا  چنین اموری از وظایف ضروری یک زن در امر بچه داری و  شوهر داری  است چونکه اگر به این وظایف عمل نکند متضرر اصلی خود زن است و چونکه این وظایفی که زن باید انجام دهد مستلرم صرف وقت زیادی می شوند طبیعی است که اگر چنانچه در بیرون از منزل مسئولیت یک کار دیگری بگیرد از انجام مسئولیت های اصلی اش ناتواان می شود و‌ کانون گرم خانواده کم کم به سردی تبدیل می شود علاوه بر آن اگر زن کار دیگری بغیر از وظیفه خانه داری و شوهر داری اش در بیرون از منزل انتخاب کند به مرد ظلم کرده است چونکه همیشه   مرد باید کار کند و مسئولیت نان در آوردن خانواده از نظر قانون و شرع و عرف بعهده اوست  زنان و‌ مردان همگی کاملا می دانند که مرد مسئول معیشت زن و بچه ها یعنی خانواده است که نه قانون و نه شرع و نه عرف در تمام فرهنگ های انسانی قائل به این نیستند که زن مسئول چنین کاری است و همانطور که گفته شد  متاسفانه فرهنگ غلط غربی از مدت ها پیش بین ما رخنه کرده  است و با توسعه دانشگاهها و مراکز آموزشی و به انحصار در آوردن چنین مراکزی در خصوص شرط ورود به آنها احراز نمره بالاتر در قالب آزمون و‌کنکور که بنا به علل زیادی از جمله اینکه گرفتاری مردان در ورطه مشکلات زندگی و غیره شانس پذیرفته شدن خانم ها و ورودشان  به این مراکز چند برابر آفایان شده است که این امر زمینه مناسبی برای خانم ها شده است که جای مردان  بگیرند  و وارد بازار کار بشوند  که یک نا همترازی وحشتناک شده است  زیرا تعداد مردان بیکار روز بروز زیادتر می شود و تعداد زنان شاغل هر روز زیادتر می شود که این ناهمترازی عواقب وحشتناکی برای جوامع انسانی بخصوص جامعه کشور ما بوجود آورده است از جمله ازدیادی طلاق ، ازدیاد جمعیت دختران  ترشیده بی شوهر  که فارغ التحصیل همین مراکز دانشگاهی و آموزشی هستند  و درصد زیادی از آنها مدارک دانشگاهی در سطوح بالاتر گرفته اند و سنشان بالا رفته است که یا جویای کار هستند یا دیر کار پیدا کرد ه اند ، افسردگی حاکم بر نظام خانواده ، ازدیاد بیکاری آقایان و انحراف آنها به مواد مخدر و غیره ، رواج فساد اخلاقی و بی اعتنایی به تعالیم دین و فرهنگ سنتی ، و هزاران آسیب اجتماعی دیگر که تحقیق و‌کاوش در هریک از آنها نیازمند به نوشتن نوشته های قطور و متعدد دارد  در آخر باید مسئولین اندر کار فکری به این پدیده نا همترازی بکنند و با الهام گرفتن از تعالیم قرآن از نظیر آیه شریفه " الرجال قوامون علی النسا " یعنی "مردان مسئول فراهم آوردن معیشت زنان هستند"  و حدیث  نبوی شریف" جهاد المرئة حسن التبعل" یعنی  "جهاد زن شوهرداری نیکو است "  با گرفتن بیشتر مسئولیت ها و مشاغل از دست زنان و سپردن آنها بدست مردان  ، این نا همترازی خطرناک هر چه زودتر ترازتر و متعادل تر کنند که اگر چنین کاری صورت بگیرد زندگی بحالت عادی خود بر می گردد و ریشه بیکاری برچیده می شود و طراوت و شادابی در بین مردم زیادتر خواهد شد