امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ فائزه رحیمی مقدم :
اولین نکته برای فهم و تحلیل سیاست خارجی، درک این مسئله است که سیاست خارجی در یک بستر محیطی جریان دارد. مورگنتا چراغ راهنمای سیاست خارجی کشورها را «پیگیری منافع ملی» میداند. ژئوپلیتیک، ژئوکالچر و ژئواکونومیک ایران متأثر از تعاملات ساختاری با سایر کشورها است و در این شرایط، شناخت بستر محیطی به خوبی میتواند به تبیین سیاست خارجی ایران کمک کند.
تنوع الگوی رفتاری کشورها از رقابت و همکاری تا تعارض و تقابل، قدرتمحوری، فراوانی تعارضات، سطوح نامتوازن قدرت در کشورهای غرب آسیا، فراوانی مداخلات خارجی، اتحاد و ائتلاف با قدرتهای برون منطقهای، عدم مدیریت ورودیهای خارجی، ضعف و سستی پیوندهای استراتژیک میان کشورهای منطقه، آسیبپذیری مرزها، تنوع تهدیدات از نظر هستیشناختی و روش شناختی، تنوع نقاط هدف، روند فزاینده شکافهای درونی اعم از قومی و گروهی، ضعف انسجام داخلی و حساسیت و تأثیرپذیری نظامهای سیاسی و امنیتی، حضور و اقدامات مختلف قدرتهای مداخلهگر جهانی در تحولات کشورهای اسلامی، حضور خطرناک گروههای مختلف تروریستی، روند صلح بین اسرائیل با کشورهای عربی از مهمترین موارد قابل اشاره برای فهم فشار ساختاری بر نظم منطقهای در حوزهی غرب آسیا و خلیج فارس میباشند و ایران به دلیل موقعیت خاص در میان انبوه فشارهای ساختاری مذکور قرار گرفته است.
در حالی که طی سالهای گذشته تحت تأثیر فشار حداکثری ناشی از تحریمهای گوناگون آمریکا علیه ایران، اقتصاد ایران به سوی نوعی انزوا حرکت کرده، بیم این میرفت که انزوای سیاسی نیز گریبانگیر کشور شود. برای برونرفت از این حالت، کاستن از فشار تحریمها و تلاش جهت افزایش قدرت و توان چانهزنی با کشورهای منطقه که با رژیم اسرائیل به برقراری روابط پرداختهاند و نیز در شرایط مطرح شدن ناتوی عربی و حتی مسئلهی گسترش ناتو در غرب آسیا به نوعی که در آخرین خبرهای منتشر شده از سوی سازمان پیمان اتلانتیک شمالی(ناتو) اعلام شده که بناست به درخواست رسمی بغداد، دامنهی فعالیت خود را در عراق گسترش دهد و تحت عنوان «نیروی مستشار» با «وزارت کشور» و «پلیس فدرال» برای افزایش توان رزمی و ظرفیتسازی همکاری کند؛ وظیفهی وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی ایران چیست؟
با وقوع تحولات 2011 موسوم به بهار عربی یا بیداری اسلامی و تأثیرات آن بر کشورهای منطقه بهویژه ایجاد تغییر و چالشهای جدید در نظامهای سیاسی و امنیتی، روابط ایران و عربستان بهعنوان دو بازیگر مهم منطقهای دستخوش تغییرات و تحولاتی شد، بهگونهای که به تیرهترین مرحله خود، یعنی قطع ارتباط کامل دیپلماتیک وارد شد. با روی کار آمدن دولت سیزدهم در ایران و تلاش برای برقراری روابط با همسایگان، پس از هفت سال قطع ارتباطات دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی، در نهایت این دو کشور با میانجیگری چین، به ازسرگیری روابط خود پرداختند. با مروری بر روابط این دو بازیگر مهم منطقهای در حوزهی خلیج فارس و خاورمیانه، میتوان به این نکته دست یافت که روابط ناپایدار چهاردههای همواره موانعی را در مسیر تحقق و تأمین منافع اقتصادی و سیاسی آنها ایجاد کرده است.
کشورها با توجه به اصول و اهداف بنیادی خود، قابلیتها و توانمندیها و همچنین توجه به شرایط بینالمللی و منطقهای خطمشیهای سیاست خارجی را تنظیم میکنند. با توجه به تاریخ هرگاه کشورها به سوی واگرایی و تقابل قدم برداشتهاند، به همان میزان امنیت منطقه را به خطر انداخته و زمینهساز بحران شدهاند. در شرایط حال حاضر با توجه تحولات نوین منطقه و جهان، حضور دموکراتها در رأس ساختار تصمیمسازیهای آمریکا و تمرکز آنها بر چین و چرخش به سوی آسیا بهجای صرفاً تأکید بر خاورمیانه، گذار نظام بینالملل از حالت تک قطبی به چندقطبی و تلاش چین برای رسیدن به آفریقا و تکاپوی کشورهای منطقه برای تسهیل این فرایند و همچنین حضور فعال بن سلمان و تلاشهای او برای توسعه عربستان و از سوی دیگر محدودیتهای اقتصادی شدید ناشی از تحریمهای آمریکا علیه ایران در عرصهی بینالمللی و حتی منطقهای و همچنین حضور ابراهیم رئیسی که از ابتدا بهدنبال سیاست همسایگی و برقراری روابط بهتر و گفتوگو با همسایگان است، روابط ایران و عربستان دوباره احیا گردید تا هر دو کشور به منافع مد نظر خود دست یابند.
در این میان، نمیتوان از حمایت مخفیانهی عربستان از ماجرای حملهی طبس، حمایت مالی و سیاسی از صدام حسین طی هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران، حمایت مالی از گروههای تکفیری در غرب آسیا، تلاش دیپلماتیک برای ارجاع پروندهی هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد و تحریم ایران چشمپوشی کرد؛ و البته به این دلایل نیز نمیتوان قید رابطه و تعامل را با عربستان زد چرا که در اقیانوس مواج سیاست بینالملل، هیچ جزیرهی امن و قابل اعتمادی برای دلخوش کردن به رسیدن به ساحل امن وجود ندارد و تنها کاری که میتوان در این بیاعتمادی محض کرد، استفاده از قایق مشترک یا همان پیگیری منافع در گروی تعامل با دیگران است. نکتهای که هر دو طرف ایرانی و عربستانی به خوبی درک کردهاند.
تحلیل سیاست خارجی فقط در یک نقطه، صحیح و درست محسوب میشود، آن هم زمانی که بهدرستی منافع ملی تشخیص داده میشود و بدون جانبداری و یا تحقیر و تضعیف هر تیمی و عملکرد و سخنان پیشین افراد، در شرایط حال حاضر و نسبتسنجی با مسیر حرکت نظام بینالملل و نقشهخوانی درست مسیر حرکت سایر کشورها، به هدایت و همراهی دستگاه دیپلماسی کشور در راستای کسب افزایش منافع ملی پرداخت. دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی ایران، تقابل با هژمونی آمریکاست به جز این مورد اصرار بر مواضع در عرصهی پویای نظام بینالملل که هر ساعت آن با تغییر همراه است نه تنها به معنای پیگیری منافع ملی نیست بلکه خودکشی محض است.
در تاریخ روابط بینالملل، ارتباط و مصالحه میان کشورهای انقلابی با محافظهکار همواره امری بسیار دشوار بوده است. اما حالا که ایران و عربستان مجدداً وارد تعامل شدهاند نحوهی رویارویی جامعهی ایرانی با این موضوع نیز قابل تأمل است. در صحنهی سیاست بینالمللی بازی با حاصل جمع مثبت بسیار بهتر از بازی با حاصل جمع صفر است. متأسفانه مادامی که تحت تبلیغات و اشتباهات مفروض، با حمایت از موضعی خاص و بیتوجه به منافع پایدار ملی، به انتقاد بدون راهکار دامن بزنیم، نتیجهای جز تضعیف تیم خودی و دستگاه دیپلماسی کشور به دست نخواهد آمد.