شوشان ـ لفته منصوری :
این شبها در جایجای اهواز، روضههای حسینی بر پا است. به زبانهای عربی و فارسی و با درونمایههای تاریخی، کلامی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به رخداد عظیم عاشورا و وقایع پسازآن میپردازند. خطیبان منبر، مداحان، شاعران و قاریان قرآن و البته بانیان سنتی و سیاسی و انتخاباتی این مجالس هرکدام سهمی در برپایی این شور و شعور حسینی دارند. گاه هم خطیبی یا شاعری گریزی به دردها و محنتهای مردم میزند و چون صادق سواری، شاعر جوان اهوازی وقتی او را به تریبون مسجد قاسم بن الحسن در روضهی سید محسن موسویزاده فراخواندند، این ابوذیه[۱] را گفت و برگشت و نشست:
إشعجب راعي القلم لاهم لدارا / الفقیر و کف ترا المفلس لدارا / أنصحک لو ردت تمشي لدارا / إلعرف و فلوس ولِّمهنْ سویه[۲]
من و دوستانم هم هر شب به یکی دو روضه میرویم و به قول جلال آل احمد، چون خسی در میقات، در دریای توصیف، تفسیر و تبیین صحنهی شگرف قیام امام حسین علیهالسلام به نظاره مینشینیم؛ به این امید که درسی و بیشتر اشکی و در این میانه تفکری و تأملی و خدا کند اجر و ثوابی نصیب شویم!
پریشب بنا به دعوت دوست هنرمندم جناب ناصر چوپان بهاتفاق دوست گرامی حاج عبدالامیر عنافجه به منزلشان رفتیم تا به سخنرانی جناب آقای دکتر اکبر ظریفی با موضوع «مسئولیتهای شهروند حسینی» گوش فرا دهیم.
جناب دکتر اکبر ظریفی سخنرانی خود را با دو پرسش آغاز کرد: ۱- امام حسین (ع) بهعنوان شهروند چه نگاهی به مردم داشت؟ ۲- وقتی مردم عراق از امام حسین (ع) برای ادامه مسیر امام علی (ع) [حکومت] دعوت کردند چه رفتاری کرد؟ ایشان در پاسخ به سؤال اول گفتند امام حسین (ع) از منظر حقوق برابر به مردم نگاه میکرد؛ و در پاسخ به سؤال دوم رفتار امام حسین (ع) در دو مقطع تاریخی الف: قبل از شهادت امام حسن (ع) و مرگ معاویه: امام متعهد به صلح برادرش امام حسن مجتبی بود و علیرغم دعوت مردم عراق که از زمان امام علی (ع) پیدرپی ادامه داشت، پاسخ منفی داد. در اینجا مبنای رفتار امام، وفای به عهد است که ما بهعنوان الگوی رفتار شهروندی باید به آن توجه کنیم. ب: بعد از شهادت امام حسن (ع) و مرگ معاویه: هنگامیکه درخواست عمومی مردم عراق از امام بیشتر شد؛ در حقیقت این تعهد تبدیل به وظیفه شد و اینجا یکی دیگر از الگوهای رفتار شهروندی «وظیفهمندی» قابلفهم و درک است. آن هنگام هم که امام حسین (ع) بنا به دعوت مردم عراق وارد کارزار شد و آنها او را یاری نکردند، زیر بار زور نرفت و اینجاست که اصل «آزادگی» امام برجسته میشود که از این منظر این را میفهمیم که آزادگی که یکی از هزینههای آن زیر بار زور نرفتن است را باید بپردازیم؛ بنابراین مردم را به یکچشم دیدن، متعهد بودن، وظیفهمند شدن و آزادمردی و پرداخت هزینههای آن، دستاوردهای شهروندی است که میتوان از قیام امام حسین (ع) آموخت. [فایل ۴۱:۵۵ دقیقهای این سخنرانی را در کانال تلگرامی ناصر چوپان به نشانی: https://t.me/mohammadchopan بشنوید.]
و ما در این سیلِ بنیان افکن «جهانیشدن مفاهیم غربی»، شاید به خاطر غرق نشدن، خود را بر تکهی چوبی میافکنیم! یا به اقتضای تمایز و تشخص روشنفکرانه اینچنین سخن میرانیم؟ یا تفسیری برای سنتگریزان در مکتب حسینی میجوییم؟ نمیدانم! اما بااینکه مفهوم شهروندی (Citizenship)؛ تاریخی بسیار دیرپا و پراکنده دارد[۳] و مفهومی غریب و پیچیده است و پیشینه طولانی دارد؛ اما باید دید که این مفهوم در کدام زبان سیاسی به کار میرود؟[۴] و آیا این زبان گنجایش تجزیهوتحلیل قیام امام حسین علیهالسلام را دارد؟ یا مگر این مفهوم حتی در غرب، در سال ۶۱ ه.ق متولدشده بود؟ شهروندی نوعی قرارداد اجتماعی است که هدف اصلی آن ارتقاء رفاه و امنیت در سطح جامعه است و ضرورتاً به این امر میپردازد که افراد جامعه باید چگونه رفتار کنند تا به این هدف برسند.[۵] و مدلهای مدرن شهروندی در غرب با ملیّت و ناسیونالیسم گرهخوردهاند و کسانی جون «دیوید میلر» بر این عقیدهاند که شهروند بدون ملیّت، ایده پوچ است. شهروندی در غرب و لیبرالیسم، به فرد و فردیت توجه ویژه دارد بهگونهای که صرفاً بر حقوق تأکید میشود و مسئولیتهای شهروند مورد غفلت قرار میگیرد.[۶]
گرچه برخی معتقدند مفهوم شهروندی را نمیتوان شاخصه بندی کرد و این مفهوم مدرن را نباید بر متون دیروزی بارگذاری کرد، این مفاهیم مدرن فقط در مغرب زمین وجود دارد. از باب نمونه میتوان به این عبارت ماکس وبر اشاره نمود که میگوید فقط در مغرب زمین میتوان مفهوم شهروندی را یافت چراکه فقط در مغرب زمین، شهر به معنای خاص آن وجود دارد.[۷] و مفاهیمی همچون شهروند مشخصهی منحصربهفردِ غرب میباشد.
در مقابل، عدهای بر این باور هستند که میتوان عمل شاخصه بندی از این مفهوم مدرن انجام داد[۸] و بر مفاهیم نزدیک همچون رعیت، ملت، امت، ناس، مردم در آثار متکلمان و فقهای اسلامی حمل نمود. چراکه این واژهها با شهروندی ارتباط تنگاتنگی میتوانند داشته باشند. مثلاً از میان واژههای مذکور «مفهوم رعیت» از نظر مفهوم و بار سیاسی – حقوقی، از دیگر واژهها به مفهوم شهروند نزدیکتر است. چون «رعیت» به معنای مسئولیت حاکم، در برابر مردم در زبان عربی بار مثبت دارد؛ اما معنای منفور آن در زبان فارسی و خلط میان این دو معنا موجب شده است که از اطلاق رعیت بر مردم در نظامهای سیاسی امروز، معنای منفی به ذهن آید؛ فلذا به کار بردن این واژه، ذهن شنونده را به نظامهای اربابرعیتی میاندازد.[۹]
در طول سخنرانی دکتر ظریفی خدا، دین و رسالت امام در تعلیق قرار میگیرد و از این مفاهیم که برخی از آنها در وصیتنامه امام حسین علیهالسلام سخن به میان آمده است؛ میگذرد.
محمد بن حنفیه برادر امام حسین (ع) پس از اطلاع از سفر امام، برای خداحافظی نزد او رفت. حسین (ع) وصیتنامهای برای او نوشت که در آن آمده است:
إنّی لَم اَخْرج أشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً وَ إنّما خَرجْتُ لِطلبِ الإصلاح فی اُمّةِ جَدّی اُریدُ أنْ آمُرَ بالمَعْروفِ و أنْهی عن المُنکَرِ و أسیرَ بِسیرةِ جدّی و سیرةِ أبی علی بن أبی طالب
من از روی ناسپاسی و زیادهخواهی و برای فساد و ستمگری، خروج نکردم؛ بلکه اصلاح امّت جدّم را میجویم. میخواهم امربهمعروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدّم و پدرم علی بن ابیطالب (ع) رفتار کنم...[۱۰]
معرفتشناسی و هستیشناسی نوین مبتنی بر برداشت ویژهای از خود انسان است که بر اساس آن: اولاً، ماورای ماده از حوزه شناخت انسان خارج و درنتیجه انکار میشود. ثانیاً، خرد مبتنی بر روش علمی و تجربی قادر به شناخت همهی ابعاد هستی و ازجمله انسان و نیازهای وی است. ثالثاً، شناخت حقوق انسان در قلمرو عقل بشری قلمداد و از حوزه انتظارات از دین خارج میشود. بنیاد حقوق انسان بر تمایلات نخستین وی نهاده شده است و آنچه برای او بهصورت مطلق وجود دارد، همین حقوق طبیعی است که وظایف و تکالیف نیز محدود به آنها است.
نگرش اسلام به انسان، نگاه به موجودی است که اولاً، مخلوق خدای یکتاست. ثانیاً، دارای ساحتی غیرمادی به نام روح انسانی بوده و دارای حقیقتی روحانی و ابدی است و ثالثاً، انتخابگری در ذات اوست. با توجه به این ویژگیهای انسان حقوق شهروندی او رابطهی بلا انکاری با این مبانی دارد که رابطه هر یک از خلقت، حقیقت و انتخابگری او با حقوق شهروندی تبیین میگردد.
پانوشت:
[۱] - أبُوذِیّه (Abuzyye): از گونههای بسیار مهم شعر محلی عربی در خوزستان است که سازهای کامل و منظم در چهار مصرع و در بحر وافر سروده میشود. در قافیه و ردیف سه مصرع اول ابوذیه، جناس رعایت میشود، بهگونهای که در نگاه اول هر سه کلمه، یکی مینماید اما درواقع این سه کلمه معنای مختلف دارند. لدارا مصرع اول = نچرخاندن. لدارا مصرع دوم = خانهاش. لدارا مصرع سوم= اداره.
[۲] - چه عجب که صاحبقلم به فکر نبود و قلمش را نچرخاند (ننوشت) / و فقیر دستخالی به خانهاش برگشت / تو را نصیحت میکنم که هرگاه خواستی به ادارهای بروی / آشنا (پارتی) و پول را هر دو باهم آماده کن.
[۳] - فالکس، کیث (۱۳۸۱)، شهروندی، ترجمهی محمدتقی دلفروز، تهران: کویر، ص ۲۰۸.
[۴] - دنیس، رایلی (۱۳۸۸)، شهروندی و دولت رفاه، ترجمهی ژیلا ابراهیمی، تهران: آگه، ص ۱۰.
[۵] - فتحیواجارگاه، کوروش و طلعت دیباواجاری (۱۳۸۱)، تربیت شهروندی، تهران: فاخر، ص ۱۸۴.
[۶] - فالکس، همان.
[۷] - همان، ص ۸۱.
[۸] - برای اطلاع بیشتر از اینکه آیا مفاهیم مدرن را میتوان از دل سنت بیرون کشید. رجوع کنید به: سید صادق حقیقت، ظرفیت سنجی مفاهیم سیاسی مدرن، فصلنامه علوم سیاسی، سال ۱۳۸۶. همچنین، مجید محمدی، جامعه مدنی بهمثابه روش، تهران: انتشارات قطره، سال ۱۳۷۶ ص ۱۶ و ر.ک: سیاوش جعفری، رویکردهای مذهبی الزام سیاسی، راهبرد یاس، شماره ۱۱، پاییز ۱۳۸۶، ص ۸۳.
[۹] - رجوع کنید به: سید مصطفی احمدزاده، حقوق شهروندی، اندیشه حوزه، ش ۵۶، بهمن و اسفند ۱۳۸۴، ص ۹۶.
[۱۰] - ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ ق، ج ۵، ص ۲۱؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص ۱۸۸-۱۸۹.