شوشان ـ هوشنگ نوبخت :
امروز مثل همیشه با چند همکار رسانه ای ام در دیگر شهرهای کشور ارتباط گرفتم تا راجع به مسائل مختلف کمی با هم گپ بزنیم.تماس دوم نوبت به دوست اصفهانی ام رسید و مثل همیشه راوی خبرهای خوبی برای استانش بود و از طرح آبرسانی از دریای عمان برای صنایع شهرش ابراز خوشحالی می کرد و این که انجام این پروژه چه قدر می تواند دغدغه ی صنایع اصفهان را کم کند.
این دوست عزیز خبرنگارم، متقابلا سراغ اوضاع و احوال خوزستان را از من پرسید و من هم مثل همیشه کمی با مکث و البته اغراق گفتم که طرح فاضلاب اهواز در حال انجام است و درست در میانه کلام سراغ از مترو گرفت که ناچار شدم بحث را عوض کنم تا مثل دیگران مجبور نشوم از شرایط ناخوشایند حاکم بر استان غنی ولی فقیرم بگویم و طرح هایی که ناتمام مانده اند.طرح هایی مثل پروژه بزرگ و حیاتی ۵۵۰ هزار هکتاری که می توانست خوزستان را به قطب اول کشاورزی کشور تبدیل کند یا طرح متروی ناتمام اهواز که سوژه ی مجالس و محافل شده است.
نمی دانم پاسخ خبرنگاران تبریز در خصوص طرح کمر سبز کلانشهر اهواز یا حتی جاده کمربندی اش را چه بدهم؟!نمی دانم جواب دوستان شیرازی ام در خصوص بیابان زدایی ها را چگونه شرح دهم که دروغ نگفته باشم یا چه پاسخی در مورد آب های روان اهواز بدهم.نمی دانم اگر همکار شهرکردی ام در خصوص وضعیت جاده های استان سوال کرد چه جوابی بدهم که با مرگ هم استانی هایم در این جاده ها تناقض نداشته باشد.
این ها را نمی گویم که شما فکر کنید همه ی استان ها گل و بلبل هستند و خوزستان یک استان پر چالش اما باور کنید حال و هوای خیلی از نقاط کشور که نفت و گاز و حفاری و پتروشیمی و فولاد و نیشکر و پالایشگاه و دشت و کوه و کارون ندارند ، خیلی بهتر از خوزستان عزیز و مظلوم ماست.
خوزستان خدا خوب کرده و بزرگ همه چیز دارد غیر از مدیریت علمی، عملی و مقتدر و مادامی که این شاخصه ی مهم را نداشته باشد رو به افول است.
خوزستان بزرگ را دست مدیران کوچکی داده اند که سقف توانایی های خیلی هاشان اداره ی یک مدرسه بیش نیست ، هر چند مدیریت یک مدرسه هم به نوعی نیاز به تخصص، تعهد و دلسوزی دارد که این به اصطلاح مدیران، همان ها را هم ندارند.شما اگر یک شمش طلای صد کیلویی را دست یک فرد بیست کیلویی بدهید ، شک نکنید که آن گنج ناب و ثروت را تا ابد روی زمین خواهد گذاشت مگر این که آن شخص از یک یا چند آدم توانمند برای جا به جایی آن کمک بگیرد.
خوزستان عزیز و قهرمان و ثروتمند ما همان شمش طلای ناب است که متاسفانه به ده ها دلیل سیاسی، قومی و فرهنگی به دست مدیران سبک وزنی افتاده که توان حمل و بهره برداری از این گنج را ندارند و متاسفانه از آدم های قوی و توانمند اطراف شان هم کمک نمی گیرند که این شمش طلا روی زمین نماند.خوزستان خارج از تعارفات و تعصبات و احساسات به اندازه ی چند کشور مهم دنیا ظرفیت های پیدا و پنهان دارد اما جاده ها و فضای سبز و وضعیت آب ها و رودها و محیطزیست و امکانات ش به اندازه ی یک استان کویری هم نیست.
این دغدغه بدین معنا نیست که همه ی مدیران فعلی استان ضعیف و ناتوانند اما شک نکنید که اگر نمایندگان مجلس توانمندی داشتیم یا استانداری که برنامه محور و مقتدر باشد یا اینکه فرمانداران و مدیران کلی را انتخاب کنیم که پشت پرده ی وجودشان فقط مسائل پوچ سیاسی یا قومی نباشد شاید بتوان با اتکا به جوانان شایسته ی همین استان دست به انجام کارهای بزرگی زد که کمترین حق این مردم نجیب و قانع اند. بی شک مطالبه ی شما مخاطب عزیز از نویسنده ی این مطلب این است که در کنار نقدهای مطرح شده، راهکارهایی مطلوب را هم ارایه بدهد اما به دلیل عدم استقبال مدیران ارشد استان از ده ها طرحی که برای تحول استان پیشنهاد داده و ره به جایی نبردم این بار نیز تنها به دلایل پسرفت استانم اشاره کردم و همچنان معتقدم که وجود مدیران کوچک، خوزستان بزرگ را به این اوضاع و احوال رسانده است.