شوشان ـ جعفر دیناروند :
مجموعه انسان ها در جامعه متبلور می شوند. در این جامعه، نیازمندی ها، ارتباطات، همکاری و بسیاری از عوامل، برای حفظ موجودیت آن دخیل هستند. دلیل به وجود آمدن جامعه نیز مشخص است.
پس، انسان موجودی اجتماعی است و نمی تواند در خلا زندگی کند.از این نظر، ادامه حیات اجتماعی، با حفظ وضعیت جامعه امکان پذیر است اما چگونه می توان آن را حفظ کرد؟جایگاه انسان در این مجموعه کدام است؟رشد،تعالی و پیشرفت فردی چگونه حاصل می شود؟آیا میان رشد فردی و تغییرات جمعی، تضاد و تناقض به وجود نمی آید؟
در این میان، نگرش اجتماعی،نگاهی جمعی به مسائل مهم جامعه دارد.حفظ جامعه به منظور ادامه ی حیات، از جمله اهداف این نوع نگرش است.
افرادی که در درون آن هستند،فرد محسوب می شوند اما برای صیانت از فردیت باید به نگه داری جامعه همت گماشت.
این جمع گرایی در قالب خاصی به وجود آمده و باید بر اساس آن نیز به ادامه ی زندگی بپردازد.
از این نظر، حفظ ارزش های جامعه، قوانین حاکم بر آن، اصول و مبانی تشکیل دهنده و انتقال فرهنگ به نسل ها ی آینده، نیازمند آموزش و تربیت است.
بر این اساس، نوعی تربیت در جامعه به منظور حفظ زندگی به وجود آمد که تربیت اجتماعی نام گرفت.سابقه آن در میان انواع تربیت،کم نیست.نگرش جامعه شناسانه در آن، کاملا مشخص است.
در این نوع تربیت، افراد، تحت آموزش قرار می گیرند تا روابط اجتماعی خود را بر اساس ارزش های حاکم بر آن، تنظیم کنند.
احترام به حقوق شهروندی، شناخت حدود اختیارات، یادگیری قوانین و همکاری در زمینه ی پیشبرد چنین تربیتی، از مشخصات بارز آن است.
جامعه ای که در آن، کمترین درگیری و تشنج وجود داشته باشد،نشان دهنده ی رشد اجتماعی آن است.
هر شهروندی موظف است تا با پذیرش اصول، رفتارهای خود را تنظیم کند. آنچه در این دیدگاه مشخص تر است، روابط اجتماعی است. روابطی که اساس آن را انسان تشکیل می دهد و تا زمانی که مورد قبول جامعه است، تغییرناپذیر باقی می ماند.
رعایت قانون در شکل های مختلف، مشارکت در اداره ی جامعه،پاکیزگی شهر، احترام به حقوق یکدیگر، عدم دخالت در امور شخصی، همکاری در جهت رفع مسائل جامعه و زندگی در سایه ی آرامش، از اهداف مهم این نوع تربیت است.
رشد اجتماعی به انسان کمک می کند تا نیاز اصلی او که اجتماعی زیستن است، برآورده شود.