شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۴۶۱
تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۹
شوشان ـ  جعفر دیناروند :

مقدمه:انسان را باید موجودی اجتماعی نامید تا بدین سان بتوان زوایای نگرش به آن را اجتماعی تصور کرد.نیاز اوست که باعث این تشکیلات می گردد تا بتواند زنده و سرحال باقی بماند.شاید تنهایی و بدون تصورات جمعی هم زنده بودن را به همراه داشته باشد اما این فقط زنده بودن محسوب و با زندگی کردن متفاوت است.انسان از این نظر که قادر است تا دنیای اطراف خود را تغییر دهد می تواند جامعه ی انسانی را بر پایه ای شکل دهد که انسانیت او مسلط بر رفتارها گردد.آدمی از این نظر که آدم است با همنوعان خود همدل می شود و بدین شکل قادر است تا انواعی از مشکلات را حل کند و زمینه ی رشد و تعالی را به وجود آورد.این انسان، آرامش خواه و آسایش پذیر است.
علاج دردها از نظر جسمی و روحی راهی برای موفقیت ترسیم می شود.دردها را باید درمان کرد.این اصل مطلب است.بدون کوشش هم نمی شود چنین توفیقی  داشت.شناسایی درد برای درمان، اولین قدم در موفقیت هاست.در این میان، نگاه تخصصی به درد هم، مهم و حیاتی است.گاه درد را آشکار می یابند و زمانی پنهان.ما به هر دو معتقدیم و بر آنیم که توضیح دهیم که همه ی درد ها قابل مشاهده نیستند.در کنار این نظر معتقدیم که هر دردی را نمی توان درد نامید مگر در پشت آن، احساسی وجود داشته باشد و عاملی در بیان، فعال گردد.درد بی دردی، خود، واژه ای آشکار برای اهل علم است در حالیکه بسیاری از عوام از وجود آن ناآگاهند.درد ها در ترازوی ارزشیابی نیز دارای جایگاهی تخصصی هستند که گاه جنبه ی پزشکی گیرند و زمانی فلسفی.محدود کردن درد و درمان به نوع خاصی از دانایی، نادرست و راه کج رفتن است.
نظرات مختلف از آنجا ناشی می شود که آدمی تک بعدی نیست.جنبه ی جسمی او نیازمند به علم پزشکی است و جنبه ی روانی آن به روانشناسی.شاخه شدن های متعدد نیز در درون خود انشعابات بعدی را به وجود می آورند به طوری که چشم درد را متخصص چشم و پا درد را متخصص پا نیاز است.درد بی درمان شاید واژه ای تخصصی برای علم پزشکی در نظر گرفته شود که به طور مثال، انواعی از سرطان ها را شامل می گردد اما این تصوری غلط است که مردم را به بیراهه می کشاند.اینکه علم پزشکی در بعضی از موارد عاجز از درمان است، کاملا درست  و کوشش ها هم برای رفع مشکل، استمرار دارند ولی باید این مهم را دانست که درد بی درمان را تنها علم پزشکی قادر به تعیین نیست که نیاز به انواعی از برداشت های علم ظاهری و باطنی است.
ما درد بی درمان را واژه ای گسترده در دانایی های آدمی می دانیم.دردی که تمام جنبه های انسان را در بر می گیرد اما هرگز نیازمند به علم ظاهری نیست.شهود که خود، علمی درونی و خاص نزد افرادی معین است نیز در این قالب قرار می گیرد.درد بی درمان گرچه ممکن است مرگ ظاهری را ایجاد نکند اما این به معنای نبود نیست که نوعی انحراف از مسیرهاست.درد بی درمان اگر نیازمند به علاج ظاهری باشد که پزشکی نامیده می شود.بسیاری از انسان ها، درد بی درمان دارند که یا خود به وجود آورده اند یا فضای جامعه، تولید نموده است.تعداد آن ها هم کم نیستند.نیاز به دانایی های والایی است. افرادی که بصیرت های خاصی دارند و از تعلقات ظاهری جامعه به دورند.از فیلسوف گرفته تا عالم دین و از عالم تخصصی گرفته تا عمومی در نوسانند.شاید بعضی تصور دیوانگی را در این راه نمایند که آن نیز عالمی دارد.درد بی درمان را توضیحی برای دردهای ناآشکار می توان یافت که آشکارا، ریشه ها را نشانه می گیرند و بنیان ها را از انسانیت به حیوانیت تغییر شکل می دهند.
درد بی درمان تنها مجموعه ای از نظراتی است که به طور مستقیم با درون نظریه پرداز در ارتباط است.از آنجا نشات می گیرد و تشعشعاتش را به برون می فرستد.بدیهی است که تعدد دردهای بی درمان، تابع نظرات نظریه پردازان است.وجود اختلافات در این زمینه امری طبیعی و قابل قبول است.آنکه درد را درد نداند و آنکه بی دردی را درد خواند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار