شوشان ـ محمد شریفی :
چندی پیش که به آبادی خودمان رفتم، براتعلی جلویم سبز شد، گفت: آمیرزا،میگم تو که زیاد کتاب خواندی و اینطور که اِشنُفتُم، خیلی با شیخ علیه الرحمه، حضرت سعدی شیرازی دمخور هستی؟منظور شیخ اجل از این بیت که فرمود:
گیرم که پدر تو بود فاضل،
از فضل پدر تورا چه حاصل؟
چه بود؟
گفتم، خالو،آشیخ سعدی در عالم لاهوت سیر انفاس می کند و من در عالم ناسوت از فرط درد بی دوایی دور خودم، مثل آدم مارگزیده چمبره می زنم ، چه کشکی ؟چه پشمی ؟من کجا؟ سعدی کجا ؟نان تلیت و آبدوغ خیار خوردن با سعدی کجا؟ خالو، سعدی شکر خورد که گفت:از وصف پدر تورا چه حاصل؟سعدی این شعر را برای مردم صاف و ساویله ی عصر خودش گفت،این روزها اصل این است که ژن خوب داشته باشی، مهم اینست که پدرت کاره ای باشد، پدر زنت به کوه قاف تکیه زده باشد، وقتی پدرت کاره ای نباشد، فاضل که هیچ، فیلسوف دهر و جالینوس و بوعلی هم که باشی،هیچکس کوفت هم نمی زند سر سینه ت، تُربَک(تُربچه)هم کسی برات خُرد نمیکنه؟ اگه بابا جون یارو دُمش کُلفت باشه،اهل بخیه و لفت و لیس باشه، پولهاش دو وجب بالاتر از پارو باشه،یچه اش! گاو میرزا آقاسی هم که باشه، بازهم صاحب اختیاره....!!!!
براتعلی گفت: آ میرزا سلام ما را به آشیخ سعدی برسان..بعدش بدون خداحافظی راهش را گرفت و رفت..ظاهرا من فقط حرف مفت بلغور کردم.