شوشان ـ فاضل خمیسی :
چند روز پیش از بولواری در شهرستان آبادان رد شدم، زباله و خاک و دست انداز و سرعتکاهای غیر ضرور و عبور و مرور نامنظم بیشتر نماینگر یکی از محلات فقیر دهلی هند بود تا مهد مدرنیته در ایران!
اما این وسط، چراغ برق های فانتزی و طلایی رنگ که از زباله و جدولهای شکسته و رنگ و رو رفته خیابان سر برآورده و برای جلوگیری از تخریب و سرقت با ارتفاع زیاد در امتداد هم قرار داشتند، بیشتر به یک «هارمونی شکست» شبیه بود تا زیبا سازی.
یکی از اصلی ترین شاخص های مدیریت منابع در اولویت سنجی و نیازمندی تعریف و شاید به این سبب است که دکوراسیون منازل در اولویت آخر تجهیز و بازسازی مد نظر قرار می گیرد.
وقتی سازمان عریض و طویلی بنام «شهرداری» اولویت بندی کارشناسی
شده ای را نداشته و براساس روزمرگی و بنا به تفکرات احساسی و خلق الساعه بخواهد «شهری» را اداره کند نه تنها در وظایف ذاتی خود موفق نمیشود بلکه در دراز مدت باعث میشود که در «شهر» یک
«بهم ریختگی پایدار» ایجاد که با هزینه و زمان زیاد و طولانی نیز قابل جبران نباشد.
متاسفانه این بهم ریختگی رادر مرکز استان نیز شاهد هستیم، دستفروشانی که خیابان را مایملک خود کرده اند، سطل های زباله که تا خرخره پُر و به حال خود رها شده اند،
پارک و محل تفریح خانواده ها، که از کمترین امکانات و امنیت برخوردارند و سریال ناتمام و شاید سرکاری دعوای شورائیان که تاکنون معلوم نشد کدامیک از آنها انقلابی است و کدام ضد انقلاب!
ارج گذاری به بزرگان و زحمت کشان مردم ، یک وظیفه ی عمومی است.
اینکه مجسمه ی رییس جمهور شهید در میان اینهمه نواقص و ناکارآمدی و انتقاداتی که مردم از مدیریت شهری دارند در میدانی از میادین شهر برافراشته شود بیشتر به پنهان شدن پشت مفاهیم ارزشی می ماند تا خدمت به مردم و بزرگداشت رییس جمهورفقید.
هر چند مدتی است که بعضی ها سعی میکنند نقد و نقادی سازنده را به تخریب و بدبینی گره بزنند اما باید دانست که فقط جوامع مُرده خالی از انتقادند...
در آخرین تصاویری که از آقای رئیسی منتشر شد او را با کفش های گِلی و مصمم به خدمت به مردم نشان میداد و یقیناً اگر زنده بود اصلاً اجازه نمیداد مجسمه اش با هزینه ای صدها میلیون تومانی در شهری برافراشته شود که بالاترین زباله گردها را در خود جای داده است.