در پسین گاه پانزدهم اسفند ماه، چهلمین نشست انجمن شعر سپید اهواز در سال ۱۴۰۳ به مدیریت علیرضا شکرریز با حضور جمعی از شاعران و علاقمندان به شعر در کتابخانه شهیدرجایی برگزار شد.
باشندگان حاضر در این نشست تخصصی:
علیرضا شکرریز، مهناز بهروزیان، محبوبه قشینی ، علیرضا ترابی زاده، شهرام فروغی مهر، احمدتمیمی، نصرالله بنّازاده، آرزو شمسایی، نیلوفر عیسیزاده، فروغ حسینی،
یاس سیلاوی، علی محمدی، قدرتالله حسینی برآفتابی، حسین فرجی، شهاب کریمی، محسن رادمرد، امیدرضا عقیلی، سروش نزاهی ، ساراشجاعی( سارگل)، مهدی احمدپوری ،منوچهربرون و علیرضا مهربانی بودند.
شوشان ـ مهناز بهروزیان :
در پسین گاه پانزدهم اسفند ماه، چهلمین نشست انجمن شعر سپید اهواز در سال ۱۴۰۳ به مدیریت علیرضا شکرریز با حضور جمعی از شاعران و علاقمندان به شعر در کتابخانه شهیدرجایی برگزار شد.
باشندگان حاضر در این نشست تخصصی:
علیرضا شکرریز، مهناز بهروزیان، محبوبه قشینی ، علیرضا ترابی زاده، شهرام فروغی مهر، احمدتمیمی، نصرالله بنّازاده، آرزو شمسایی، نیلوفر عیسیزاده، فروغ حسینی،
یاس سیلاوی، علی محمدی، قدرتالله حسینی برآفتابی، حسین فرجی، شهاب کریمی، محسن رادمرد، امیدرضا عقیلی، سروش نزاهی ، ساراشجاعی( سارگل)، مهدی احمدپوری ،منوچهربرون و علیرضا مهربانی بودند.
در بخش اول ابتدا علیرضا شکرریز درباره ی نقش فلسفه در شعر درس گفتارهایی ایراد کردند؛ که در این مجال به بخش کوتاهی از آن اشاره شده. وی گفت: فلسفه مادر تمام علوم است و ارتباط تنگاتنگی با شعر دارد. همچنین افزود فلسفه پرسشهای بنیادینی را برای انسان بوجود آورده است. بدین شکل که وقتی فلسفه میخوانیم با نظریات متفاوتی روبرو میشویم که سیالیت معنا ایجاد کرده و لذت معنایی با خود به همراه میآورد. پس از صحبت های علیرضا شکرریز ۴ شعر مورد نقد و بررسی حاضران قرار گرفت.
شعر اول متعلق به احمد تمیمی بود:
با دریاهایی عمیق در پیراهن/
عادت کرده ام به غرق شدن در کوزه ها/
و غول آرزو هر روز فقیرتر /
از چراغ های تاریک بیرون می آید
در نقد این اثر علیرضاشکرریز گفت :
من شعر را دوست داشتم اما شعر از سطر سوم به بعد روند رو به جلو و تأویل پذیرتری پیدا میکند . تشخص دادن به کلمات ذهنی مثل "آرزو" شعر را عینیت بخشیده، همچنین تضادها و پارادوکس های شعر ایجاد سیالیت کرده که شعر را قابل قبول کرده است البته اگر ایشان فکری برای کلمه " عمیق " کنند بهتر نیز خواهد شد چون دریا به خودی خود عمیق است بنابراین می توان این کلمه را حذف کرد بجای آن از نماد دیگری استفاده کنند البته ایشان خود بهتر می دانند که با این کلمه چه باید کرد .
سپس فروغ حسینی شعر خود را پس از خواندن به نگاه منتقدان سپرد:
میخواهم بروم /با سازی که به دار کشیده شده/بر دنا ی سفید پوش/آه آنجا/پژواک خودم باشم
در نقد این شعر ابتدا علیرضا شکرریز گفت:
استفاده از کلمه "آه" با توجه به کلمه پژواک اضافی است؛ مگر اینکه به این کلمه تشخص داده شود تا معنای مستقل پیدا کند و همچنین کلمهی "مستانه" که از جنس کلمات کلاسیک است؛ استفاده از آن در این شعر بجا نیست و کلمه ابدیت که واژه ای ذهنی است، باید در تقابل با یک کلمه عینی بیاید تا مصّور شود. در پایان بندی شعر نیز نیاز است که در سطرهای بالا به آن اشاره میشد تا در انتها، شعر به گره گشایی دست یابد.
سپس علیرضا ترابی زاده در نقد این اثر گفت:
کلمهی" آه" کلیشه ای است و بهتر است حذف شود . همچنین شاعر ترکیب سازی های شعر را که سنتی و کلاسیک است را اگر حذف کند باقی مانده کلمات آن را گویا تر میکند.
علی محمدی نیز بر این نظر بود که اگر در شعر تغییرات فرمی ایجاد شود شعر هارمونی پیدا میکند.
و شهاب کریمی در نقد این اثرافزود:
برای من ساختار واژه های یک شاعر اهمیت زیادی دارد که در این شعر کمابیش دیده میشود و زیباست. اما جنس کلماتی مثل" تار" و" مستانه " که سبکی قدیمی دارد ، اگر به روز شود شعر زیباتر میشود همچنین پایان بندی کار از واژه های تکراری استفاده شده
شعر بعد را قدرت الله حسینی برآفتابی خواند:
من دریا بودم /آسمان /حسودی کرد/آخه/رنگ رنگ است /گریه /بر تن خاک /ارضا نمی کند /آسمان را
در نقد این شعر علیرضاشکرریز گفت:
ابتدا و انتهای شعر به دلیل تشخص دادن به کلمات زیبا و تأویل پذیر شده اما میانه شعر به شدت عامیانه است که باعث میشود شعر از یکدست بودن خارج شود .
شهاب کریمی نیز در نقد این اثر گفت: برخلاف دیگر اشعار کوتاه شاعر این شعر ضعیف اجرا شده . همچنین افعال شعر بهتر است استمراری باشد و وقتی از کلمات انتزاعی استفاده میشود قهرمان سوژه گم میشود و این بزرگترین ضعف انتزاعی بودن است .
آخرین شعر در بخش نقد متعلق به یاس سیلاوی بود:
صدایم زد/و آخر سطر را جا به جا.../
در موازات /طرح های خالی/حدس می زنم/کابوس ها/دور پاهایم می پیچیند
در نقد این اثر علیرضا شکرریز گفت:
در بعضی بند ها که فعل حذف شده ،نباید به شکل مکانیکی آن را حذف کرد ، بلکه اگر فعل به زیبایی شناسی کمک میکند باید نوشته شود .در سه بند اول اتفاق خاصی نمیافتد اما در بند چهارم به رگه های فلسفی میرسیم که باعث زیبا شدن شعر میشود . همچنین بند پایانی شعر که تأویل پذیر و اتفاق معنایی آن تصویر ساز شده اثر را زیباتر کرده است.
در ادامه حسین فرجی گفت: از نظر من شعر زیبایی است چون شکست معنایی که در بندهای بعدی اتفاق میافتد راه پیش بینی را به روی مخاطب میبندد و از نظر من نقطه ی اوج شعر واژهی "قرمز" است
شهاب کریمی نیز در نقد شعر سیلاوی گفت:
در شعر آوانگارد با حفظ وحدت سوژه بندها مستقلند. به طوری که اگر یک بند را حذف کنیم ،صدمه ای به شعر نمیزند.
در این شعر اگر بخواهیم به فرم یکدستی برسیم کلمات نمیپیچد و نمیبیند را شاعر میتواند حذف کند
در بخش دوم این نشست تخصصی
نصرالله بنّازاده، علیرضا ترابی زاده، ،علی محمدی، حسین فرجی، شهاب کریمی، امل کعبی، سروش نزاهی، منوچهربرون، علیرضا مهربانی، امیدرضا عقیلی، مهنازبهروزیان و در حسن ختام جلسه علیرضا شکرریز مدیر نشست انجمن شعر خواندند.
در پایان نگاره ای به رسم یادگار گرفته شد تا در آلبوم خاطرات انجمن باقی بماند