امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ مجید کلاه کج :
رفقا!یادتونه سعید محمد،همون فرمانده قرارگاه خاتمالانبیا که سال ۱۴۰۰ وارد انتخابات ریاستجمهوری شد؟یه آدم با کلی شعارهای جذاب: مدیریت جهادی ، ضد فساد ، نسل جدید انقلابی . اون زمان گفتن این همون کسیه که میتونه سیستم رو به چالش بکشه! اما... خب، به جای اینکه بشه یه "رئیسجمهور جوان" و از "جوانگرایی" حرف بزنه، تبدیل شد به یه نامزد که نه تنها تأیید صلاحیت نشد، بلکه یهجورایی حذف شد.الان هم خیلی کم تو رسانهها میبینیمش.
حالا سوال اینه: چرا اینطوری شد؟
۱. نه بهقدر کافی "پیشرو" بود که در دایره بسته اصولگرایان جا باز کنه،
۲. نه آنقدر "مستقل" بود که از بیرون بتونه فشار بیاره و خودش رو مطرح کنه.
یعنی در واقع، سعید محمد یه جورایی تو دو راهی گیر کرده بود: از یه طرف میخواست خودشو جدا از ساختار قدیمی قدرت نشون بده، از طرف دیگه نه اونقدر جرات داشت که مخالف جدی ساختار بشه. یه تقابل عجیب که هیچکدوم به نتیجه نرسید.
تو دنیای اصولگرایان، یک چیزی خیلی واضح هست: اگر میخوای بمونی، باید بیشتر از سیستم حمایت کنی تا خودت رو نقد کنی!
برای همینه که سعید محمد به یه "تهدید بالقوه" برای حلقه بسته قدرت تبدیل شد، چون خیلی سریع تونست شانسها رو از دست بده و چیزی که خودشم نمیخواست این بود که تبدیل بشه به یک "مهره سوخته".
الان هم که بعد از حذف از عرصه قدرت، کارش شده فقط یه توییت زن! وقتی حرف میزنه، دیگه خبری از اون شور و هیجان سابق نیست. فقط توی توییتر از این ور و اون ور واکنش نشون میده، ولی خبری از هیچ برنامه جدی نیست.
حالا شما چطور فکر میکنید؟
آیا سعید محمد واقعا "فرصتسوز" بود که نتونست بازی رو ببرد؟ یا فقط یه "مهرهی سوخته" بود که خیلی زود از گردونه کنار گذاشته شد؟
آیا اصولگرایان واقعا از نسل جدید میترسند یا سعید محمد بیش از حد خوشبین بود؟