شوشان ـ عبدالرحمن نیک سرشت :
دست دکتر پزشکیان درد نکند که متناسب با تعلقات، علائق و آرمان های سرزمینی هر منطقه اقدام به چینش استانداران خود در سطح کشور نموده است و ما خوزستانی ها از این بابت که ایشان جناب آقای موالی زاده را انتخاب نموده بسیار شاکر و سپاسگزاریم.
اما، آقای استاندار هم باید حواسش را جمع کند که به این حسن اعتماد پاسخ مثبت بدهد .مطلب بسیار خوبی را یک کاربری در گروه سلام به اشتراک گذاشته بود که در آن مطلب، از سیکل رسانه ای پوششی تمجیدگرا و دیگر افراد سیاهی لشکر پیرامون دکتر موالی زاده انتقاد آگاهانه ای نمود .آن کاربر در آن پیام مفید، خیلی مختصر گفتند : رسالت افراد رسانه ای یاری رساندن به استاندار برای دیدن و شنیدن مشکلات کلان و اساسی استان است نه این که در سفرهای درون استانی به دنبال استاندار راه بیفتند و به تبلیغ و تمجید افراد مشخصی مبادرت ورزند و یا کسانی را که فقط بعنوان سیاهی لشکر حضور می یابند ، ساپورت کنند همان افرادی که صرفا بدنبال مقاصد فردی یا گرفتن امتیازات از این مدیر و آن مسوول هستند.
باید متذکر شوم که آقای دکتر غلامرضا شریعتی استاندار اسبق استان خوزستان تا توانست اصلاح طلبان ستادی(حامیان ستادهای انتخاباتی) را که هرگز در هیچ دولتی بکار گرفته نمی شدند بر سرکار بیاورد و حتی آن دسته که مشکل استعلام داشتند. البته، چون خود شریعتی یک تیپ اینچنینی داشت یعنی، وی یک سیاستمدار ستاد ساخته بود که همیشه پای ثابت کار و زارهای انتخاباتی جناح اصلاح طلب فعالیت می کرد .خلاصه مراتب دکتر شریعتی، خواستگاه مشخصی داشت و تا می توانست، به خاطر به قدرت رساندن اصلاح طلبان به جناح رقیب امتیاز می داد تا نیروهای ستادی وفادار به اصلاحات را وارد ادارات دولتی کند و حتی افراد ریش سفید شاخص ستادی اصلاح طلبان که سالیان سال منزوی بودند پیش دکتر شریعتی نیز کوپن سیاسی داشتند و همینطور برو و بیا پیدا کرده بودند ولی بعد از شریعتی، جهانگیری معاون رئیس جمهور سلیمانی دشتکی را به خوزستان فرستاد ولی او به مانند شریعتی عمل نمی کرد، چون فردی دولت ساخته بود یعنی، از طریق مناسبات و روابط سیاسی و بوروکراتیک سرکارآمده بود و اهمیتی به سمپات های انتخاباتی نمی داد و تا توانست رد پای شریعتی را پاک کرد و به همین دلیل نزد جناح رقیب مورد حمایت قرار گرفتند.
القصه، خطری که موالی زاده را تهدید می کند نوعی سردرگمی در تاکتیک سیاسی است که نخست، ایشان به مانند شریعتی عمل کرد ولی به نیمه راه که رسید یکدفعه منصرف شده و تصمیم گرفت مثل سلیمانی دشتکی رفتار نماید. با این تفاوا که سلیمانی دشتکی بشدت بوروکرات بوده و از مخاطرات کارهای پوپولیستی و ندانم کاری های مدیریتی آگاه و سیاست را عینی دنبال می کرد و برخلاف موالی زاده دارو دسته ی رسانه ای نداشت که به دنبال خود راه بیاندازد و بارها از خاطراتش در خصوص این نوع تجربیات تلخ سخن می راند: که بعضی از افراد رسانه ای و همچنین طیف های سیاهی لشکر که دور و بر مسوولین جمع می شوند بسیار کارکرد خطرناکی دارند زیرا، آن افراد به دنبال گوش بری و کارچاق کنی هستند.
به هرحال سلیمانی دشتکی چون زیرکی و کیاست شریعتی را نداشت، در برخورد با عقبه های مردمی، سیستماتیک و سخت افزاری عمل می کرد ولی شریعتی بیشتر اوقات تهدیدها را فرصت می دید و هرگز از رویارویی با خطر نمی ترسید چون توانایی های خارق العاده ای داشت که تهدیدات را تبدیل به فرصت کند .
الغرض، موالی زاده به نظر می رسد نه می تواند نقش شریعتی را بخوبی بازی کند و نه می تواند مثل سلیمانی دشتکی یک بوروکرات تمام عیار باشد در نتیجه، اغلب سر در گم عمل می کند و با حامیان خودش هم درگیر می شود چون یکی از حامیان ایشان نقد بسیار منطقی در مورد سفر سه روزه اش به منطقه اقتصادی ماهشهر نموده است یعنی، جایی که منبع رانت و امتیاز نفتی است، آن حامی منتقد از موالی زاده پرسید آیا، شما در سفر به ایذه و شادگان هم سه روز وقت می گذارید.!؟