شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۷۷۲
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۸
شوشان ـ جعفر دیناروند :

واژه جنگ گرچه دارای اثرات منفی بر ذهن مردمان زمانه است و در هر برهه ای از آن،داستان های وحشتناکی ذکر می شود اما گذشت زمان هرگز قادر به توقف آن نبوده است.براستی چرا چنین رویداد تلخی،دوباره و دوباره،تکرار می شود؟
پرسشی اساسی که پاسخی منطقی را خواستار است اما طول زمان هرگز آن عکس العمل استدلالی را نیافته و استمرار جنایت ها را شاهد بوده است.
فلسفه جنگ، عبارتی گویا برای پرداختن به این موضوع است.دو کلمه آشنا که با ترکیب آن ها، ناآشنایی را در ذهن متبادر می کند.
این عدم شناخت،ناشی از بستری است که تفاسیر را به وجود می آورد و تفسیر نیز به خودی خود،حقیقت را منعکس نمی کند.نظریه ای شخصی که تحت تاثیر  عوامل بسیاری است.
فلسفه جنگ در ادراک خود، دو نکته را منعکس می کند که هر دو، متمرکز بر واژه فلسفه است.یعنی،معنایی که از آن برداشت می شود،به جنگ نیز معنا می بخشد.
در معنای اول که عامیانه ترین شکل را ایجاد می کند, «هدف» برداشتی است که صورت می گیرد.در واقع می توان به جای فلسفه جنگ از هدف جنگ استفاده کرد.
به طور مثال،هدف جنگ اسکندر چه بود؟که در یافتن پاسخ،پژوهشگران از «جهان گشایی» استفاده می کنند.
در دنیای امروز نیز جنگ شش روزه رژیم اسرائیل با کشورهای عربی را امنیت یک حکومت ذکر می کنند.این چنین معنایابی به خصوص دردنیای به اصطلاح متمدن امروزی، راهی برای توجیه جنایات جنگی است.
جهان امروز با استفاده از همین معنای دروغین، در اقصی نقاط جهان، جنایات بی شماری انجام می دهند و با تمسخر کلمات، نگرش های واقعی خود را پنهان نگه می دارند.
شاید واضح ترین مورد در زمان حال، قصه غم اپگیز غزه باشد.جایی که فلسفه جنگ اسرائیل با غزه را دفاع مشروع از مردم خود،عنوان می کنند و قدرت های زورگویی مانند آمریکا نیز آن را تایید می کند.در همین راستا، غرب نیز پیرو و قطعنامه های سازمان ملل، وتو می شوند.
انسان های حقیقت جو،به جای نگرش واقعی به روشنایی آن می نگرند.به جای جعل کلمات، به مفاهیم انسانی آن می پردازند.آن ها می دانند که حقایق جنگ های ایجاد شده، حتی قبل از تاریخ نیز با واقعیت های موجود،فرسنگ ها فاصله دارد.
فلسفه جنگ در معنای حقیقی خود،از «چیستی» آن می گوید.این یعنی، زیربنای ایجاد کنندگان جنگ،درونگرایی آن هاست.هدف در این مسیر،معنایی ندارد.آنچه  حقیقت را روشن می کند،توجه به آغازگر یا آغازگرایان این رویداد خانمان سوز است.شخصیت های معیوبی که در طول زمان،خود را نشان داده و همچنان می دهند.
با چنین عینک هایی،می توان رد پای فاشیسم و نژاذپرستی را در ایجاد دو جنگ جهانی یافت.خصلت هایی ضد انسانی که در درون افرادی مانند هیتلر موجودیت یافتند و میلیون ها انسان را از زندگی محروم کردند.
فلسفه جنگ در این معنا که حقیقت مطلب است،شامل انواعی از رویدادها مانند جنگ ویتنام، کشتار مردم عراق و افغانستان، جنایات جنگی در غزه و ترور دانشمندان و حمله ددمنشانه امروز به ایران است.
در فلسفه جنگ به معنای چیستی آن است که درون شخصیت های جنگ افروز، عامل اصلی آغاز جنایت ها می شود و‌گریز و ‌پنهان نگه داشتن آن با واژه هایی مانند دفاع از خود،صورت می گیرد.
مطالعات مختلف و نتایج ضد و نقیضی که امروزه در انواع مقالات و یادداشت ها ‌و از همه مهم تر،تفاسیر سیاسی، انجام می گیرند،ناشی از همین دور بودن از مفهوم فلسفه جنگ در گذرگاه«چیستی» است.
باید در این مسیر،روشنگرایی، اساسی برای یافتن حقایق باشد.حقیقت جنگ، هرگز صلح نیست،به هیچ عنوان دفاع نیست بلکه آغازی برای آرامش درون متلاطم شده کسانی است که از انسانیت،به دورند و در دنیای حیوانیت خویش غرق شده اند.
چاره کار بر اساس درونگرایی، شامل صدور قطعنامه ها و به تبع آن، وتوها نیست.حکم های صادر شده از سوی قضات بین المللی گرچه امر درستی است اما چاره ساز نیست.
درون این افراد با محاکمه و زندان رفتن، متغیر نمی شود.آن ها، گرفتار مصیبتی هستند که خود،مستحکم کرده اند.وجود آن ها، استمرار جنایت هاست.
 اگر دیروز غزه، نشانه رفت و اگر امروز جنایات را به سوی ایران، رضایتمند درونی شیطانی خود یافتند، فردا به جهتی دیگر متمایل می شود.این خصلت، این فاشیسم و این نژادپرستی در کنار«خود بزرگ بینی» پایانی ندارد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار