امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
عليرضا محمدي : سوسنگرد در طول دفاع مقدس سه بار مورد هجوم نيروهاي دشمن قرار گرفت. براي بار اول در روز هشتم مهر 59 اشغال شد. البته در اين روز نيروهاي دشمن تنها با انتخاب فرماندار و برخي مسئولان شهري، حركت خود به سمت مناطق داخلي خوزستان و به ويژه اهواز را ادامه دادند. صرف نظر از مقاومت مردمي در اين شهر كه منجر به انفجار ساختمان به اصطلاح فرمانداري شد، در دهم مهر با عملياتي كه شهيد غيوراصلي در حميديه انجام داد، نيروهاي دشمن تا نواحي مرز عقب نشيني كرده و سوسنگرد آزاد شد. به دليل كارشكنيهايي كه در آن مقطع از جنگ از سوي بنيصدر انجام ميگرفت، سدي در مقابل دشمن ايجاد نميشود تا اينكه بعثيها براي بار دوم از طريق لشكر پنجم مكانيزه از جبهه جنوب و از طريق لشكر 9 از جبهه شمال، جاده حميديه- سوسنگرد را تهديد كرده و اين شهر را مجدداً اشغال ميكنند اما اين بار نيز فرمانده سپاه سوسنگرد شهيد محمدرضا پوركيان كه دانشجوي دانشگاه اهواز و عضو سپاه اهواز بود، به دشمن حمله كرد و بعثيها را از جاده حميديه عقب راند و سپس خود نيز به شهادت رسيد.
سومين اشغال
بعد از اشغال خرمشهر در 4 آبان 59، ارتش بعث تصميم ميگيرد كار آبادان را نيز يكسره كند. لذا به ذوالفقاريه حمله ميكند اما شكست خورده و با عقبنشيني در شمال بهمنشير خط دفاعي ميسازد. با اينكه عراق برخي از شهرهاي مرزي را تا آن زمان اشغال كرده بود اما شكست در آبادان باعث پيچيده شدن روند جنگ و متعاقب آن احساس دلسردي در ميان ارتش بعثي ميشود كه سعي داشت طي چند روز تمام خوزستان را اشغال كند. لذا بعثيها براي برون رفت از اين بحران در 23 آبان سال 59 دوباره به سوي سوسنگرد ميروند تا اين شهر را براي سومين بار اشغال كنند. آنها حتي نام خفاجيه را براي اين شهر برگزيده بودند اما اين بار مدافعين بومي و رزمندگاني كه در داخل شهر بودند، خيابان به خيابان و كوچه به كوچه مقاومت ميكنند و همانند نبرد در خرمشهر، اين بار نيز مسجد جامع اين شهر سنگر اصلي دفاع ميشود و مدافعان از اين پايگاه الهي به مصاف دشمن ميروند.
كربلاي سوسنگرد
يكي از مدافعان سوسنگردي در خصوص شرايط محاصره سه روزه اين شهر ميگويد: تعداد رزمندگان داخل شهر كه توانايي جنگيدن داشتند به زحمت به 100 نفر ميرسيد. عراقيها طي سه روز محاصره هر روز تلاش ميكردند تمام شهر را به تصرف درآورند و هربار ما با دادن تلفاتي جلوي شان را ميگرفتيم. اما حلقه محاصره هر لحظه تنگتر ميشد. در داخل شهر اجساد بسياري به چشم ميخورد. خود من شاهد بودم كه چگونه تعدادي از مجروحان توسط تانكهاي عراقي زير گرفته شدند. واقعا تمامي صحنههاي كربلا در حال تكرار بود.
با شدت يافتن محاصره سوسنگرد، شهيد اسماعيل دقايقي فرمانده سپاه اين شهر و شهيد علي تجلايي فرمانده عمليات سپاه و فرمانده نيروهاي اعزامي از تبريز در شهر سوسنگرد به مقابله با دشمن ميپردازند ولي از آنجايي كه عراقيها ابوحميظه را اشغال كرده و از اين طريق وارد شده بودند در 24 آبان بخشي از شهر به تصرف دشمن در ميآيد اما بيرون از اين شهر محاصره شده، اخبار وضعيت سخت مدافعان سوسنگردي حتي به بيت امام هم رسيده بود. چنانچه ايشان در روز 25 آبان به صراحت فرموده بودند: سوسنگرد بايد تا فردا آزاد شود. ليكن بر اساس گفته برخي از مسئولان سياسي و نظامي كشور در آن دوران اسنادي از خيانت بنيصدر در واقعه حصر و آزادسازي سوسنگرد به دست ميآيد. طبق اين اسناد او طي نامهاي به مرحوم ظهيرنژاد مانع اعزام نيروي ارتش براي كمكرساني ميشود و دستور توقف تيپ دوم از لشكر 92 زرهي را كه بنا بود براي مشاركت در آزادسازي سوسنگرد وارد عمل شود، صادر ميكند.
در تاريخ 25 آبان نيروهاي سپاه سوسنگرد، سپاه اهواز، تيپ 2 دزفول (از لشكر 92 زرهي اهواز)، هوانيروز و نيروهاي شهيد چمران و... با تمام امكاناتي كه داشتند حمله را آغاز كرده و با وحدتي كه بين نيروهاي رزمنده بود سرانجام سوسنگرد در ساعت 14:30 بعدازظهر روز 26 آبان آزاد ميشود. اين شهر شاهد حضور رزمندگان و شهداي بسياري بود كه رشادتهاي بسياري در اين خطه از كشورمان رقم زدند تا جايي كه اين شهر به عنوان «شهر عاشقان شهادت» معروف شده است.