شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۲۶۲۵
تاریخ انتشار: ۰۴ آذر ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۴
احسان محمدي
يك -
«ميدوني چرا از چاقو استفاده مي‌كنم؟ تفنگ‌ها خيلي سريعند. با تفنگ نمي‌توني تمام اون حس طرفت رو درك كني! آخه آدم‌ها تو لحظه‌هاي آخر نشون ميدن كه واقعا كي هستن!»
(جوكر - فيلم سينمايي شواليه تاريكي ساخته كريستوفر نولان)

دو- اين چلانده حكايت ما و آلودگي هواست. هواي آلوده شليك نمي‌كند، ذره‌ذره مي‌كشد، درست مثل ساعت شني وارونه. شن‌ها آرام مي‌ريزند و از پشت آن قيف وارونه شيشه‌يي، تماشاگر دست و پا بسته، فرو ريختن شن‌ها مي‌شوي، با نفريني بر لب! گرچه در اين چند سال خيلي‌ها در تلويزيون يك‌طرفه به قاضي رفته‌اند، حكم رانده‌اند، عكس نشان داده‌اند و «بگم بگم» كرده‌اند اما تلويزيون «دادگاه» نيست. دست‌كم تلويزيوني كه ما مي‌شناسيم دادگاه عادلي نيست. عصر جمعه يك روز پاييزي با مناظره درباره آلودگي هوا به شب گره خورد. حتي يك مغز نيم پخته هم انتظار نداشت كه در پايان چنين مناظره‌يي همه به نتيجه‌يي واحد برسند و آقاي «مرتضي حيدري» كه علاقمند بود بي‌وقفه و با لبخند به «محمود احمدي‌نژاد» بگويد: «آقاي دكتر!» چكش را محكم روي ميز بكوبد و بگويد: «تمام شد! مسوول اين شكست لعنتي را به اتفاق آرا معرفي مي‌كنم... !» حاضران در مناظره حرف‌شان را زدند، در پاره‌يي از مواقع بيننده گمان مي‌كرد برخي آنها اصولا به حرف همديگر گوش نمي‌دهند. تنها براي آن آمده‌اند كه اين توپ را تا جاي ممكن از زمين حوزه تحت تسلط و تملك‌شان دورتر كنند و بگويند: «درست مي‌شود ان‌شاءالله!». اما چند جنازه شكلات پيچ شده بايد از غسالخانه‌ها روي دست بيرون بيايد تا «درست شود»؟ عادت كرده‌ايم كه جمله كليشه‌يي، بي‌فايده اما مجري پسند را در پايان برنامه‌هايي از اين دست بشنويم: «مردم خودشان بهترين قاضي هستند»! در اين مورد خاص قضاوت مردم دردي را دوا نمي‌كند، اكسيژن مي‌خواهند. مثل «ماهي برگشته ز دريا» شده‌اند. كاري به جدال ازلي- ابدي شهرداري با دولت ندارند، علاقه‌يي به حفظ كردن فرمول آزبست، ويژگي‌هاي استاندارد يورو 4، تعريف علمي اينورژن و... ندارند، نفس مي‌خواهند. از شما مسوولان محترمي كه با تصميمات طبعا كارشناسي شده و كارگروه‌ها و جلسه‌هاي هميشه در حال برگزاري، زندگي‌شان را به مخاطره انداخته‌ايد يك سينه اكسيژن مي‌خواهند، تهي از سرطان...

سه- در اينكه سازمان محيط زيست متولي بخشي از سلامت شهروندان در جامعه است بحثي نيست. در اينكه در اين سازمان از سال‌ها پيش خطاها و تصميم‌گيري‌هاي اشتباهي صورت گرفته و مي‌گيرد شكي نيست، اما آيا فقط دامن اين سازمان و كارشناسان آن‌ تر است؟ آيا ديگر نهادهاي اقتصادي و اجتماعي و متوليان ديگر امور كارشان را به بهترين نحو ممكن انجام داده‌اند؟ آيا برخي نمايندگان محترم مجلس با مخالفت‌هاي ادارات اين سازمان در بعضي شهرها با احداث كارخانه‌هايي كه اثرات زيست محيطي خطرناكي بر جاي خواهند گذارد به عنوان «سنگ اندازي» نگاه نمي‌كنند؟ آيا برخي آنها در نشست‌هاي عمومي با مردم حوزه‌هاي انتخابي‌شان، مخالفت‌هاي مستدل و فني كارشناسي محيط زيست را به «ما مي‌خواهيم» اما محيط زيست «نمي گذارد» ترجمه نمي‌كنند؟ اصلا جز وقتي كه نفس‌تان به شماره مي‌افتد ياد «محيط زيست» مي‌افتيد؟! مشكل آلودگي هوا سوراخ يك سد نيست كه سازمان محيط زيست در نقش پطروس فداكار با فرو كردن انگشت خود مانع از چكه كردن آن شود، عزمي ملي و اراده‌يي قاطع بين همه نهادهاي مسوول مي‌خواهد، مصاحبه كردن و آشوب انداختن با باران اسيدي در دل مردمي كه اتفاقا در طلب آرامش از بام تا شام مي‌دوند كار دشواري نيست، كمك كنيم قسمتي از راه‌حل باشيم. در مناظره‌هايي از اين دست اصل موضوع كه «سلامت مردم» است فراموش مي‌شود و برخي بلاتشبيه براي رضايت مافوق تما‌م‌قد مي‌آيند و مي‌گويند كه « نوكر سلطان هستند نه بادمجان!!»

چهار – ما مردمان با تمام مصيبت‌ها صبور هستيم. پاييز كه مي‌شود و هواي آلوده را كه ديگر نمي‌شود مثل خرده‌زباله‌ها زير فرش پنهان كرد، دولت در نقش پدر مهربان ظاهر مي‌شود، جلسات فوري و قاطعي با حضور مسوولان ذي‌ربط و بي‌ربط! تشيل مي‌شود و همه با قاطعيت مي‌گويند اين وضع نمي‌تواند و نبايد ادامه پيدا كند. در تهران و يكي، دو شهر چند روزي تعطيلي عمومي اعلام مي‌شود، از «خاله نرگس» گرفته تا «عادل فردوسي‌پور» و «محمدصالح علا» ظاهر مي‌شوند و در خصوص اينكه كودكان و افراد مسن نبايد در اين هوا از خانه خارج شوند، ماشين‌هاي تك‌سرنشين به خيابان نيايند و همه از وسايل نقليه عمومي استفاده كنند نصيحت به خورد مردم مي‌دهند، روزنامه‌ها مقالات و گزارش‌هاي متعدد در خصوص اين پديده مي‌نويسند، شهرداري كارخانجات خودرو‌سازي را مقصر مي‌داند، كارخانجات سازمان استاندارد را، سازمان استاندارد تحريم‌هاي استكبار جهاني را و بازي پرتاب كردن اين گوي آتشين به دامان همديگر ادامه پيدا مي‌كند. مردم با خون جگر اين شرايط را تحمل مي‌كنند، جدال‌هاي كلامي بي‌حاصل را كه بيشتر به جنگ زرگري شباهت دارد از سر مي‌گذرانند و مي‌بينند هيچ تصميم قاطع و ريشه‌يي گرفته نمي‌شود. هوا كه بهتر شد پرونده آلودگي هوا بايگاني مي‌شود تا سال ديگر... ! ما مردمان با تمام مصيبت‌ها صبور هستيم. فرهاد اگر زنده بود حتما اين بند را به ترانه ماندگارش اضافه مي‌كرد: «با هواي آلوده زندگيمو سر مي‌كنم...»

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار