امید حلالی : بزرگ نیا، قندچى و شریعت رضوى سه یار دبستانی و سه نام ماندگار هستند که خون شان سنگ فرش دانشگاه تهران را در روز 16 آذر 32 - در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون آیزنهاور رییس جمهور ایالات متحده به ایران - رنگین کرد.
پس از اعلام رمز عملیات آژاکس از رادیو BBC با عنوان اینکه :«حالا دقیقا نیمه شب است!» این جمله به درستی و دقیقاً تعبیر شد وقتی که فضایی ظلمانی و نیمه شبی تاریک در فضای پس از کودتای 28 مرداد در کشور بوجود آمد.
کودتا موجد بسیاری از تحولات و رخوت ها در جامعه ایرانی شد آن چنان که در ادبیات معاصر نحله ای به عنوان ادبیات شکست و ادبیات زندان پس از این ماجرا بوجود می آید که نمایندگانی از صنف نویسنده و شاعر و روشنفکر مانند اخوان و نصرت رحمانی دارد که همگی طعم تلخ زندان ستم شاهی و محمدرضای برگشته به قدرت و سپس یاس و سرگشتگی و شکست اراده را چشیده بودند.
آل احمد چه رسا مشخصات آن زندگی را بازگو می کند : «بعد از ۲۸ مرداد همه دنيا را پشت ديوارهاي خانه رها كردم و زير سقف خانه حتي از آسمان گريختم و همان روزها زنم هم از سفر برگشت و دو نفري شروع كرديم به اداي محفوظ ماندن از شر زمانه را در آوردن.»
اما همزمان با این وقایع روحیات دیگری در دانشگاه یعنی قلب تپنده تحولات اجتماعی شکل می گیرد چرا که دانشجو در بهار جوانی و شر و شور دل و خلاقی فکر ، آرمان جوست و عدالت طلب و بخاطر پایبند نشدن به کار و کسب دنیوی و دوری از خلقیات محافظه کاری پیشروست و تحول طلب.
دولت نظامی زاهدی که با کودتا سیاست «موازنه منفی مصدق» را برهم زده بود و اینک قصد داشت تا «نفت ایران که از حیث هزینه بهره برداری ارزان ترین نفت دنیا بود» را از دل کشوری بدون تنش سیاسی و جزیره ثبات - در اختیار غرب قرار دهد برای آنکه سفر نیکسون که با هدف حفظ و بهبود شریان نفت به غرب و تقویت و توسعه سیاست سد نفوذ كمونیسم در آسیا سفری به منطقه و ایران کرده بود را امن نمایند ؛ پیشگیرانه دانشگاه را به قرق نیروهای نظامی تبدیل کرد چرا که پس از سرکوبی بازار به عنوان یک نهاد فعال در پی مهار محیط دانشگاه بودند تا آنکه در تعرضی که توسط نظامیان در دانشکده فنی و محیط علم و آگاهی صورت گرفت و قبل از اینکه نیکسون در فردای ورودش به ایران در همان دانشگاه دکترای افتخاری حقوق بگیرد ، سه نفر دانشجو شهید، بیست و هفت نفر دستگیر و عده زیادى مجروح شدند.
دکتر مصطفی چمران یکی از شهود اصلی این واقعه 9 سال بعد در یک تک نگاری معدود از حوادث آن روز چنین به توصیف پرداخت : - « حدود ساعت 10 صبح، سربازان رهسپار دانشكده فني شدند. ما در كلاس دوم دانشكده فني كه در حدود 160 دانشجو داشت، مشغول درس بوديم. آقاي مهندس شمس استاد نقشهبرداري تدريس ميكرد. صداي چكمه سربازان از راهرو پشت در به گوش ميرسيد. - در اين ميان بغض يكي از دانشجويان تركيد. او كه مرگ را به چشم ميديد و خود را كشته ميدانست ديگر نتوانست اين همه فشار دروني را تحمل كند و آتش از سينه پرسوز و گدازش به شكل شعارهاي كوتاه بيرون ريخت:«دست نظاميان از دانشگاه كوتاه».
صبح ورود نیكسون یكى از روزنامهها در نامه سرگشادهاى به نیكسون به سنتی قدیمی اشاره کرد و گفت: «هرگاه دوستى از سفر مىآید یا كسى از زیارت بازمى گردد و یا شخصیتى بزرگ وارد مىشود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوى و گوسفندى قربانى مىكنیم. آقاى نیكسون! وجود شما آن قدر گرامى و عزیز بود كه در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این كشور یعنى دانشجویان دانشگاه را قربانى كردند.» از آن روز به بعد دانشجوی ایرانی که عزیزترین خانواده ها و با استعدادترین فرزندان بود پا به پا و پیشگام ملت در تحولات نقش آفرینی کرد و اوج حضور خود را در انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس ، سازندگی و هم اکنون جهش علمی کشور متبلور ساخت. 16 آذر روز مقدسی در تاریخ تحولات کشور ماست که مزین به نام دانشجوست. دانشجویی که ریشه در دارالفنون امیرکبیر دارد و در گذار خود پس از دوره های متمادی جذابیت مظاهر غرب و ایدئولوژی شرق در نهایت به ایده مبنایی «استقلال» و پیشرفت مملکت و عزت ملت رسید.
کسوت و مقام دانشجو تا به این جا راه زیادی را آمده. تلاش های بسیاری شد تا دانشجو در دوره های اعزام به خارج و بورس های آنچنانی با ماهیتی اغوا شده و فریفته به کشور برگردد که متاسفانه در نسل هایی از دانشجویان چنین شد که بعدها به ارکان نظام مدیریتی نظام شاهنشاهی تبدیل شدند (ثمره جذبه غرب) و یا در رویکردی دیگر دانشجو حتم می بایست سمپات فلان گروه و بهمان سازمان شود (ثمره جذبه شرق) که با وقوع انقلاب اسلامی این روند دگرگون شد و اوج حماسه سازی و ایثار دانشجویان در کربلای تفتیده هویزه توسط دانشجویان پیرو خط امام رقم خورد و این بار 16 دی ماه 1359 مکمل 16 آذر 32 شد.
دانشگاه یکی از کانونی ترین مراکز نوجویی ، عدالت طلبی ، تحول آفرینی و آرمان خواهی و آزاد اندیشی و استکبار ستیزی است. نیز از رسالت های دانشجو به عنوان فرهیخته امروز و آینده ساز میهن است تا با شناخت دقیق اوضاع و موقعیت شناسی از یارکشی شدن توسط احزاب و گروه های سیاسی برحذر بوده و درک و شعور را با شر و شور بهار جوانی ترکیب نماید.
از طرفی دیگر و خارج از تعارفات مناسبتی در آسیب شناسی محیط دانشگاه در چند سال اخیر دو فرآیند عمده و دو خط انحرافی قابل تشخیص است که : نخست به غیر سیاسی کردن و دور کردن دانشجو از تحولات اجتماعی از رهگذار درگیر کردن او با شهریه و مخارج دانشگاه و خوابگاه و آینده شغلی برمی گردد و دوم به تبدیل دانشگاه به باشگاه احزاب و استفاده از دانشجو به عنوان پیاده نظام در مناقشات سیاسی که خط ولایت بر هر دو جریان خطای انحرافی خط بطلان کشیدند.
به یاد داریم که رهبر انقلاب خطاب به دانشجویان فرمودند : « دانشجو اگر نسبت به سياست و جامعه و منافع مردم و کشور ، حساسيت نشان ندهد، از جوهر خود دور گشته است» جان کلام اینکه اگر در عین حضور فعال در بطن تحولات اجتماعی و دست رد زدن بر سینه کج اندیشانی که یا می خواهند دانشجو خفته و خموده باشد یا آنکه از او استفاده ابزاری نموده و برای سیر کردن گرگ حریص نفس خود از دورن دانشگاه ها گوشت قربانی تهیه کنند ، بخواهیم برای دانشجو رسالتی اصلی و اصیل قائل شویم «جهاد علمی» و «تولید دانش» در راس این مسئولیت ها قرار خواهد گرفت.
نام و یاد شهدای اسلام و ایران زمین علی الخصوص شهدای دانشجو که در گوشه قلب ملت جای دارند تا ابد متعالی و متبرک باد.