شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۷۷۱
تاریخ انتشار: ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۰۷:۱۴

امید حلالی: خدایش بیامرزاد. مرحوم ایرج قادری را. هر که بود و هر چه که کرد و در هر نقشی که ظاهر شد بخشی از فرهنگ و سینمای کشور و خاطرات سینما دوستان ما بود. با تیپیکی برازنده موهایی صاف با فرق وسط، کتی بر شانه و ریش و سبیلی مردانه. البته ما درصدد ارزش گزاری شخصیت او نیستیم و بسیاری نقش ها و وقایع فیلم هایش را خاصه پیش از انقلاب تایید نمی کنیم اما ایرج قادری چند ارزش را با خود داشت که نمی توان از کنار آنها به سادگی گذشت :

- ایرج قادری با درک تحولات عمیق فکری و معرفتی ملت ایران مانند بسیاری هنرپیشگان و خوانندگان دوره پهلوی که بیشتر مقرب دربار بودند رو در روی مردم قرار نگرفت و زاویه ای با نظام جمهوری اسلامی پیدا نکرد. او به ایالات متحده رفت.

پسرش را در همان دیار از دست داد اما علیه کشور حرفی نزد و کاری نکرد. ایرج قادری 3 فیلم از بهترین هایش را پس از انقلاب ساخت : دادا (۱۳۶۱)، برزخی‌ها (۱۳۶۱) و تاراج (۱۳۶۳) را. در فیلم دادا که جامعه ای رخوتناک و تحت انقیاد و استثمار خان را نشان می دهد، دادا از خانواده ای فرودست یک تنه علیه خان و اشرار قیام می کند و قیامش همه گیر شده و با پیوستن جوانان و درماندگان و کودکی - که نشان آینده است و نقشی محوری دارد- به او پس از مبارزه ای طولانی و پرداختن هزینه فراوان در نهایت خان بدست اهالی روستا کشته می شود.

برزخی ها با لیست قابل تاملی از بازیگران و سوپراستارهایش: ایرج قادری، محمدعلی فردین، محمدعلی کشاورز، سعید راد، ناصر ملک مطیعی و ... یا که در مدت کوتاه اکران رکورد دار فروش شد و در فضایی ملی و میهنی ساخته شد و مقوم جریان فیلم سازی دفاع مقدس شد. فیلم قصه ای بدین مضمون دارد : « در روز 22 بهمن 1357 گروهي مجرم عادي از زندان مي گريزند. آنها كه قصد دارند از كشور خارج شوند، در دهكده اي مرزي با مردي به نام سيد يعقوب آشنا مي شوند كه مي كوشد با اعمال و گفتارش زندانيان را از فرار باز دارد. آنها ابتدا موعظه هاي سيد يعقوب را به ريشخند مي گيرند، اما به مرور پس از تجاوز ارتش بيگانه به خاك ميهن تحت تأثير فداكاري سيد يعقوب و اهالي دهكده قرار مي گيرند و از روستا دفاع مي كنند و جان خود را از دست مي دهند...» در این فیلم زنده یاد محمدعلی فردین محاسنی سفید دارد و با چهره پیش از انقلابش متفاوت است و دیر تشخیص.

دریاره این فیلم مهم روایت مهدی کلهر مشاور سابق رسانه ای رییس جمهور از اظهارنظر مقام معظم رهبری که باعث اکران فیلم برزخی ها شد قابل تامل است. مهدی کلهر در گفت وگویی با ماهنامه سینما رسانه روایتی از اظهارنظر مقام معظم رهبری درباره اکران فیلم برزخیها بازگو کرده است. وی گفته : «روزی که ما جلوی فیلم برزخی ها را گرفتیم، وزیر وقت که آقای معادیخواه بود رفت پیش حضرت آقا که آن زمان رییس جمهور بودند. با من تماس گرفت و گفت : آقای خامنه ای می گویند به دلیل بازی کردن فردین نباید جلوی فیلم گرفته بشه. اگه فیلم اشکالی داره اشکالش را برطرف کنید و فیلم رونشون بدید. بازی کردن فردین اشکالی نداره ...»

کلهر در ادامه می گوید: «این نگاه بسیار کارشناسانه و دقیق به آثار فرهنگی و هنری بود. غیر از اینکه از نظر دینی و فقاهتی کاملا عالمانه  بود. معتقدم بعد از سی سال هنوز متخصصان فرهنگ و هنر عقب تر از این دید هستند»

در فیلم تاراج نیز که یکی از مشهورترین فیلم های پس از انقلاب است با بازی درخشان جمشید هاشم پور در نقش «زینال بندری» که مقابله با جریان آلوده ساختن جوانان کشور توسط باندهای موادمخدر است که در فضای پیش از انقلاب ماهیتی درباری هم داشته و دست سرکردگان رژیم علی الخصوص اشرف پهلوی خواهر محمدرضا در آن قابل رویت است.

- ایرج قادری همچنین پس از این تریلوژی (3 گانه) فیلم میهنی پس از انقلاب آثار ذیل را هم کارگردانی می کند : شبکه (۱۳۸۹)، پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)، محاکمه (۱۳۸۵)، آکواریوم (۱۳۸۴)، چشمان سیاه (۱۳۸۱)، سام و نرگس (۱۳۷۹)، شهرت (۱۳۷۹)، طوطیا (۱۳۷۷)، پنجه در خاک (۱۳۷۶)، نابخشوده (۱۳۷۵)، می‌خواهم زنده بمانم (۱۳۷۳)

- ایرج قادری در سفری که در حاشیه اکران فیلم آکواریوم به اهواز داشت در دیداری به تعدادی از همکاران این رسانه درباره علل ناماندگاریش در آمریکا گفته بود: « من برگشتم تا به سینمای خودمان خدمت کنم نه در خدمت اجنبی ها باشم. فیلم های ما و ژانری که ما دنبال می کردیم با زمینه ارزش های ایرانی و بازگشت به سنت و روحیه جوانمردی و مردانگی با این سیستم و نظام بیشتر جور در می آید. آن ور آبی ها به دنبال این هستند که یک بار آدم را روی آنتن ببرند تا حرف های آنها را بزند و بعد او را کنار می گذارند. فردی با خصوصیات من نمی توانست با آنها کنار بیاید که در نهایت با سعه صدر از من استقبال شد ...»

- سینمایی که ایرج و فردین و ناصر ملک مطیعی دنبالش بوند و آخر دست در «برزخی ها» عصاره آن را نشان دادند که سراپا شور دفاع از میهن بود، اگر حشو و زوایدش، اگر صحنه های جلف و سبک کاباره ای و قر کمر و ساز و آوازش را کنار بزنی بن مایه اش مرام و مردانگی و جوانمردی و عیاری و لوطی گری و غیرت و مبارزه با ظلم و استبداد و میهن پرستی را دنبال می کرد. زن کاباره ای و هرزه پایه ثابت آن فیلم ها بود درست، اما غالبا همین زن بازی خورده و دستمال کاغذی وار توسط جوانمردان منزه می شد،«آب توبه بر سرش ریخته می شد»، سربراه به زندگی عادی بازمی گشت و پایان خوش رقم می خورد یا آنکه تراژدی در مرگ قهرمان رقم می خورد مثل فیلم خاک به کارگردانی مسعود کیمیایی و برگرفته از داستان محمود دولت آبادی.

- نسل قدیمی ها هر که بودند و هر چه کردند در حال کوچیدن اند. حالا ما مانده ایم با سینمایی روی دستان مان که مروج زندگی اشرافی و در بیشتر مضمون ها خیانت پردازی و بهتر بگوییم گورستان زندگی خانوادگی است. در فیلم «سعادت آباد» ساخته مازیار میری که شاید امتداد و هم زمینه فیلم شوکران باشد: «یاسی (لیلا حاتمی) در تدارک برگزاری یک جشن تولد کوچک و دوستانه برای شوهرش محسن (حامد بهداد) است. تا خاطرات خوش گذشته را دوباره زنده کند. در این مهمانی دو زوج دیگر نیز حضور دارند. شب مهمانی فرا می‌رسد، علی (امیرآقایی) که استاد دانشگاه است به رفتارهای غیرعادی لاله (مهناز افشار) مشکوک است و تمام مدت مهمانی فکرش درگیر حل معمایی ست که او در ذهنش ایجاد کرده است. زوج سوم قصه نیز بهرام (حسین یاری) و تهمینه (هنگامه قاضیانی) در آستانه جدایی از یکدیگرند. اختلافات این سه زوج تا قبل از شام و مراسم تولد، مانند آتش زیر خاکستر پنهان است که گهگاهی گرمای آن جلب توجه می‌کند، اما ناگهان همه چیز عوض می‌شود، علی پی به راز لاله می‌برد و واکنشی که از خود نشان می‌دهد فضای مهمانی را (که از ابتدا نیز شبیه یک جشن تولد نبود) عوض کرده و...» در سعادت آباد دروغ پردازی و پوشیده نگه داشتن اسرار نسبت به زوج موج می زند، ورشکستگی، غش در معامله، تلاش برای سقط جنین و مهاجرت به خارج و در نهایت ارتباط پنهانی با پرستار بچه از طرف محسن و ... مضامین این فیلم اند که در بیشتر فیلم های سینمایی این دوره و دهه نیز با وقاحت تمام تکرار می شوند یا بیاد بیاورید فیلم «درباره الی» را که در آن هم بی سر و سرانجامی شخصیت ها علی الخصوص زن مورد روایت که از کجا آمده و به کدام ناکجا آباد می رود بسیار آزار دهنده است و فاقد هرگونه پیام اخلاقی و اجتماعی.

در نمونه ای دیگر از فیلم های ایرج قادری اما در فیلم «پشت و خنجر» : «غلام وقتي در مي يابد كه پسرش حشمت با زن معروفه اي به نام پري معاشرت دارد از او مي خواهد كه حشمت را رها كند؛ اما غلام فرزند و همسرش عفت را رها مي كند و بيش تر اوقاتش را با پري مي گذراند. كريم غلام را به اعتياد مي كشاند، و او كه روي بازگشت به خانه را ندارد شب هايش را در خيابان ها به صبح مي رساند. پس از مدتي پسرش حشمت مديريت باشگاهي ورزشي را به عهده مي گيرد و هر بار كه غلام را اطراف باشگاه مي بيند او را از خود مي راند. غلام پس از آشنايي با جوان ول گرد معتادي به نام مهران تصميم مي گيرد اعتيادش را ترك كند و از پري مي خواهد تا او را در زيرزمين خانه اش حبس كند. عفت با پري تماس مي گيرد كه كريم با حشمت طرح دوستي ريخته و درصدد است او را به اعتياد بكشاند. مدتي بعد غلام سلامت خود را باز مي يابد و به كمك حشمت بساط كريم را به هم مي ريزد و در كنار همسر و فرزندش زندگي جديدي را پي مي گيرد»

فیلم روبناها و صحنه هایی آنچنانی دارد اما در نهایت مخاطب را با عبور از گنداب ها به فضایی اخلاقی و توبه و انابه و عاقبت بخیرانه رهنمون می شود. صاحب این قلم نه به دنبال تبرئه سینمای فیلمفارسی ست و نه سینمای این سال ها را به کل مردود می داند اما سخت معتقد است که چه قبل و چه بعد از انقلاب هم فیلم خوب وجود دارد و هم فیلم بد.

ایرج قادری را خدا بیامرزاد. هر چه که بود و هر چه که کرد. او متعلق به نسل و دوره ای دیگر بود و غریبانه نیز دفن شد گویا هنوز تردید درباره سخن گفتن از او ادامه دارد و حتا پس از مرگش اما وای بر سینمای زمانه ما که حسابی پوک شده است و متظاهر و پر مدعا و دلخوش به چند جایزه ای که گرفته. سینمایی که جولانگاه چشم رنگی ها و دماغ های سربالای عمل کرده است که اگر نسل ایرج در پیش چشم دوربین آنچه را نباید می کردند اما هم دوره ای های ما بعضا که چهره هایی موجه و ظاهر الصلاح هم برای خود درست کرده اند هر به چندی بدطور و شاید به توسط خود افشا می شوند و لو می روند. و راستی مگر فیلم مستهجن صرفا فقط نشان دادن صحنه های بالای زانوست؟

پس سینمای ما نیاز به یک مهندسی مجدد و تجدید نظری اساسی دارد. همین.

خدا عاقبت ما را ختم به خیر کند...

 


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار