«در آذرماه، آب منطقۀ شمال هور خیلی خنک است؛ چون بلندی نِی ها مانع از تابش آفتاب می شود. نِی ها خیلی فشرده بود. آبراه هم نبود و خیلی دشوار جلو می رفتیم. در زاویۀ نود درجۀ جادۀ شیب بودیم. چپ و راست ما، دکل های دیدبانی دشمن بود. طوری می بایست حرکت می کردیم که عراقیها ما را نبینند. در آب، تا جایی که نِی ها تمام شدند، جلو رفتیم. آنجا کمی مکث کردیم. کمی جلوتر، روی شنهای ساحل، رد پوتین هایی را دیدیم.
به جوحی گفتیم: دو بار قبلاً آمده ای اینجا... این جای پای شما نیست؟ خم شد، به دقت جای پاها را نگاه کرد و گفت: علی، اگر فکر نمی کنی جا خورده ام و ترسیده ام، باید بگویم این جای پاها مال همین امروزه! احتمالاً جای پاهای گشتیهای عراقیه. جا خوردم. می بایست احتیاط می کردیم. هر آن امکان داشت گشتیهای عراقی باز گردند و ما را به دام اندازند. می بایست می رفتم و سیل بند دشمن را شناسایی می کردم. به آن دو نفر گفتم: شما داخل همین نِیها بمانید... من جلو می روم و اوضاع را می سنجم، اگر خوب بود، علامت می دهیم، بیایید.»
خاطره ای از محسن رضایی:
«چند بار همراه علی ناصری و عباس هواشمی وارد هور شدم و از نزدیک آبراهها را دیدم. علی نگران من بود ولی از اینکه کنار نیروهایم هستم و درد آنها را حس میکنم، خوشحال بودم. سعی میکردم این خوشحالیام را به آنها انتقال بدهم تا باورشان شود که ترسشان در مورد من بیمعناست. آنها حق داشتند چون اگر برای فرماندهی کل سپاه اتفاقی میافتاد میدانستند چه عواقبی خواهد داشت.
در آن قرارگاه بچههای اطلاعات زحمت میکشیدند. نام قرارگاه را «نصرت» گذاشتم تا شاید از بنبست جنگ خارج شویم و نصرت الهی ما را کمک کند.
یک روز پس از آنکه علی هاشمی شناساییهایش را انجام داده و راهکارهای خوبی پیدا کرده بود، آمد قرارگاه، به علی گفتم برادر علی آماده باش میخواهم فرمانده یگانها را بیاورم هور تا آنها را توجیه کنی. ببین از چه طریق میتوان بهتر عمل کرد.
علی گفت برادر محسن! من هور را بهدو قسمت تقسیم کردهام، قسمت شمال هور را به برادر حمید رمضانی و قسمت جنوب آن را هم به علی ناصری واگذار کردم. این دو از قویترین نیروهای اطلاعاتی من هستند و به کارشان ایمان دارم....»
****
علی ناصری یک نام آشناست برای همه آنانی که از جنگ و هشت سال دفاع مقدس خاطره هایی بیاد ماندنی دارند. رشادت ناصری برای همه آنهایی که علش هاشمی را می شناسند یادآور حماسه آفرینی های مردان بزرگی است که برای دفاع از این آب و خاک و دین و میهن و انقلاب، جانشان را در کف دست گذارده و آماده شهادت بودند.
مناطق عملیاتی شاهدی خوب برای آن روزهای پرحماسه است.
امروز او یادگار پرافتخار همرزمان شهیدش است. این روزها هم همه او را به پاکی و پاکدستی و سلامت نفس می شناسند. حرفاهایش را آنگونه که باور دارد می زند. در این چند ماه که این بار در سنگر شورا وکالت مردم اهواز را بعهده دارد هم شاهد مواضعی اصولی و دلسوزانه و بی پیرایه از سوی وی بودیم.
ما جوانترها نبودیم تا آن روزهای پر شور و سرشار از خاطره ها را ببینیم اما بزرگترها برایمان گفته اند از هم نشینی ها و هم سنگری های علی ناصری با شهید علی هاشمی. می گویند هور العظیم شاهدی است بر مردانگی مردان بی ادعا.
اگر او نبود، اگر او شهید شده بود، اگر همراه همرزمان شهیدش به دیار باقی سفر کرده بود اینک همایش ها بنامش برپا بود، اینک خیابانها بنامش بودو خیلی ها با افتخار از او سخن می گفتند و خاطره ها.
...اما این تنها هور و سیصد عملیات شناسایی او نیست که «علی ناصری» را شهادت بدهد. او نزدیک به 5سال در اسارت رژیم بعثی عراق بود و شاید خیلی ها ندانند او جانباز 40درصد است.
****
حالا هفته پاسدار، بهانه خوبی است برای تجلیل و تکریم سردار علی ناصری، یادگار آشنای هور. کاش آنهایی که این همه دم از جنگ می زنند و بقول محسن رضایی دکان ها باز کرده اند بنام دفاع مقدس یادشان می افتاد در همین نزدیکی ها مرد بزرگ و شریفی هست که یادگار آن روزهای حماسه است. تجلیل اش می کردند و به جوانان و نوجوانان این سرزمین معرفی اش می کردند. ارزش این مردان بی ادعای مرتبه ها بالاتر از آنهایی است که مراسم های مجلل تجلیل برایشان برگزار می شود. سردار روزت و هفته ات مبارک.
اخلاق
مردم داری