ضرورت ایجاد و نصب تندیس از مشاهير در میادین و معابر هر شهر و برنامه ريزي براي زيباسازي با توجه به هنر گرافيک شهري يکي از لزومات مديريت شهري شمرده ميشود زيرا تکیه برنمادها و الگوها برای پویایی اجتماعی امري مؤثر و در ايجاد فضاي بصري مناسب به دليل تلطيف روح شهروندان از كاركردبالايي برخوردار است.لذا پرداختن به اين امر از اولویتهای فرهنگی در خدمات شهري به شهروندان محسوب ميگردد و در برنامه ريزي شهري مديران بر گسترش آن تاكيد موكد نمايند.
تنديسهاي درون هر ميدان شهر از ظرفيت و سرمايه ها و داشته هاي فكري همان جغرافيا مي گويد و در بازگوي حقايق تاريخي نگاهها را به آن سمت معطوف مي سازد و تحول آفريني مي كند و معناي حقيقي واژه ها را عيان مي سازد تا با پي بردن به حقيقت واژ ه ها رفتار مطلوب شكل گيرد و ارتباطات مبتني بر حقايق شوند البته بايد توجه گردد كه چنانچه نصب تنديس و سرديس در اماکن و معابر شهري شتاب تصاعدي داشته باشد نه تنها در معرفي شهر نتيجه مورد نظر را نداشته بلکه حتي به آشفتگي بصري در شهر هم مي افزايد
درتاریخ انسانها ،نامهای بسیاری وجود دارد که کارهایی بزرگ مانند اختراع،اکتشاف، راه اندازی کارخانه و نوشتن کتاب و یا حضور در میدان جنگ و ... انجام نداده اند ولی با یک حرکت بدیع و مردم پسندانه که امید را به جامعه تزریق می کند چنان در قلب ملتها ماندگار شده اند که برای هر امری که در آن سخن از اوج و اقتدار و مقاومت و ایستادگی یک ملت باشد این نمونه ها معرفی می شوند و با افتخار نامشان تکرار می گردد و به احترام آنها کلاه از سر برمی دارند و خبردار می ایستند! نمونه های بسیاری را در میادین ورزشی از این نوع به دلیل ماهیت اخلاقی و نماد سازی ورزش می توان دید که از نگاه مردم پنهان نماند و لازم است تا مسئوليت شهري به اين نمادها توجه جدي داشته باشند كه در فرهنگ سازي اجتماعي نمونه هايي اثر گذار خواهند بود و آرامش و اعتماد را به فضاي شهري انتقال مي دهند.
در اين روزها كه همه نگاهها متوجه بازيهاي آسيايي است و مسئولين هر كدام هدايايي را براي كساني كه مدال آوري مي نمايند در نظر مي گيرند و دستگاههاي تبليغاتي بيشتر اوقات را به آن اختصاص داده اند از يك نمونه ورزشي مثالي مي آورم تا نقش الگوها در بازيابي اجتماعي مشخص شود و بدانيم نام ماندگار ماحصل فداكاري و استحكام ايماني كسي است كه در برجستگي در يك امري و عصري نگاهها را مجذوب نموده است :
در سال 1968 مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. مسابقه دوی ماراتن لحظات آخر را سپری می کند.ساعت نزدیک به 5:40 است نفر اول، یک دونده از اتیوپی، از خط پایان می گذرد. در همین حال دوندگان بعدی از راه می رسند و از خط پایان می گذرند. مراسم اهدای جوایز برگزار می شود و جمعیت هم آرام آرام استادیوم را ترک می کنند اما بلند گوی استادیوم اعلام می کند که هنوز یک دونده دیگر باقی مانده و از خط پایان نگذشته است. چند هزار نفر در استادیوم باقی می مانند و انتظار رسیدن نفر آخر را می کشند. مدتی بعد اعلام می شود که او دوندهای از تانزانیا به نام جان استفن آکواری است که در اوایل مسابقه افتاده است و زانویش آسیب دیده است.
ساعت 45: 6 عصر است و بیش از یک ساعت از زمان عبور نفر اول از خط پایان می گذرد. دونده ای تنها، لنگ لنگان با پای زخمی و بانداژ شده وارد استادیوم می شود. با ورود او به استادیوم، جمعیت حاضر از جا بر می خیزند و با کف زدن و با صدایی بلند او را تشویق می کنند انگار که او برنده مسابقه است! او از خط پایان می گذرد. خبرنگاری به او نزدیک می شود و از او می پرسد:
«چرا با این درد و جراحت و در شرایطی که نفر آخر بودید و شانسی برای برنده شدن نداشتید از ادامه مسابقه منصرف نشدید؟»
آکواری می گوید:
«من فکر نمی کنم شما درک کنید. مردم کشورم مرا 9000 مایل تا مکزیکو سیتی نفرستاده اند که فقط مسابقه را شروع کنم. آنها مرا فرستاده اند که مسابقه را به پایان برسانم.»
نام نفر اول مسابقه دوی ماراتن، دونده اتیوپیایی برنده مدال طلای مسابقه، چیست؟ احتمالاً به جزمستندات نتایج مسابقه المپیک سال 1968، در جای دیگری ثبت نشده است و با جستجو در اخبار و اینترنت هم، آن را نخواهید یافت.
برنده مسابقه کیست؟ جان استفن آکواری. چرا؟ زیرا او ارزشی را به ما یادآور می شود که خیلی ارزشمندتر و تحسین برانگیزتر از چیزی مانند نفر اول شدن است؛ پشتکار و استقامت.
او درس بزرگی به ما می آموزد و آن اصالت حرکت، مستقل از نتیجه است. او یک لحظه به این فکر نمی کند که نفر آخر است و شانسی برای نفر دوم یا سوم شدن هم ندارد.
آنهایی که در تاریخ انسانها ماندگار شده اند قطعا" پيام خويش را باپيمودن مسیر سخت به مخاطب داده اند با یک نمایش واقعی از فداكاري و بدون امید به پاداش ! فقط برای كاشتن یک لبخند برلبها و انتقال مفهوم مقاومت و صرف فعل توانستن به نسلي كه در حال پويش در بستر زمان است و ترسيم زيبا و هنرمندانه اين عبور ماندگاريشان را رقم زد. نمونه ها و الگوها بايد پاس داشته شوند که موتور محرکه جامعه بسوی شکوفایی هستند و درایجاد سلامت اجتماعی هیچ پدیده ای را نمی توان جایگزین نمود. آیا مردان بزرگ و ماندگار عرصه فقاهت ، مقاومت ، خدمت و ايثار خوزستان را حکایتی نمانده است تا برای امروزیها بازگوکنیم؟!! گفته بودم تندیس عبور از درون كوچه هاي تاریخ بسوی عصر معاصر و حرکت برای رسيدن ايمن به سوي فرداست اگر رمز این عبور را یاد نگیریم به فردا نخواهیم رسید و سرافراز را كسي مي خوانند كه نامهاي ماندگار ديارش را به بزرگي ياد مي كند و پاس مي دارد و چشمهايش به اين چهره هاي مهربان دوخته شده است.تنديسها نشان از عزت ،پايداري ، غيرت و وفاي به عهد هستند و بايد در ميادين ناظر و شاهد رفتار شهروندان باشند تا فردا كه نامه خوانان ،نامه خوانند بهانه اي نباشد.