باز كن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات،
آب این رود به سر چشمه
نمی گردد باز؛
بهتر آنست
كه غفلت نكنیم از آغاز .
باز كن پنجره را ! -
- صبح دمید ! .
در بيستم مهر ماه سال 92 مطلبي را با عنوان «استاندار؛ سلام» نگاشتم ، در ادامه مؤكد آن يادداشت به آنچه كه آن روز پرداختم و امروز مشاهده مي كنم و با اين احساس كه سلامم بي پاسخ ماند،در اپيزودي ديگر به تماشاي صحنه ها مي نشينم !
دكترمقتدايي هر از گاهي به عنوان هشدار ،جرقه هايي در فضاي رسانه اي مي زند و افكار عمومي را به خود معطوف مي سازد و نگاههاي جستجوگر اهل رسانه را به خود مي دوزد و حساس مي كند ، گاهي اين جرقه ها تبديل به شعله مي شوند و بر خرمني شرر مي اندازند و تا دور دستها زبانه مي كشند حتي به هيئت دولت نيز ورود مي كنند!
از درون جرقه ها حرفهاي تازه بيرون مي آيد و در جغرافيايي جامع تر گوشها مي شنوند حتي از ديوارها عبور مي كنند ، با شنيدن حرفهاي تازه ، دايره محرم رازها نيز وسيع تر مي شود ، حرفها با اين توسع به كنه لايه هاي جامعه نفوذ مي كنند و آنها را به حركت در مي آورند و در مدار حركت زايي، براي هواي تازه پنجره ها باز مي شوند و ابن الوقتها به زحمت مي افتند و براي بستن ،سنگ اندازي آغاز مي گردد!
ازپنجره هاي باز ، رفتارها ديدني مي شوند و از ميان پرتاب بيرحمانه سنگها چرايي هاي ذهني شكل مي گيرند ، چشمها به جستجو مي افتند! و نگاهها به دور دستها دوخته مي شوند تا دستهاي سنگ انداز را بشناسند و با استنشاق هواي تازه ، براي مقابله انرژي مضاعف بگيرند.
هركسي از ظن خود يار مي شود و گاهي وبال ! و در اين فضاي مبتلا به بيماري دوقطبي (bipolar disorder) در مانياي جناحي به اظهار نظر مي پردازد !
من با بهره گيري از تجربه زندگي در خوزستان براي پرسشهايي كه درخصوص عقب ماندگي خوزستان نسبت به استانهاي ديگر، عدم همسويي نخبگان با مديريت استان ،سنگ اندازي به قطار توسعه كه از درون جرقه هاي استاندار زده بيرون آمده اند با در نظر داشتن ورژن مديريتي موجود تلاش مي كنم پاسخي بيابم .
لويد وارنر در بيان قشر بندي اجتماعي يك تقسيم بندي شش لايه اي براي طبقه هاي اجتماعي ارائه مي كند: 1- بالاي بالا 2- بالاي رو به پايين 3- متوسط روبه بالا 4- متوسط رو به پايين 5- پايين رو به بالا 6- پايين پايين.(از نظر نگارنده براين تقسيم بندي ايراداتي وارد است و نمي توان آنرا تعميم داد ولي براي اداي مطلب به كار گرفته شده اند )
نقد استاندار عمدتا" از دو نگاه سرچشمه مي گيرد و اوضاع مديريتي ، بازيافتي از فراز و فرود دو نگرش مذكور است . براي تحليل عملكرد ، بايد اين نگرشها از هم تفكيك و در تعديلي متناسب به فراخور نوع آن ، به ارزيابي و داوري در خصوص مواردي كه مطرح مي گردد، پرداخت و در مقابله با آن ايستاد يا با آن همراه شد.
نگاه اول تقريبا"بخش 2 تا 6 تقسيم بندي وارنر هستند كه در درون قدرت جايگاهي ندارند و به مطالباتشان وقعي نگذاشته اند و در طرحها به ايده هاي آنها اندك توجهي نمي شود البته لايه دوم درون این نگاه به دليل شيب رو به پايين حذف تدريجي از قدرت را انتظار مي كشد و در لایه چهارم ادغام می گردد در صورتي كه بار هزينه هاي اجتماعي و دفاع از نظام را بيشتر اين نگاه بر دوش داشته و دارند و با حساسيت به وقايع و حوادث و تحولات درون قدرت براي تغيير التفات مي كنند و مدام به رصد شرايط مي پردازند شايد كورسوي اميدي برخيزد و بتوانند حلقه تنگ مديريتي را بشكنند و نقش آفرين گردند .
نگاه دوم اما لايه اول وارنر و اليگارشي مركز نشين كه با تجزيه لايه دوم آن تقسيم بندي از آنها و فرديت بالا نگري با تصور اينكه مبادا به تاريكخانه آنان كه نگاتيوهاي بسياري در آنجا آرشيو كرده اند كسي وارد شود و تصاوير را ظاهر كند! و ظهور چهره ها منجر به خروج از گردونه قدرت شوند لذا به روند موجود اعتماد ندارند و با این بی اعتمادی در مقابل هر تغييري گارد تقابلي مي گيرند و مقاومت مي كنند !
هر كس با هر پشتوانه اي بخواهد وارد عرصه مديريتي اين استان شود چنانچه نتواند اين دونوع نگاه را از هم تميز دهد و به جاي تفكيك لايه ها ، آنهارا به هم پيوند بزند ، در پروسه تصميم گيريهاي مديريتي يا مصالح را بر منافع مردم ترجيح مي دهد يا با كرسي لرزان در مرحله اجراي برنامه ها بيش از ديگران به پرداخت هزينه محكوم مي گردد !
مشكل توسعه از همين جا آغاز مي گردد كه در اولويتهاي برنامه ريزي به آموزش و پروش به عنوان زيربنا نگريسته نمي شود تا با اين اولويت اسباب هژموني درون جامعه افشا گردد و در ادامه چون انحصار قدرت نگاه دوم مانع از ائتلاف با نگاه اولي ها مي شود ،اتوريته استاندار محك زده مي شود كه به چه اندازه مي تواند به جاي اتخاذ روش اپوزيسيوني ، مانع از شكاف اجتماعي گردد و نگاه دوم را وادار سازد تا در پاسخگويي به نگاه اولي ها متقاعد شوند و به مطالباتشان تن دهند و باور كنند كه دوره رفتار پدرسالارانه به سر آمده است و هواي تازه، اين ديار را فراگرفته است.
شايعات ، ناشي از توقف دكتر مقتدايي در ورژن يك است با اين تفاوت كه قبل تر سوار فولكس واگن با چند سرنشين بود كه امروز نشاني از آنان در فضاي رايج نيست ! ولي امروز در قطاري با سرنشيناني آشنا كه واگنهاي بسياري را يدك مي كشد و از تونلهاي تاريك عبور كرده است سوار شده است و البته علت عقب نشيني گهگاه ديگران ، از تبديل خودرو به قطار است .
با وجود لكوموتيو پر قدرت، اما آقاي استاندار بر همان عادت فولكس واگني كه به هرمزگان منتهي شد و منتهي مي شود مانده است و اين بارتحمل روز از نو و روزي از نو دردناك تر از آن روزهاست ! از زماني كه مقتدايي استاندار شده است بيشتر از قبل مي پرسند :چرا خوزستان از استانهاي ديگر بخصوص اصفهان عقب مانده تر است؟ من در تقابل با هيپو كندرياي مرسوم معتقدم آناني كه در جهت منجي سازي خويش برآمده اند به اين امر دامن مي زنند و با راديكاليزه كردن فضاي جامعه بدون اقناع مخاطبان مي خواهند از اين نمد براي خود كلاهي بدوزند و بصورت يكطرفه در جهت مقصد خودساخته ريل گذاري كنند و از حوادثي كه تاريخ و هويت اين سرزمين را رقم زده اند چشم بپوشند و با تبليغات گوبلزي بر امواج سوار شوند و خود را قهرمان باورهاي مردم قرار دهند!!
خوزستان سرشار از ظرفيتها و منابع خدادادي است منطقه آزاد اروند،بنادر خرمشهر و آبادان و امام خميني(ره)و شادگان ، يادمانهاي دفاع مقدس، منابع گاز ونفت ، سدها و نيروگاهها ،مجتمع هاي فولاد، آثار ثبت شده جهاني براي گردشگري،لوله سازي، كاغذ سازي، استعداد بالاي كشاورزي و زمينهاي مستعد كشت ، نيروي انساني مجرب و متخصص، مراكز متعدد آموزش عالي، طرحهاي توسعه كشت نيشكر، شركتهاي كشت و صنعت،پالايشگاه ، پتروشيمي ، نخيلات و باغات ، وجود رودخانه هاي متعدد و داشتن پشتوانه قوي فرهنگي با تاريخي سراسر مجاهدت و ايثارجايگاه اين استان را از ديگر استانها متمايز مي كند و نشان از سرمايه گذاريهاي بسياري در اين استان دارد ولي هدايت سانتراليستي و عدم توجه به بومي گرايي عوايد حاصله را براي استان به حداقل رسانيده و به جاي ايجاد رفاه، فشارهايي بر مردم از جمله محيط زيست تحميل كرده است كه بازخورد تصميمات كساني است كه به عنوان نخبه ها معرفي گرديده اند !
متاسفانه سانتراليسم با مصادره بهره برداري منابع ، تعيين سرنوشت مديريت استان را رقم مي زند دقيقا" همين نكته را مي توان وجه تمايزحركتي خوزستان با ديگر استانها برشمرد يعني دراصفهان همه عوامل و نخبگان درون استاني در مورد موضوعي تصميم مي گيرند و مركز نشينان تا عملياتي شدن و حصول نتيجه ملزم به پيگير ي مي شوند حتي انتصاب استانداران در استانهاي همجوار را مي توان در پروسه توسعه اي اصفهان برشمرد كه براي تامين منابع ، مديران مركز نشين را وادار به لابي مي نمايند تا بتوانند از منابع استانهاي ديگر در جهت آباداني استان خويش بهره مند شوند ،
چنانچه كسي بخواهد در اصفهان ايده اي را عملياتي كند بايد از (remote control) بپرهيزد بعنوان مثال مرحوم پرورش (ره) پس از چند دور نمايندگي و وزارت به اصفهان برگشت و تصميمات كلان را بسوي اصفهان روانه مي كرد يا اينكه انتصاب زرگر از معاونت وزارت به استانداري حاصل خردجمعي و در جهت تامين منافع اصفهان بود ضمن اينكه عمده استانداران اصفهان به دليل تحرك جمعي رداي وزارت بر تن كردند و همدلي و وحدت آنان چنين وضعيتي را رقم زد كه مقتدايي را به هرمزگان روانه كرد تا معين بيايد و معين آنان گردد !
در حالي كه براي خوزستان تصميمات از بالا به پايين گرفته مي شود و تبعيت پذيري از فرمانهاي صادره مرکزنشینان فاكتور اصلي انتصاب و ارتقا و شايستگي و استمرار مديريت مي گردد ، اهالي و ساكنان عمدتا"به دليل ساختار قومي جز تمكين چاره اي نمي يابند ، دقيقا" بالعكس ديگراستانها بخصوص اصفهان كه مورد قياس قرار مي گيرد !!
تامل برانگيز است كه اگر مقتدايي گونه اي بخواهد اين معادله را برهم بزند و تصميمات درون زا را اجرايي كند و معياري متناسب با شان مردم اين ديار و جهت نشاط و پويايي آنان لحاظ كند چنين مي گردد كه شده است و البته حك شدن حماسه اربعين حسيني 1436 بر افتخارات تاريخي درون تقويم اين سرزمين مهر تاييدي زد بر خيز بلند خدمت با پشتوانه و حضور نگاه اولي ها كه باور مندانه به هر عرصه ورود مي كنند.
مي پرسند چرا نخبگان همراهي نمي كنند؟مي گويم شايد ديگر استانها گفتمان نخبگي را بهتر مي شناسند و اليتيسم را به صورت مفهومي مي نگرند ! و بر هر فردي بدون توانايي هدايتگري اين نسبت را نمي دهند ،مي دانند رسانیدن آگاهی به جامعه متوجه مدیران فرهنگی یک جامعه و سررشته داری آن است و نخبگان تولید اندیشه و آگاهی می کنند وظیفه ای که در این میان متوجه مدیران فرهنگی است شناخت ارزشهای واقعی فرهنگی جامعه خویش است که فقط در صورتی می تواند نمود پیدا کند که خود آنان نیز در حوزه کاری خویش از میان نخبگان برآمده باشند. در چنين باوري كوتوله ها توان عرض اندام نخواهند يافت و كوتوله پروري منسوخ مي گردد ، متاسفانه ما به هر فردي كه روزگاري بر مسندي تكيه داشته است نخبه اطلاق مي كنيم و به بارعلمي و شناخت وي از ظرفيتها و توليد فكر توجهي نداريم در مجموع اگر در جامعه مفهوم صحیحی از نخبگان ارائه دهیم، کار بسیار جدی و مهمی صورت گرفته است.
باید به عموم جامعه انتقال داد که نخبه یک اصطلاح و لفظ است که در جایگاههای مختلف میتواند مصادیق مختلف پیدا کند؛ یعنی مثلاً نمایندگان مجلس، دانشجویان و برخی گروههای گمنام در جامعه از نخبگان هستند. لذا کاری که ما باید انجام دهیم این است که اجازه ندهیم برای عدهی خاصی که عنوان نخبه به آنها اطلاق میشود این مفهوم تبدیل به یک دژ شود كه نه بقیه بتوانند به آن ورود پیدا کنند و نه آنها بتوانند در فضای عمومی جامعه دغدغههایشان را رشد دهند. بايد تلاش كرد گفتمان نخبگاني در جامعه شكل گيرد ، نخبگان قلم و كتاب با خود دارند ، اهل تفكر هستند و كلمه ها را مي نگارند! سنگ پراكنان در زمره انديشه ورزان شمرده نمي شوند وشايد در اين انتخاب به خطا رفته ايم .
در اين گفتمان حساسيت برانگيز و نكته پردازي ، لازم است استاندار پازل كلمات نه نفرات خويش را براي ساختن جملات نه نفرات مراقبت كند و با لحني كنار هم بچيند كه تم مايه تعاملي در آن بيشتر به چشم بيايد . در كنار اين روش مديريتي بايد دانست براي مقابله با شايعات بهترين شيوه ، خلع سلاح كردن شايعه پراكنان با تبديل راههاي شوسه مديريتي به بزرگراههاي آسفالته است كه در آن مسير ، سنگي يافت نشود تا به قطار پرتاب كنند!
بدون مقايسه هاي آماري مرسوم كه حربه نفوذ فرصت طلبان و متملقان و آفت همدلي و وحدت است بايد جلو رفت ،مردم بهترين قاضي هستند ، و رمز عبور از سختي هاتوكل بر خداست .
مقبوليت دكتر مقتدايي در نگاه اولي هاغير قابل انكار است آنها با برنامه هاي وي همراه هستند و بر اين انتخاب اصرار دارند ،مقبوليت نتيجه رضايت است بايد اين نگاهها را در راستاي تحقق برنامه ها بكار گرفت و با اين پشتوانه مي توان خوزستان را رونق داد و الگويي ماندگار گرديد .
فقط با اندكي درنگ بايد ادبيات اين اردوگاه را بيشتر فرا گرفت تا در نگاه اول به ورژن 2 رسيد ودر هواي تازه نگراني رخت بربندد ، مي دانيم ،مي دانيد و مي دانند كه سياه ديدن خصلت حاسدان است! و پنجره های باز فردا، را نوید می دهند.
بیمار دلان همیشه تاریخ بوده اند و هستند و خواهند بود (متاسفانه )
جناب آقای سوار نژاد عزیز ، تشکر هم بابت متن زیبای شما و هم بایت تیتر زیبا . با وجود طولانی بودن متن ،اما جذابیت آن باعث شد که تا پایان آن را مطالعه کنم متن علمی و منصفانه ای بود امیدوارم که مرکز نشینان خاص هم به خود بیایند و به کمک سرزمین مادریشان برخیزند و به یاری استاندار خوبمان بیایند
واقعا عالی توصیف کردید
واقعا عالی توصیف کردید
با ادبياتي مناسب و خالي از غلو كه خواننده را از خواندن خسته نمي كند
نشان از هوش و درايت نگارنده دارد كه خود را بدهكار كسي نمي داند
عبدالرحيم سوارنژاد نام ماندگاري در فضاي سياسي استان ماند و توانست با اين گفتمان زيبا مورد تحسين همه جناحهاي صادق و مخلص و فهيم قرار گيرد
با ادبياتي مناسب و خالي از غلو كه خواننده را از خواندن خسته نمي كند
نشان از هوش و درايت نگارنده دارد كه خود را بدهكار كسي نمي داند
عبدالرحيم سوارنژاد نام ماندگاري در فضاي سياسي استان ماند و توانست با اين گفتمان زيبا مورد تحسين همه جناحهاي صادق و مخلص و فهيم قرار گيرد
با ادبياتي مناسب و خالي از غلو كه خواننده را از خواندن خسته نمي كند
نشان از هوش و درايت نگارنده دارد كه خود را بدهكار كسي نمي داند
عبدالرحيم سوارنژاد نام ماندگاري در فضاي سياسي استان ماند و توانست با اين گفتمان زيبا مورد تحسين همه جناحهاي صادق و مخلص و فهيم قرار گيرد
با ادبياتي مناسب و خالي از غلو كه خواننده را از خواندن خسته نمي كند
نشان از هوش و درايت نگارنده دارد كه خود را بدهكار كسي نمي داند
عبدالرحيم سوارنژاد نام ماندگاري در فضاي سياسي استان ماند و توانست با اين گفتمان زيبا مورد تحسين همه جناحهاي صادق و مخلص و فهيم قرار گيرد
با ادبياتي مناسب و خالي از غلو كه خواننده را از خواندن خسته نمي كند
نشان از هوش و درايت نگارنده دارد كه خود را بدهكار كسي نمي داند
عبدالرحيم سوارنژاد نام ماندگاري در فضاي سياسي استان ماند و توانست با اين گفتمان زيبا مورد تحسين همه جناحهاي صادق و مخلص و فهيم قرار گيرد
با ادبياتي مناسب و خالي از غلو كه خواننده را از خواندن خسته نمي كند
نشان از هوش و درايت نگارنده دارد كه خود را بدهكار كسي نمي داند
عبدالرحيم سوارنژاد نام ماندگاري در فضاي سياسي استان ماند و توانست با اين گفتمان زيبا مورد تحسين همه جناحهاي صادق و مخلص و فهيم قرار گيرد
با ادبياتي مناسب و خالي از غلو كه خواننده را از خواندن خسته نمي كند
نشان از هوش و درايت نگارنده دارد كه خود را بدهكار كسي نمي داند
عبدالرحيم سوارنژاد نام ماندگاري در فضاي سياسي استان ماند و توانست با اين گفتمان زيبا مورد تحسين همه جناحهاي صادق و مخلص و فهيم قرار گيرد
با ادبياتي مناسب و خالي از غلو كه خواننده را از خواندن خسته نمي كند
نشان از هوش و درايت نگارنده دارد كه خود را بدهكار كسي نمي داند
عبدالرحيم سوارنژاد نام ماندگاري در فضاي سياسي استان ماند و توانست با اين گفتمان زيبا مورد تحسين همه جناحهاي صادق و مخلص و فهيم قرار گيرد
با ادبياتي مناسب و خالي از غلو كه خواننده را از خواندن خسته نمي كند
نشان از هوش و درايت نگارنده دارد كه خود را بدهكار كسي نمي داند
عبدالرحيم سوارنژاد نام ماندگاري در فضاي سياسي استان ماند و توانست با اين گفتمان زيبا مورد تحسين همه جناحهاي صادق و مخلص و فهيم قرار گيرد
کاروان های فروماندۀ خواب از چشمت بیرون کن
باز کن پنجره را
تو اگر باز کنی پنجره را
من نشان خواهم داد،
به تو زیبایی را
گذر از زیور و آراستگی
من تو را با خود تا خانه ی خود خواهم برد
که در آن شوکت ِ پیراستگی
چه صفایی دارد
آری از سادگی اش،
چون تراویدن مهتاب به شب
مهر از آن می بارد
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد؛
به عروسی ِ عروسک های ِ کودک خواهر خویش
که در آن مجلس جشن
صحبتی نیست ز دارایی ِ داماد و عروس
صحبت از سادگی و کودکی است
انديشناك
لذت ناك
و پر از ناكهاي لايك شدني
چه زيبا مي شودشيشه!!
دستي كه برآن كشيده شود
از پشت پنجره زيبا مي بيني!!
مواظب شيشه باش
بايد بگويم دست مريزاد فقط همين
دوسش داريم والسلام
از جداييها شكايت مي كند
خداحافظ
بيكاري روي تو هم اثر گذاشته!! اين هم برا چي نوشتي؟ حوصله داري؟ واقعا" بيكاري؟ بازنشستگي همين مزيت را داره كه بايد خودت را مشغول كني براي مبارزه با آلزايمر
هنوز اميد دارم
كسي هست براي فاتحه اي بخواند!!
دوستت داريم والسلام
براي همه خدمتگزاران آرزوي موفقيت دارم و دعا مي كنم
تلاشهاي جناب سوارنژاد را در اين راستا تحسين مي كنم
بزير آورد چرخ نيلوفري را
موفقيت در كار علمي است كه جايش خاليست