عبدالرحیم سوارنژاد
محرم منبع بزرگ یا به تعبیر بهتر کشتی شناور و قدرتمندی بر پهنه یک اقیانوس است که همه جلوه های انسانی و هر آنچه که خوبی پنداشته می شود را در خود جای داده است و با سرنشینی ابرارو نیک اندیشانی در رکاب از میان تلاطم سنگین و خروش زمان عبور می کند و پهنه اقیانوس رابا اندیشه سترگش در می نوردد تا به ساحل امن برسد.
سفینه ای از سوگ و سوگمندی حقیقت از بی مهری دنیاخواهان و نوای تفسیرگر آزادگی وجاودانگی است که در مرثیه هایش بیشمار معنا و مفاهیم می توان یافت و از نوایش ندای سربلندی و ایستادگی می توان شنید و با آن بیشمار معنای نهفته در مرثیه هایش بسیار اشکهای پر از ثواب با گونه هایی مقدس از گریه برزمین می افتد تا ارتباط چشم با زمین که تقدس یافت از نام سرنشینان سفینه و قطرات خونی که نیمروز را به همه روزهای تاریخ تبدیل کرد و زمین را شهادت گرفت برای همه نسلها و نگاهها به آسمان گره زد تا با در آمیختن خورشید، تلالو و درخشش اشک را جهانیان عمیق و با دقت ببینند و دریابند که این کشتی نجات بخش است و برای زندگی بخشیدن می آید.
هرکس در رکاب ناخدای این کشتی قرار نگیرد از پذیرش جاودانگی و ماندگاری سر باز زده است و انصراف داده است . صدای آژیر سوگوارانه سفینه می آید و دربهای کلاس کابین عشق که درس پیروزی خون بر شمشیر را ارائه می دهد باز می شود با ناخدایش که زمین را تقدس داده است در پهنایی وسیعتر از اقیانوس وجدان انسانها را فرا می خواند تا با این فراخوانی در ساحل امن اسکله انتظار بایستیم و سفینه را سوگوارانه با حزنی در دل و نگاهی اندوهگینانه اما پر امید و فرداساز دریابیم و در یافت خردمندانه اندوهمان مبادا فقط به تماشایش بنشینیم و اندکی برایش دستی تکان دهیم تا عبورکند و بگذرد ، رسم وفاداری نیست و کوفه مسلکی خواهد بود باید بر مرکب مراد که صدای ناخدایش را می شنویم سوگوارانه وارد شویم و با چشمانی گریان امواج را در نوردیم و رنجهای مسافران تاریخی تاریخ ساز را زمزمه کنیم تا بر دلهای شکسته ای که از بیداد و بی وفایی کوفیان گلایه دارند مرهمی گردد و برای مظلومان ملجایی قرار گیرد و سنگری باشد برای ستیز با ظلم .
سفینه نجات به سوی ما می آید دست خویش را به امدادگرانش بدهیم تا بگیرند و با نوای شفابخش و داروهای معجزه گرش ما را از درد و رنج غربت و بی کسی برهاند وسلامت بخشد .محرم تصویر روشن و آزمون آزادگی و شرف و عزت و انسانیتدر یک میدان است و آشکاشدن حقیقت و طلوع معرفت در اوج ایثاراست ، عاشورایش در مصافی برگرفته از نماز و توکل مظهر گذشت و فداکاری ،کربلایش با شاهد بودن بر فداشدن عزیزترین عزیزان شهید نمادروشن ایفای عهد و پیمان بستن با خالق هستی که زیبا ییها را آفرید تا زیبا پسندان را محک زند و با این محک و آزمون ،مورد سنجش قرار دهد و ظهور نامهایی که هریک ابهت و شکوه انسان بودن و راز انسان شدن را به ظرافت و زیبایی آشکار می سازند و چگونگی بسوی حق روانه شدن را به همه بشریت تاریخ می آموزند که تاسی بر آنان ارمغان را هدیه می آورد.
محرم و کتیبه های سیاهی که بر دیوارها، بیرقهای عزا که بر سر درب هرخانه ،عَلَم و کُتَل که بر دوش جوانان،نوحه و مویه که برزبان هر ذاکر،روضه و تکیه که بر هر کوی و برزن برپا می شود حکایتی ست برای بیان غربت و مظلومیت حقیقت جویان پاکی که برای هدایت بشریت ،زمین را از خون خویش رنگین نمودند تا با رویش لاله بر زمین چشمهارا به دیدن زیبایی گل سرخ عادت دهند و فردا را از آن خود نمایند و از هر گونه بلایا که معنویت را به مخاطره می اندازد مصون بنماید . محرم صدای حزینی دارد و نزدیک می شود باید شال سیاه را بر گردن بیندازیم و از کاروانش استقبال کنیم که (ان الحسین مصباح الهدا و سفینه النجاه) نکند بگذاریم تا سفینه برود؟
تا چراغ روشن است و راه فراهم راکب رکاب این مرکب شویم با توشه ای از اندکی اشک و دودست بر سینه و مجالست باغم و همنوایی با فریاد عزا و زمزمه ای با نوای زیارت عاشورا از سر سوز و دعا و نوحه خوانی در ماتم فرزند رشید کوثر خلقت. محرم آمد و بیرقهای سیاه افراشته شدند و دلها باید کربلایی شوند و ما نیز باید در روزگاری که در ماتم مهاجران الی الله در منا و سرداران دلاور سپاه اسلام در مقابله با تکفیریهای داعش داغداریم کربلایی شویم وبرای فداکاری و ایثار در این مسیری که بامحرم ترسیم می گردد و در عاشورا به نمایش گذاشته می شود مهیا گردیم که استشمام عطر آگین از بوی شهیدان و تربت پاک نینوا و تکرار نام اباعبدالله (ع) که یک برکت در زندگی انسانهاست سربلندی و جاودانگی را هدیه می دهد . پس واردشویم به محرم با : السلام علیک یا اباعبدالله