دلت نا گشوده و پناه
چون مَلِکان
و راهی که تو رهداری
دز اسپارت
مگو چرا به دروازه ی دلت
بانگ انگُشتی بر نمی خیزد
که چندی ست ناگشوده ترین دشتهای این سرزمین
سواری به خود ندیده است
و دستمان از خنده و گل خالی ست
بهمن کیهان بختیار
آنچه رهدار گفت :
از کودکی به شعر و ادبیات علاقه مند بودم چون هر کودک بختیاری با زمزمه ها شعرهای مادرانه با هر سخنی با احساس آشنا شدم . اولین تشویق ادبی را در کلاس چهار دبستان که انشایی در وصف بهار نوشتم نظر معلم روستایی م را جلب کرد و این تفاوت را شناخت با آوردن کتاب های قصه کودکان که اغلب نویسندگانشان اسمهای بقول خودمان بلاجوی داشت و برای یک کودک روستای ناباور بود به من می رساند ولی این کتابها با زندگانی یک بختیاری زاده همخوانی نداشت به خوبی این کار مرا با کتاب و کتابخوانی خوانی آشنا کرد. به هرحال بهتر از کتابهای پدر بودند که برخی هاشون چون کتاب پر از دلتنگیهای دوبیتی فایز دشتی یا حسین کوهی کرمانی یا نسیم شمال و کتاب قطور حمله حیدری که به زحمت از پنجره و لای کتابهای پدرم بر می داشتم . تا اینکه دو سال بعد از آن سالها معلم سپاهی دانشی به روستایمان ام و از دانش آموزان خواست تا تعداد بیست واژه ی لری را با معنی در یک جدول بعنوان موضوع انشاء امتحان ثلث اون زمان تحویل دهیم که من حرف معلم را اعتنا نکردم و بالای پنجاه واژه را جدول کردم و تحویل دادم به زعم خودم که بیشتر تشویق می شوم اما مورد غضب هم قرار گرفتم چون نظم را رعایت نکردم و تازه سرپیچی هم کردم . ولی پیش خودم راضی بودم. در دوران دبیرستان به جمع آوری فولکلور پرداختم و گاهی نوشته های خود را برای برنامه رادیویی بنام ره اورد کارون که هر سه شنبه از رادیو اهواز پخش می شد و برنامه ی فرهنگ مردم که از رادیو تهران پخش می شد می فرستادم . در یک دوره مجموعه جمع آوریها باورها و مثلها و چیستانها و اشعار محلی را در یک مسابقه ای که اداره ی فرهنگ و هنرخوزستان که همان فرهنگ و ارشاد اکنون هست جهت شرکت در مسابقه بدست خود تحویل دادم یکی از مسئولین این مسابقه تا دفتری کامل از این مجموعه آنهم به نام فرهنگ بختیاری دید بجای تشویق کلی سرکوب و انتقاد از بنده کرد که که این اشتباه است اون کلمه اینش درسته وووو سالها گذشت تا اینکه در یکی از کتابخانه های اهواز به کتابی برخوردم که از فرهنگ بختیاری نوشته بود برداشتم که محتوی کتاب را ببینم با کمال ناباوری کلیه آثار جمع آوری شده ی ان دوران را بدون هرگونه کم و کاستی در جای جای کتاب می دیدم . که با سرکوفتی دیگر روبرو شدم . شاید این حرکت باعث شد تا کمی با جدیت عمل کنم و نتیجه ی درستی از این تلاشها عایدم شود .
پژوهشی ایتمو لوزیکی با ریشه یابی واژگان لری بختیاری را به نام " گُل واچ " پیشه ی کار خود قرار دادم و این اولین حرکت پژوهشی و ادبی بنده بود نیاز بود برای درستی و نادرستی تبار هر واژه ای زبان های اوستایی و پهلوی و دیگر زبانهای هند و اروپایی را آشنایی داشته باشم از این رو به هر زحمتی بود نزد اساتید فن به زبان و خط اوستای تسلط کامل پیدا کردم و زبان دبیره پهلوی را با همه ی پیچیدگیهایش آشنا شدم به گونه ای که متن درخت آسوریک را وقتی به از زبان پهلوی به لری برگرداندم متوجه شدم همین قصه بشکل قصه ی رز و میش در بختیاری موجود است یا قصه ارداویرافنامگ که در قصه تاته صفر خود را نمایان کرده بود . و این چه اتفاق جالبی بود که مرا واداشت تا این نزدیکها و ریشه هارا بیشتر دنبال کنم .
کُهبنگ اولین اثر شعر بنده مجموعه دوبیتی هایی به لری بختیاری که سه بار تجدید چاپ شد و توسط آ بهمن کیهان بختیار به نظارت ژان پیردیگار فرانسوی که بختیاری را بهتر از یک بختیاری اشراف داشت به زبان فرانسه ترجمه گردید ولی هرگز چاپ نشد . و در سال 2010 همین کتاب در کردستان عراق توسط شاعری کرد بنام باوه دیار به زبان و دبیره ی کُردی سورانی زبان کتابت کُردهای جهان وبه زبان شعر ترجمه شد منتها نه به اسم کهبنگ بلکه با ذکر کوهبانگ عرفان شبانی بختیاری .
• کتاب از بختیاری تا بختیاری سخن از ناگفته های فرهنگی بختیاری دارد که موضوعاتی تحقیقی و خود هماکون به عنوانی مرجعی کوچک برای دانشجویان و پژوهندگان فرهنگی بختیاری است . این کتاب از سازمان جهانی یونسکو تقدیر نامه دریافت کرده
• کتاب بنه وار شاعران مجموعه شعرهای گردآوری شده شاعران لر زبان با گویشهای مختلف لری در اولین جشنواره شعر لری بنه وار است
• می نویسم اندیکا کتابی به شعر نوین فارس لری این شیو در کتابت لری وجود داشته و از قرن پنجم اولین فارس لری سرا را می توان باباطاهر لر همدانی نامید که با استفاده از واژه های فارسی توامان با لری دوبیتی های زیبایی آفریده است
آثار در دست چاپ و منتظر چاپ را هم می توان
• کتاب دالالا که باز کتابی لر شمول است سرودهایی برای مادران لر به زبانهای لکی . لری بختیاری . لری مینجایی و بهمئیی و ممسنی سرودم لازم این کار نتیجه تحقیقات بر وازگان لری و پژوهش در شاخه های زبانهای لری بوده است . پیشکش به مادران پای در زنجیر لر
• بازسرایی اندیشه و رباعیات خیام به لری بختیاری و لری بهمئی .
• برگردان سروده ها و ترانه های خواننده و شاعر لک و لر زبان غرب ایران استاد ایرج رحمانپور به زبان شعر لری بختیاری
• ترجمه : سروده های استان عفران بدخشانی شاعر بدخشی تبار هلندی به زبان شعر بختیاری به نام "من ایرانم "
• برگردان کتاب درخت آسوریک به شعر لری برای کودکان
• منظوم کردن قصه گردو و بردو به زبان شعرلری برای کودکان
• کتاب لال بهیگ . پیرامون سختی های زندگانی زنان بختیاری
• ترجمه دو کتاب شعر کودکانه از کردی سورانی به لری بختیاری از شاعر وفیلمناه نویس و بازیگر تلویزیونی لر عراقی اسعد لوری زاده
•
• برگزیده شدن مقاله برتردر کنگره جهانی باباطاهر در سلیمانیه از بین 25 کشورِ برگزیده شرکت کننده و ترجمه این مقاله به زبانهای عربی کردی . ترکی و داغستان و انگلیسی
• برگزیده شدن مقاله " خویشاوندی زبان لری با زبان تالشان "در بنیاد بین المللی تالش . نشر در ماهنامه بین المللی تالش
• ومجموعه گزارشهای تحقیقی پیرامون لرهای جهان بویزه لرهای ایران که مستلزم سفرهایی به مناطق ابهر . استان فارس ، کرمان . خراسان گرگان و سیستان و بلوچستان است .
پیام استاد شهرام ازموده سردبیره ماهنامه بین المللی تالش
از استان گیلان
تا ان جايي كه من مي دانم و خوانده ام آثار قلمي استاد رهدار به نسبت زيادي كه از اين دوست گرامي ام چه به صورت كتاب و چه به صورت مقاله در نشريات مكتوب و ديجيتال و سايت ها و وبلاگ ها منتشر شده؛ همگي نشان از تلاشي خستگي ناپذير از سوي ايشان در راستاي شناخت و شناساندن فرهنگ قومي لر هاي بختياري مي باشد. تلاشي كه امروزه روز بايد آن را به نوعي جهاد دانست. چرا كه در اين شرايط خاص و عجيب زندگي امروزه كه رفع و رجوع مشكلات زندگي يلي به پهلواني رستم دستان مي خواهد، زدن از زندگي شخصي و خانواده و پرداختن به آن چيزهايي كه براي عده اي و شايد خيلي ها كه در واقع صاحب آن هستند، بي ارزش و شايد بي معناست، خود جهاد مي باشد. پژوهش و نوشتن مقاله و كتاب و در كنار آن برنامه ريزي و دنبال كردن امور مربوط به برگزاري جشنواره شعر لُري در روستاي رهدار و ... كاري ست كارستان كه كمتر كسي را ياراي برآمدن از عهده اش هست.
از آن جا كه خود نيز در اين راستا تجربياتي دارم، مي دانم كه جناب " رهدار" در جهت آشنايي با لُرهاي ايران و خارج از ايران چه تلاش ها و سفرها كرده اند. از سفر به گيلان و ابهر ، منجیل و اردبيل و تالش نشینان عنبران و نمین و روستاهای کرانه ی ارس گرفته تا سلیمانیه و اربيل (هولیر) و شهرباستانی لُرنشین زور و کرکوک و بختیاریهای منطقه گرمیان کرکوک و ديگر مناطق ديار كردستان عراق همگي شان براي اين بوده كه هم قومي ها و در واقع همتباران خود و خيلي هاي ديگر را بيابند و بشناسند و بشناسانند. و اين ها يعني تحمل سختي هايي كه گاه مرد را به زانو درمي آورد و حتي به گريه مي اندازد! چرا كه حداقل مستلزم هزينه كردن بخشي از آن چيزهايي ست كه براي به دست آوردنش بايد روزها و هفته ها و گاه ماه ها تلاش كرده باشي و عرق ريخته باشي. بايد از گلوي زن و بچه ات بزني تا خرج واژه ها و ضرب المثل ها و كهنه ورق هاي بازمانده از گذشتگان بكني. اين در حالي ست كه خيلي ها با اين كه آسوده خاطرند ولي در خاطرشان گذشته و گذشتگان شان جايي ندارند و تو مسئولي «!!» بار بي خيالي آنان را نيز به دوش بكشي! چون خود پذيرفته اي كه درباره هويت شان كه بي خيال آن هستند پژوهش بكني و خودشان را به خودشان بشناساني.
چون مي دانم در آن حد نيستم كه بتوانم درباره آثار و كتاب هاي منتشر شده اين دوست گرامي ام ، چيزي بنويسم و نقد و بررسي اشعار و نوشته هايش را به عهده بگيرم، به همين مختصر بسنده مي كنم و آن كار ها را به دوستان اهل ذوق و آشنا به زبان و فرهنگ لري و بختياري مي سپارم. و فقط به اين نكته پافشاري مي كنم كه لُرها و بختياري هاي عزيز ! شك نداشته باشيد كه فرهنگ، تاريخ، هويت قومي و تمدن شما نيز مانند فرهنگ، هويت قومي ، تاريخ و تمدن ما تالشان شديداً در معرض خطراتي جدي ست. به هوش باشيد و قدردان آناني باشيد كه براي حفظ و پاسباني از هويت قومي تان از زندگي خود مي زنند و به شما و هويت و فرهنگ و گذشته تان مي پردازند. يكي از اين ارجمندان هم "رهدار " فرزندي برخاسته از همین سرزمین زيباست كه اينك نيز مي كوشد تا همانند گذشتگان و آباء و اجدادش تلاش خود موقعیتی فراهم کند که فرهنگ، تمدن و هويت تاريخي شما باشد. پس قدرش را بدانيد و ارجش را نگاه داريد. باشد كه حداقل در برابر فرزندان و آيندگان تان پاسخي در خور فرهنگ قومي تان درباره چنين شخصيت هايي داشته باشيد. چرا که نام این عزیز با پژوهشی که در باره خویشاوندی زبان لری بختیاری و زبان قوم تالش انجام داده است در سرزمینهای تالش نشین چه در ایران و چه در بین تالشهای جمهوری آذربایجان نام رهدار نامی آشناست به اميد سربلندي ايران عزيز و تداوم روابط و افزايش اشتراكات فرهنگي اقوام ايراني.
شهرام آزموده – سردبیر ماهنامه بین المللی تالش - استان گیلان
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجا باشم از آن
پیام استاد کورش اسدپور
سخن در خصوص هنرمندی راستین و سراسر از عشق به وطن و جامعه لُر زبان است و آنچه در درون و برون این هنرمند تبلور یافته بازتابی از اندیشه ی والا و تفکری ناب و سینه و قلبی مملو از عشق و پایداری ست .
هنرمند، شاعر ، محقق ما عمری را با قامتی استوار و قدمهایی پایدار جهت اعتلا و گسترش فرهنگ ملی و فولکلور ایران عزیز و زاگرس نشینان همیشه مانا و سترگ قلم فرسوده ، وارگه به وارگه ره پیموده و از سرزنش خار مغیلان و طعنه و نیش سخن مدعیان و کوته اندیشان نهراسیده و لحظه ای از تحقیق و پژوهش و گردآوری و... نغنوده است .
او فراتر از مرزهای طلایی کشور پای نهاده و تا فراسوی کُردستان عراق با آغوشی باز مشکلات طریقت و سلوک راه شناخت و پژوهشگری قوم لُر را بجان خریده و در مورد فرهنگ ، زبان ، نفوس و جمعیت و تاریخ و جغرافیای و قوم شناسی و جامعه شناختی و تفکیک زبان و گویش مردمان آن دیار و ریشه یابی در قوم بزرگ لُر کارهای بسزایی انجام داده که در رنسانس این روزگاران تنها از عهده ی هنرمندی مردمی و متواضع و بربار چون جناب " رهدار " بر آمده و با آثار ماندگاری چون " کُهبُنگ " " از بختیاری تا بختیاری " بُنه وار شاعران" می نویسم اندیکا " و "دا لالا" و مقالات متعددی که در نشریات الکترنیکی از ایشان در دسترس تشنگان فرهنگی لُریاتی و بویزه بختیاری است قلم زده و سبکی نوین درادبیات فولک کشور را رقم زده است .
دوبیتی های دلنشین و ماندگار و ابیات و غزلیات ایشان خود برگی زرین از ادب و دانش را بر آسمان بلند زاگرس نشینان خصوصن مردم بختیاری رقم زده و هرکدام ازاین آثار ماندگار در جای جای خود قابل تامل و تشویق است .
سادگی و صداقت درگفتار و نوشتار و ادبیات و توازن طبع عدم تقلید از سبکهای دیگران ، واژه ها و واژه سازی های بدیع اوزان بی کم و کاست به کارگیری از واژگان فراموش شده لُریاتی ، بیان دردها و عشقها و فراقها قومی ، بهره گیری از عناصر طبیعت اشاره به فرهنگ بومی و مانای ایلی و قومی ووو... در آثار مکتوب این هنرمند راستین سرشار است و خواننده را با خود به دنیای سراسر زیبائیها ، راستی ها ، انساندوستی ها و مهراندیشی ها و تاریخ و فرهنگ کُهن این مرز و بوم رهنمون می کند .
" رهدار" از زمره شخصیتهای بارزی هستند که خودشان از خصوصیات بسیار متعالی و اخلاقی و انسانی برخوردار بوده و آنچه در این مدت دو دهه آشنایی با ایشان دارم مهربانی و صداقت ، کم توقعی و ایثار ، فعالیت بدون منافع ، راستی در گفتار و پاکی در کردار ، عشق به همنوع و عشق به اعتلای فرهنگ مهجور ایلی، علاقه به قوم و زبان و موسیقی و صدها ارزش والای انسانی است که از " رهدار " شخصیتی فرهیخته و دوست داشتنی و عزیز ساخته است .
من در گذر زمان ِ فعالیتها و اجراهای هنری از راهنمایی و اشعار این هنرمند بهره ها برده ام .
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
کورش اسد پور – اصفهان آبان 1394
از عفران بدخشانی بنام :
از بختیاری تا بدخشان
برای دو زبان (فارسی و لُری) و هزاران ارزش مشترکی که این دو زبان را به هم پیوند میدهد، میتپد
از دکتر عفران بدخشانی شاعر و نویسنده بدخشی تبار هلندی
به مناسبت ترجمه هایی که اقای رهدار از این شاعر به لری بختیاری برگرداند
متن بدخشانی توسط خانم پریسا کیانی در این همایش قرائت شد
آشنایی من با "رهدار " تنها یک اتفاق بود
سخن از فرهیخته مردی است که دردهای ناسرودهٔ مرا در گوشهٔ دیگری از ایرانزمین به زبان افسانهیی لُری بختیاری فریاد میزند . سخن از رهدار، شاعر و پژوهشگر عزیزی است که دلش نیست. آنچه روان گسیخته و روستایی مرا با روانی در آن سوی جهان پیوند میدهد دردها، باورها و بینشهای مشترکی است که در شعر " رهدار " قد کشیده اند. با آنکه من هیچگاهی در ایران نبودهام، کافیاست چند سرودهٔ " رهدار" را بخوانم و چشمم را برای تماشای طبیعت خوزستان - بختیاری – لرستان- و مردمان با اصالت و صمیمیاش ببندم و در سرزمینی که روزی ازآن منهم بوده است و هنوز ردپای من در تاریخش باقیاست و من در رگهایش میتپم، دوباره زاده شوم.
شعر " رهدار " از ویژگیهای فراوانی برخوردار است. از جمله اینکه دروازهٔ شعر و روان او به روی همه چیز و همه کس باز است. شعرش گاهی پردهٔ ای است که شوخیها و نیازمندیهای کودکان روستایی را به تصویر میکشد و گاهی فریاد کبکی در کوههای نادیده ی زاگرس را که خسته از بیمروتی و نامردمیهاست. شعر " رهدار " بستری است چند سده فریاد نا شنیده و محکوم به خاموشی را. شعر " رهدار " پیامآور فرداهای رویایی است. "رهدار " و شعرش به گونهٔ شگفتی با طبیعت آمیختهاند
درود عزیز جان چیزی کوتاهی که اصلن در خور بزرگیات نیست نوشتم و نشر کردم تا شرمندگیهایم را جبران کرده باشم. این هم شعر درخواستی شما از من به نام " دختر شعر "
دختر شعر
بیا دکمه یی از پیرهنت باز کنم
غزلی گردم و با یک دل خیام آلود
مست
افتان
خیزان
پست و بالای تن لختت را
شوم اندیشه و پرواز کنم
دختر شعر بیا
تا ز پستان و لب شیرین ات
کام دل بستانم
سرکنم درد دلی در گوشت
ای تن ات خاطرهٔ سبز سرانگشتانم
دختر شعر
دلم می خواهد
مثل اکسیژن و هیدروژنِ آب
مثل رویای خواب
تو مرا بگواری
من در اندام تو آواره شوم
بدوم
بدوم
به اوستا برسم
بخزم در تن هر یسنایی
به اهورا برسم
سر کنم درد دلی در گوشش
شکوه از گردش ایام کنم
گِله از حافظ و خیام کنم
که چرا »کفر« نگفتند و چرا چون حلاج
مایهء فخر و سرافرازیی داری نشدند؟
بدوم
سر راه رودکی را گیرم
و بگویم به بخارا چو رسید
نامی از خواهر حارث نبرد
بدوم
درد دل رابعه را
پیش بکتاش ربابی بزنم
بروم طوس
به فردوسی رسم
که مرا چون رستم
یلی از تخمهٔ شیران خراسان سازد
بعد برگردم و گل افشانم
جام را پر کنم و سقف فلک بشکافم
طرح نو اندازم
دختر شعر بیا
که شب از نیمه گذشت
و من عمریست دلم می خواهد
در تو آواره شوم
-
رابعه بلخی را که برادرش کشت. داستان در اسرارنامهٔ عطار آمده است. حارث
نام برادرش بود که پس از مرگ پدرشان کعب بر تخت پادشاهی بلخ نشست. وقت
کعب زنده بود مردانی زیادی به
خواستگاری رابعه آمده بودند مگر پدرش هیچ یک از انها را شایستهٔ دخترش
نیافت. در وقت مرگش هم به حارث پسر و جانشنیش تاکید کرد که خواهرش را به
کسی بدهد که سزارو او باشد.
چون پدر در گذشت، رابعه عاشق بکتاش شد. بکتاش حسابدار حارث بود و ربات
مینواخت. سالها پس از عاشق شدن رابعه بر بکتاش، روزی که رودکی به سوی
بخارا میرفت تا در بزمی
که شاه بخارا آراسته بود سهم بگیرد. رابعه سر راه رودکی رفت و با او
مشاعره کرد. وقتی رودکی به دربار بخارا رسید، شعر رابعه را به شاه بخارا
خواند و گفت دختر کعب عاشق بردهٔ شده
است. رودکی نمیدانست و حارث هم آنجاست. وقتی حارث برگشت رابعه را پس از
کی پرس و پاس رگش را زد و گذاشت تا در گرمابهیی جان بدهد ..
Badakhshani Ofran آمستردام – هلند
فریده چراغی (ممیرا) - الیگودرز
كوته نوشتي پيرامون شعر رهدار
رهدار در اردیبهشت بوی خوشه های تَر، پیش از چشم گشایی آغازيده است تا شاعری به مسلخگاه داس روزگار معرفی شود او كه نتوانست به هنگام زادن برجهان بخندد اما یکبار برای همیشه فریاد گریه برجهان را برگزید و دیگر هیچ…
شعر رهدار شعر جهان شمولي است كه در جهات مختلف سير معنا مي كند.جهان شمول بدان معنا كه وي در گستره ي فرهنگ قومي به جهات مختلف نگاه و نظر دارد و عموما تا به حال ديده نشده كه رهدار از دغدغه ها بگريزد و يا به آساني از كنار آنها عبور كرده باشد مگر از روي سهو كه آن هم امريست طبيعي.
سير تكاملي شعر رهدار در "مي نويسم انديكا"به غايت پختگي مي رسد.و مخاطب را به گذشته هاي دور برده و گذشته ها را در سطور شناور شعر به حال منتقل كرده و به تصوير مي كشد. تصاويري كه بعضا سينمايي مي شوند و هر مخاطب فهيم و اهل دلي را تحت تاثير قرار مي دهند.
حسين رهدار گرچه شاعري نوستالژيك گرا به نظرمي رسد اما حقيقت امر به اين موضوع صحه مي گذارد كه وي بر اتفاقات و وقايع روزمره نيز گوشه چشمي دارد.
شعر رهدار چونان چشمه ساري است كه از دل ايلياتي اش مي جوشد و جرعه اي از خنكاي آن جان خواننده را تلطيف مي بخشد. او در چنته ي خود واژگاني ناب دارد كه هركدام را از روي رف وير ايلياتي خود برداشته،غبار از آن برگرفته و در بالاي «لامردون» شعر خود نشانده. واژگاني كه روايت تلخكامي ،كوچ،وصل، برزيگري،و لحظات خوشي و ناخوشي ايل اند. و روح خواننده را با خود به سفر در ايل و مال مي برند.
" مي نويسم انديكا" فراخوان حسين رهدار است به واژگان براي وارازنيدن همايشي جاوداني كه شكوه اش تا هميشه در خاطر خوانندگان خواهد ماند.
«مي نويسم انديكا» در قياس با ديگر آثار مشابه كه عموما در حوزه ي شعر ناب تعريف مي شوند از ويژگيهاي زباني،معنايي و تركيب سازي، همچنين به كاربردن واژگان سره پارسي و همچنين زبانزدها به صورت قابل قبولي بهره برده است.گرچه ساختار و زبان شاعرانه ي او در« مي نويسم انديكا» تفاوت ماهوي با ديگر سروده هاي وي دارد اما جهان بيني عرضه شده ي او در اين اثر فاخر، همان نگاه و نظر اتخاذ شده ي او در ديگر آثار اوست كه به نظر مي رسد اين نوع نگاه و زاويه ي ديد شاعر در آيينه شاعري او نيز تاثيرات مثبت خود را حفظ نمايد.مانور اين شاعر در استفاده فرار از واژگان سره در سطور افقي و عمودي شعر بسيار هنرمندانه و با شتاب منطقي نمود پيدا كرده كه اين امر نشان دهنده توانايي و اشراف ايشان بر بكارگيري حرفه اي واژه يا تركيبات ابداعي در سروده هايش مي باشد.
سپيد سرايي رهدار كه با مايه هاي حماسه، سوگينه ، تغزل هاي شيرين و گاه دردهاي ديرسال و تاريخي ايل آذين مي شود، نويد دهنده ي فرداي روشن اين شاعر و پژوهشگر فرهنگ بومي ما بوده كه اميدواريم در آينده اي نزديك شاهد آفرينش هاي ارزشمند ديگرايشان باشيم. ايدون باد.
"
رهداری که من می شناسم
از : عبدالرضا قاسمی - تهران
این بخش از نیز توسط خانم گُردیه احمدی شاهنامه خوان ونقال قلعه تلی خوانش شد
کموتر بیو که تا بالت کنم بو
مو به بازستن ِ بالت گِرم خو
گذشتی اَر ز ره دشت شقایق
بگو بینم چه داری سَهدیه نو
رهدار
تولدِ روستای راهدار است از توابع شوشتر حد فاصل بین این شهر و مسجدسلیمان در خوزستان. روستای شاعرخیزی که در گذشته مردمانش از سوادخواندن و نوشتن برخوردار بودند . در گذشته مکتبخانه داشت و از سال 1333 مدرسه دولتی . برسنگ مزارهای باقی مانده در این روستا با پیشینه کهن به پیشوند میرزا یا ملا فلانی برسنگ گورهای قدیمی زیاد برمی خوریم که این پیشنامها از قدیم برای باسوادان زن و مرد در میان قوم لُر استفاده می شده است . ساکنین این محل از مردمان بختیاری بویژه طوایف چهارلنگ هستند منطقه ای دارای طبیعت زیبا و بکر شاید محیط نوستالوژیک حاکم بر منطقه است که این چنین زنان و مردانی را با طبع زیبای شعر لری فرا خواند ه باشد اما ما در این گفتار جناب" رهدار" مد نظرمان است :
در خانواده ای چشم به جهان گشود که پدرش از سواد کافی بر خوردار بوده وچون هر بختیاری شاهنامه را با آواز نیکو می خواند، و مادرش نیز همچون دیگر زنان بختیاری دارای طبع و ذوق شاعری بود ،"رهدار " گاه که می خواست سروده های مادر را که با آواز گاگریو گگاه زمزه می کرد بنویسد مانع می شد و به" رهدار " می گفت شعر شگون ندارد بهتر است تا سروده های مادر را ننویسد و او هرگز از" رهدار" نخواست تا سروده هایش را بنویسد ولی پنهانی رهدار به ثبت چندین دوبیتی و سروده های 12 سیلابی لری بختیاری از مادرش پرداخت که بسیار دردآگین سروده شده است یک دو بیت از این سروده های مادر به گونه ی عاریتی در کتاب لرشمول می نویسم اندیکای رهدار بر می خوریم در برگردان این سروده های دوازده سیلابی که مادر در وصف دختر تازه عروسش که طعمه ی کارون شده بود می سراید:
" رودخانه گُلی با خود ببرد تا آبش را با او گُلاب کند درحالی که دست التماس گُل هنوز از آب بیرون بود و بُردنش را می دیدم ، اما هرچه کردم به او نرسیدم . بگویید تا کی بر کنار رودخانه ای صدای ضجه ی هوره مکرر به گوش نرسد. ای مردم من می ترسم به زیر خاک هم حمامی ساخته نشده باشد تا سرو زلف نازنین اش را اگر گرد و غباری بنشیند ، بشوید "
" رهدار " دوره تحصیلات ابتدائی را در روستا ی " رهدار" با موفقیت به پایان رسانید ، به جهت نبود امکانات ادامۀ تحصیل مجبور به ترک زادگاهش شد ، ویک تنه به جنگ همۀ مشکلاتی که در پیش رو داشت حرکت آغاز نمود، دوری از خانواده و هزاران مشکل دیگر ........ در انتظار او به کمین نشسته بودند. او با اراده ای آهنین و هدفمند توانست ، همۀ این مشکلات را در نوردد، و به اهدافی که در سر می پروراند نزدیکتر شود.هدف اصلی ایشان تعالی شعر و ادبیات کهن زبان مادریش وایجاد تحول و رشد و صعود آن ، متناسب با زمان کنونی بود ، در این وادی تاثیرات غیر مستقیم سروده های مادرش نقش اصلی وعمده ای را در شکل گیری شخصیت شعری ایشان ایفا می نمود که غیر قابل انکار است ، روح و جان " رهدار" از دوران کودکی با لالائی ها ، دی بلال ها ، گاگریوها و زمزمه های عاشقانه ........ودر کل فرهنگ غنی لری بختیاری عجین و مانوس شده و همین خمیر مایه زیربنای اصلی اشعارایشان میباشد ،در سنین نوجوانی بود که با شنیدن گوشه ی آوازی از گاگریوه خوانی یکی از بانوان طایفه که در سوگ عزیزی می خواند بسیار تحت تاثیراوازش قرارگرفت بعدها متوجه شد چقدر آهنگ این آواز با یکی از گوشه های ماهور لرستان یکسان است و آن روز این اهنگ لباس زبانی بختیاری به تن کرده بود که رهدار نمی دانست . از این رو موجب شد تا "رهدار" به انتزاعی فرهنگی که در برخی همتباران لر است فکر نکند و لر را به گونه ی یک قوم واحد در آثارش بشناسد. یکی از مهمترین دلایل نفوذ پذیری و تاثیر شعرهای او در مخاطب نیز همین خصیصه میباشد که باعث محبوب بودن سروده هایش در بین همه ی اقوام لر است، با جرات میتوانم بگویم که ایشان آثار شعری ماندگاری را بوجود آورده اند که در نوع خودش بی نظیر است اگر روزگاران قدیم بود شعرهای "رهدا"ر همچون سروده های میر نوروز و هالو زال و... زبان زد عام می شد و هم اکنون ورد زبان مردم بختیاری بود . گرچه خودش می گوید روزی از یکی از شهرهای لرنشین عبور می کردم که یکی از مصراعهای شعر کُهبُنگ را بر پشت شیشه ی تاکسی دیدم . تا آن روز به این نفوذ پذیری پی نبرده بودم.
"رهدار "هنگامی که در کلاس پنجم دبستان بود با کار پژوهش آشنا شد وقتی که معلم سپاهی دانش برای امتحان انشاء از بچه ها خواست تا هرکدام 20 وازه لُری را به معنی فارسی در برگه امتحان بنویسند و رهدار نزدیک به 50 واژه را آورده بود که مورد غضب معلم قرار گرفت به صرف سرپیچی و عدول از مقدارمعینی که توسط معلم در ستونی تعیین شده بود.
نخستین کار "رهدار" در دوران دبیرستان پیرامون فرهنگ بختیاری جمع آوری سروده های فولکلور دوبیتی ها ، چیستانها و متلها و مثلها بود که آن زمان در یک دوره مسابقه ای که اداره فرهنگ و هنر آن زمان ( فرهنگ و ارشاد اسلامی فعلی) به پا کرده بود شرکت کرد ولی زحمات رهدار پس از انقلاب در کتابهای کسانی که پیرامون فرهنگ بختیاری قلم می زدند به چاپ رسید . و رهدار پس از پیگیریها و در دست داشتن نسخه هایی از این کار به نتیجه ای نرسید .
کار بعدی ایشان جمع آوری و ریشه یابی واژگان بختیاری بود به نام " گل واچ " که همان گل واژه ها می باشد که تا حدودی سرنوشت پنهان کار قبلی را به خود گرفته است محصول زحمت مطالعه و آموختن زبانهای پهلوی و اوستایی به گونه ی غیرکلاسیک در حضور استادان این فن بود .
برخی دیگر از آثار ایشان :
1- مجموعه شعر " کُهبُنگ "
2- کتاب "ازبختیاری تا بختیاری"
3- کتاب "بُنه وارشاعران"
4- " می نویسم اندیکا "
چاپ نشده
5- کتاب " دا لالا – لوئه لوئه دا "
7- کتاب " لال بهیگ"
8- دار سورستون ( برگردان به زبان شعر لری درخت آسوریک برای کودکان)
9- متل گردو و بَردو ( به زبان شعر لری برای کودکان برگرفته از قصه ای فولک بختیاری)
10- باز سرایی اندیشه و رباعیات حکیم عمرخیام به گویشهای بهمئی و بختیاری
11-برگردان کتاب " من ایرانم " به لُری بختیاری از عفران بدخشانی
12 – برگردان شعر آوازهای لکی و لری مینجایی استاد ایرج رحمانپور به لُری بختیاری به نام " ولاتم تونه اینویسم "
13- برگردان گزیده هایی از سروده های شیرکو بی کس شاعر کرد به لُری بختیاری
14برگردان دو کتاب کودک به زبان شعر از اسعد لوری زاده شاعر و بازیگر و فیلمنامه نویس کرد عراقی
• 15- ترجمه گُزیده هایی ازشعرهای " نغمه های کوکب الشرق " آوازهای ام کلثوم
• به لری بختیاری
• 16- دهه
.
بنیان گذار ساوار ادبی بلازه با همکاری هشت تن از برادران علاقه من از جمله جناب آیونس شفیعی و دیگر شاعران
• بنیان گذار جشنواره شعر لری بُنه وار با همکاری مادی و معنوی مردمی
• بنیان گذار همایش شعر آیینی" لِشک بی پر" با همکاری مادی و معنوی مردمی
• بنیانگذار نخستین همایش شاهنامه خوانی فامیلی
برگزیده شدن در همایشهای
• بزرگداشت بررسی آثارمیرنوروز در خرم اباد
• زبانهای بومی خوزستان دانشگاه شهید چمران
• همایش" رخنه در سنگ" - شوشتر سالن دانشگاه شهید چمران شاخه شمال
• برگزیده شدن مقاله در کنگره جهانی باباطاهر در سلیمانیه
• برگزیده ی همایش تمدار بیت - اردل چهارمحال و بختیاری
• همایش گپ دل - بهبهان
• برگزیده شدن مقاله پژوهشی" آیین پَل برون" در دانشگاه دولتی خرم آباد
• جشنواره ی وارگه - مسجد سلیمان
• برگزیده شدن به مناسبت ارائه گزارش برتر " لرها در عراق فراتر از یک تصور" از طرف اداره فرهنگ وارشاد اسلامی مسجد سلیمان
• تجلیل در کنگره بزرگ شعر بختیاری معراج در شاهین شهر اصفهان