محمد كيانوش راد
شهيد جمالپور :
"در درون آدمي چيزي است كه اورا آرام نمي گذارد ".
( فرازي از وصيتنامه شهيد )
در باره شهيد بزرگ ، علي جمال پور چه مي توان گفت . جز هوسِ خيالي در هوس خيالِ او.
به ياد عشق و خوبي هايش ، و به ياد عظمت و زيبايي هايش
معاني هرگز اندر حرف نايد
كه بحر بيكران در ظرف نايد .
اما نمي توان از دانشگاه شهيد چمران گفت و نام استاد جمالپور را ناديده گرفت.
اما دردا و دريغا كه نسل جوان امروز ما ، جمال پور را نمي شناسد . مجد زاده را نمي شناسد و از حسين علم الهدا ،تنها اسلحه اش را مي ببند و عظمت وروح بزرگشان را تنها معاصرانشان مي فهمند . و نسل نو ، از دفاع مقدس تنها ، جنگ و خشونت را مي فهمد.
دانشگاه شهيد چمران بايد بر خود ببالد كه روزي استاد شهيد علي جمال پور در اينجا درس داده ، نفس كشيده و سخن گفته است.
دانش و بينش ، و منش و مشي شهيد علي جمال پور و افرادي چون شهيد مجد زاده و شهيد حسين علم الهدي ، بايد همواره زنده بماند و خواهد ماند. در اين يادداشت مختصر ،از دو منظر به شهيد جمال پور نظر خواهم داشت.
١- ويژگي هاي فردي و شخصيتي
در حديث قدسي آمده است : " عبدي اطعني حتي اجعلك مثلي" . بنده من ، مرا اطاعت كن ، تا تورا مانند خود قرار دهم.
خون صاحب نظران ريختي اي كعبه حسن
قتل اينان كه روا داشت كه صيد حرم اند
هر خم از جعدِ پريشانِ تو زندانِ دلي
تا نگويي كه اسيرانِ كمندِ تو كمند
جمالِ جمال ،جمالِ حق بود . گفته اند كه زيبايي و خير و خوبي ، از سرچشمه جمال مطلق و از ذات حق كه جميل علي الاطلاق است وجود مي يابد و ظل جميل نيز جميل است.
علي جمال پور چنين بود . او مظهر مهر و محبت بود . " هل الدّين الا الحب ، و مگر دين جز محبت است ؟
او خاكي ومهربان و آسماني بود. از آن تيپ آدم ها كه امروز كمتر نشاني از آنان مي يابي .
او طالب و حيران و عاشق بود. او كشته و خون بهاي عشق اش شد.
" من طلبني وجدني ، و من وجدني عرفني ،و مت عرفني احبني ، و من احبني عشقني ، و من عشقني عشقته ، و من عشقته قتلته ، فعلّي ديته ،فانا ديته "
"آن كس كه مرا طلب كرد ،من را مي يابد و آنكه مرا يافت ، مرا مي شناسد و آنكه مرا شناخت ،دوستم مي دارد و آنكه مرا دوست داشت
، به من عشق مي ورزد و آنكه عاشق من شد ، من نيز به او عشق مي ورزم ، و آنكس كه من به او عشق ورزيدم ، او را خواهم كشت ( شهيد ) و آنكه او را من بكشم ، خون بهاي اش بر من واجب است و آنكس كه خون بهايش را من واجب شود ، پس خود من خون بهاي او مي شوم" .
در زلف چون كمندش ، اي دل مپيچ كانجا
سرها بريده بيني ، بي جرم و بي جنايت
(حافظ)
ما بها و خون بها را يافتيم
جانب جان باختن بشتافتيم
(مولانا)
جمال پور از پاكان و خوبان روزگارش بود. ياران محمد، كه وصفشان در تورات و انجيل آمده است. " محمد رسول الله و الذين معه ... مثلهم في التورات و مثلهم في الانجيل " ( سوره محمد آيه ٢٩) .
جمال پور شور و شيدايي رفتن و رسيدن داشت. عشق او خواندن و نوشتن ، گفتن و رفتن بود. او انديشه را براي انديشدن نمي خواست ، انديشه براي او مقدمه عمل بود .
او استادِ استادانِ دانشگاه هاي اهواز بود. همه اين را مي دانستند و او دوست داشتني بود و آرام و متواضع ، اما جان ِ ناآرام اش ، آرام نمي گرفت ،و او را به جبهه هاي دفاع از ارزش ها و بايد هايش كشاند.
اونظريه پردازي بود كه انديشه هايش را با عمل خويش پيوند زد . "اهل كام و ناز را در كوي رندي راه نيست".
٢- ويژگي هاي فكري
شهيد جمال پور با فلسفه و عرفان مست مي شد . هر كس ولو يكبار ، در كلاس درس او مي نشست حس مي كرد . با شيدايي و شور سخن مي گفت و گويي برقص و خلصه، فرو مي رفت.
كلاس او سرزير از دانش بود ، پر هيجان و تشنگي زا و بي خستگي . پس از كلاس دانشجويان اش ، رهايش نمي كردند.
ذهني خلاق و جستجو گر داشت. با ولع مي خواند ، عطش اش ميل به دانستن بود . سبك و سياق " ديالكتيك سقراطي " را مي پسنديد و آن را بكار مي بست .
به تفاوت ها با دقت مي نگريست . روزي از آلفرد نورث وايتهد سخن گفت و از او كه گفته بود : "حقيقت در تفاوت هاي جزئي نهفته است " . اين جمله برايم دنيايي درس و به اندازه اي بيش از يك دوره آموزشي راهنمايم شد .
روش فهم و تفكر او ، تك بعدي و يكسونگر نبود. فلسفه و عرفان را توانان مي خواست . سروش و مطهري و شريعتي را دوست مي داشت و به علامه طباطبايي و به حضرت مولانا عشق مي ورزيد.
ذهني باز و پذيرا داشت. اين روحيه را از فلسفيدن آموخته بود . فلسفيدن تلاشي است براي درك چرايي ها ، وبا دوري از جزم انديشي و مطلق نگري رايج . سقراط به شاگردانش مي گفت : " شايسته فيلسوف نيست كه ادعا كند آنچه من در اين باره گفتم ، عين حقيقت است " .
بقول آلفرد نورث وايتهد : "فلسفه نگرش ذهن است نسبت به نظرياتي كه جاهلانه دريافت شده است ، تلاش فلسفي در مورد هر كلمه و هر تعبير مي پرسد كه معناي آن چيست ؟". " ترس از خطا سبب مرگ پيشرفت ، و عشق به حقيقت ، نگهبان آن است " .
جمال پور به الزاماتِ فلسفيِ انديشيدن واقف بود. مباحث او در مورد ماكسيم گورگي ، سارتر ، كافكا و صادق هدايت ، گوياي ژرف انديشي و عمق دانش و انصاف اوست.
نقش جهان بيني در توليد ايدئولوژي وبايدها و نبايدها و التزام هاي منطقيِ برخي از فلسفه ها در توليد پوچ گرايي از جمله مباحثي است كه بازنشر و به بصورت كتاب منتشر شده است.
جمال پور نابغه اي بود كه زود هنگام پرگشود و از ميان ما رفت.
خلاء وجودي او و شهيد حسين علم الهدي و و شهيد مجدزاده ( سه چهره اثرگذارفرهنگي استان خوزستان ) امروز بيش از هر زمان ديگري احساس مي شود.
خلاء وجودي اين شهيدان والا مقام و فقر فرهنگي موجود در استان خوزستان ، نياز ما را به بازخواني و بازتوليد اين چهره هاي بي نظير فرهنگي دوچندان مي كند.
دانشجويان و اساتيد دانشگاه هاي اهواز ، مراكز تربيت معلم ، مساجد و جبهه ها ، طنين آواي جمال پور را همچنان مي شنوند.
به اميد همت دوستانش در نشر آثار منتشر نشده ، آثاري كه بدون ترديد امروز نيز بكارمان مي آيد.
"ديري است
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهيان و تنهايي خودم
پركرده ام ولي
مهلت نمي دهند كه مثل كبوتري
در شرم صبح پر بگشايم
با يك سبد ترانه و لبخند
خود را به كاروان برسانم "
( شفيعي كدكني )
سقراط گفت : سيمياس گرامي ، فيلسوفان راستين
در آرزوي مرگ اند و كمتر از همه ي مردمان از مرگ مي ترسند
جمال پور پر كشيد و جان اش آرام گرفت .
محمد كيانوش راد