شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۲۹۵۰۹
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۸
يا اين كه پايبندي و پاي فشاري بر اصولي كه منتهي به انتخاب گزينه استعفاء گشته است اگر نتواند شب جهل را فروزان سازد، بي ترديد شمعي خواهد افروخت و حقيقتي را در آينده و براي آينده باقي خواهد گذاشت.
ابراهيم دوستي
در فرهنگ سياسي، استعفا مفهومي تك بعدي و يك ساحتي نيست. استعفا گاه در اعتراض به تحميل و تحقير و تحمير به كار برده مي شود و گاه در مقام پذيرش خبط و خطا و گناه، گاهي هم مراد استعفاء، توجه دادن به كژروي با هدف اصلاح و بازآوري و مهندسي مجدد است. بسياري معناي ديگر را نيز مي توان معادل استعفاء گرفت و اما بايد گفت اين معادل در ايران ما متداول نيست.

گويي تقديس گران قدرت هر توجيهي را به كار مي اندازند تا به دامنه استعفاء، پر نگيرند و از اين مهلكه جان سالم به در برند.

در جامعه ايراني استعفاء امر محتومي نيست، يعني همان ميزان كه در ممالك ديگر از بارقه استعفاء آتش پيشرفت و توسعه بر مي آورند در اين ملك با غمزه تكليف و طعنه خدمت از چنين مخاطره اي مي گريزند كه تو گويي اين امر واقع! در پيشگاه تكليف مداران ايراني، امري است غامض و غايب و غريب حتي.

حال آن كه استعفاء اگر درست و به جا سپرده شود، هشدار است و انذار است و راهي تازه و دريچه اي نو. حال آن كه اگر كليد استعفاء مدبرانه، شجاعانه و اصول گرايانه در قفل كار و عمل و يك گره، بچرخد، حتما و به طور قطع در پس اين بار گذاردن گشايشي در كار خواهد بود.

يا اين كه پايبندي و پاي فشاري بر اصولي كه منتهي به انتخاب گزينه استعفاء گشته است اگر نتواند شب جهل را فروزان سازد، بي ترديد شمعي خواهد افروخت و حقيقتي را در آينده و براي آينده باقي خواهد گذاشت.

استعفاء يك قدم به پيش است، يعني كه نمي توان باشنده بود و پاينده، يعني گرهي ناگشوده و مشكلي سر به مهر وجود دارد، استعفاء دست كم سكوت كاسب كارانه و همراهي منفعلانه نيست.
استعفاء يعني از منفعتي مي گذرم، از مرتبتي مي گريزم، و با اين فعل غير مرسوم ديگراني را كه روي به سويي ديگر دارند را متوجه حقيقتي مي نمايم، معطوف حقي مي كنم كه از زعم من به تاراج رفته يا تضييع شده يا داده نمي شود، پس استعفاء چنان چه در شرق ايراني و نه مشرق آسيايي گفته اند و شنيده ايم، امر مزموم و فعل نااميدوارانه اي نيست؛ يك اعتراض مدني و قانون مندانه دردمندانه نيز مي تواند لقب گيرد پس.

اين روزها شاهد استعفاء جمعي و گروهي مديران انجمن نمايش استان خوزستان و شهر اهواز هستيم. استعفايي كه بايد ديد چه جنسي دارد، بايد خوب شنيده شود تا به عمق جانش رسيد و آن را نيك و به نيكي دريافت و فهميد.

استعفايي كه از چندين منظر قابل بررسي است، اولا اعتراضي است، لااقل از رنجنامه اي كه اين استعفاء به آن ضميمه است يا نامه سرگشاده اي كه در حاشيه آن منتشر شده است مي توان فهميد كه از سر درد است و يك دنيا سخن.

ثانيا جمعي است، همگان دانند كه اجماع هنرمندان و اهل فرهنگ بر موضوع و مصداقي امري است غير محتمل و ناممكن، پس اگر چنين شده است بايد تامل كرد و با خود گفت اين چه درد مشترك تلخي بوده است كه اصحاب ضدين را بر يك نقطه مشتركا به گرد هم آورده است.

ثالثا از متن استعفا چنين بر مي آيد كه پايان يك فعاليت نيست، آغاز راهي است براي اصلاح وضع موجود، بي گمان مي توان فهميد كه روح تهاجمي استعفاء مذكور با ما سخن مي گويد و اين سخن يعني امري كه تحميل شده و حقي كه ناديده انگاشته شده را برنمي تابيم.

ثالثا نكته برجسته استعفاء مزبور وحدت، همراهي و مشاركت گروهي از تياتري هاي استان و اهواز است كه امري است بديع و خوشايند كه كمتر مي شد آن را در ثنوات گذشته ديد و حالا اين جمع در كنار و دوشادوش هم و يك صدا يك حرف دارد و آن حرف را هم با صدا رسا ادا مي كند.

حرف آخر اين كه مبادا در هياهوي انتخابات فرياد خاموش هنرمندان تياتري ناديده گرفته شود، جامعه اي كه هنرمندان و اهل فرهنگش نا اميدانه جامه سياه بر تن كرده و زمزمه رفتن سر داده و به گونه اي گروهي استعفاء دهند نبايد شرايط و وضعيت آرام و آسوده اي داشته باشد كه هنرمند ميزان الحراره جامعه خويش است، ديدبان جامعه است، او حكيمانه چراغ در دست گرفته و راه مي نمايد، حالا دوستان، او كه عمري سنگ صبور جامعه خود بوده به زبان آمده و حرفي دارد، هنرمند خوزي دردي دارد، او را پيش از هر گونه قضاوتي بشنويم همين.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار