شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۳۰۰۵۳
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۴
یکی از چالش هایی مهمی که این جریان با آن مواجه است موضوع دولت احمدی نژادو فسادهای سازمان یافته ونهادینه شده ای است که به نام اصولگرایی ثبت و ضبط شد اند و قابل رفع نیز نیستند بازگردادن اعتماد ملت دراین رابطه بسیار سخت وطاقت فرساست.
مرتضی احمدی پور

همچنانکه بسیاری از صاحب نظران مستقل – عمده جریان چپ و دلسوزان جریان اصولگرا پیش بینی میکردند ؛ مجلس دهم می تواند آغاز پایانی باشد برای جریان اصولگرایی.

کمتر کسی یافت می شود که نتایج انتخابات هفتم اسفند را بر وفق مراد جریان اصولگرا تفسیر کند. اما اگر در جریان اصولگرا و پس از فقدان واخراج محافظه کاران ذاتی کمتر دلسوزی هم مانده باشد ؛ در خفا هم که شده باید به این تامل بپردازد که با این وضعیت آینده این جریان به کجا خواهد رفت ونسبت این جریان با آینده ومنافع ایران چه خواهد بود؟ این جریان از سال ها پیش با بحران های 8 سال رییس جمهوری احمدی نژاد- تبری احمدی نژاد از جریان اصولگرایی و شکستن بسیاری از خطوط قرمز این جریان توسط منتخب آنها- حمایت بی شائبه از احمدی نژاد بدون آنکه احمدی نژاد ملزم به قدردانی از این موضع گیری شود- بحران فسادهای مالی که این جریان را به شدت درگیر کرده است- بحران سازی برای ایران در خارج وداخل و اینکه پس از حاکمیت ده ساله بر سه قوه تقریبا تمامی بحران های اجتماعی واقتصادی را فعال کرده اند؛ همگی نشان می دهد این جریان نه تنها با بحران روبرو است بلکه مکانیزم هشدار و خود اصلاحی نیز دراین جریان به بلوغ لازم نرسیده است.

با این حال باید توجه داشت که حذف این جریان از سپهر سیاسی کشور نه ممکن است و نه مطلوب. از سوی دیگر دود بازی بد این جریان به چشم همه خواهد رفت و ادامه این راه می تواند برای کشور هزینه های سنگینی داشته باشد. شاید توصیه بزرگان اصلاحات برای معرفی نفراتی به عنوان لیدر جریان اصولگرایی از همین جهت بود که البته بد تعبیر شد و سوءتفاهمات را تشدید کرد.

به همین دلیل از برای توصیه به این جریان و عقلای آن واحساس تکلیف ونگرانی نسبت به آینده این جریان و کشور که به هر حال به یکدیگر گره خورده اند؛ نکاتی را هرچند بدون نظم خاصی ارائه می کنم تا شاید مورد توجه این دوستان قرار گیرد و به تجدید نظری در روش ومنش آنها منجر گردد:

1- واقعیت آن است که بیش از بیست سال است که جریان اصولگرا با بحران های مختلفی دست و پنجه نرم می کند. سال 76 اولین میقات ظهور جدی بحران بود . واقعیت آن است که جریان اصولگرایی در عرصه های مختلفی همچون مقبولیت- کارامدی- گفتمان سازی - ایدئولوژی سازی و... با چالش جدی مواجه است و بدتر آنکه هیچ چشم اندازی که نشان دهد اصولگرایان برای بحران های خویش به تامل بپردازند وجود ندارد. اصولگرایان باید بدانند با بحران های بنیادین مواجهند و این بحران ها ریشه درون گفتمانی دارد. 20 سال فرافکنی هم نشان داده که این رویه - اتهام به همه بدون آنکه ذره ای خود را مقصر این روند بدانند- دوای درد اصولگرایی نیست می بایستی برای راه حل آن چاره ای درون گفتمانی یافت. ربط موضوع به اجانب و رقیبان حنایی است که دیگر رنگی ندارد و باید چاره دیگری اندیشید. لازمه ان ایجاد فضای دمکراتیک در درون خود جریان است تا جوانان – دلسوزان وعقلای این جریان بتوانند ضمن خود انتقادی راه حل مناسبی را برای خروج از این بحران ها بیابند.

2- احتمالا خوانندگان با خواندن بند 1 این سوال را مطرح می کنند که چگونه است که اصولگرایی 20 سال است که در بحران است و برنده چند انتخابات مهم وسرنوشت ساز بوده است؟

این سوال کاملا درست ما را وارد فضای واقعیتی و صد البته تلخی دیگری می کند: اصولگرایان پس از جنگ بیشتر وبیشتر وام دار و وابسته به جریان رانتینر شدند و هر جا کم آوردند از رانت های مختلفی سود جستند. رانت قدرت – رانت اطلاعات- رانت نفت – رانت اعتقادات مردم و مذهبی و... همگی رانت هایی بودند که این جریان بیشترین سود را از آن جسته است و البته به شدت به آن وابسته شده است و اکنون هم کفگیر خیلی از این رانت ها به ته دیگ خورده است. البته علاوه بر مشکل وابستگی شدید به رانت، این جریان دیگر بدیلی برای این رانت ها نگذارده است. جالب است که این جریان در دهه شصت منتقد جریان چپ بود برای این رانت خواری ها اما اکنون این قدر در رانت خواری گوی سبقت را ربوده که دیگر نمی تواند منابع دیگر را برای خود سامان دهد.

از سوی دیگر این رانت ها هزینه های سنگینی به منافع کشور تحمیل کرده و توجیه این هزینه ها برای ملت هر روز مشکل تر می شود ادامه این وضعیت می تواند برای کشور و این جریان بسیار پر هزینه باشد که تبعات آن برای همه خواهد بود و می بایستی همگی فکری برای آن بکنیم.

3- یکی از اشتباهات استراتژیک این جریان پس از شکست دوم خرداد توسل هرچه بیشتر و اتکای همه جانبه به جریان راست افراطی و دستگاه های خاص است. شاید در ابتدا این جریان به نوعی چاره دیگری نداشت و برای بالا بردن توان چانه زنی و عقبه سیاسی واجتماعی خود مجبور بود که این طیف را به عنوان سیاهی لشکر وارد بازی کند؛ اما این جریان روز به روز در جریان راست افراطی منحل شد و این خطر بسیار بزرگی هم برای این جریان وهم برای کلیت کشور است. اینکه موتلفه در انتخابات اخیر تمام سیب های خود را در سبد جریان پایداری وامثالهم قرار داده و یا اینکه لاریجانی – مطهری و... را از جریان خود اخراج کردند؛ نشانه بسیار بدی برای این جریان است. اکنون می توان گفت که این جریان فاقد استراتژی خاصی است و کشتی آن به امان موج ها سپرده شده است.

4- خوب است این جریان پس از مدتها اصول خود را در معرض سنجش افکار عمومی قرار دهد و یا نه دربین خود مطرح کنند. خواهند دید که تقریبا فاقد هرگونه اصولی هستندو آنچه را که آنهارا در کنار خود قرار داده نه اصول مشخص که حس قدرت طلبی است واین بدترین رویکرد یک جریان در عصر دمکراسی و مردمسالاری است. تقریبا در دوران حاکمیت این جریان بسیاری از خطوط قرمز های سیاسی- اجتماعی و حتی اخلاقی خود این جریان توسط منتسبان این جریان شکسته شد و همگی شاهد سیاست یک بام و دو هوا بودیم . تند ترین انتقادات از سوی علما و مراجع قم متوجه دولت این جریان بود. بی مرامی یکی از انتقادات مهمی بود که این جریان به حریف روا می داشت و اساسا این جریان به این دلیل نام اصولگرایی را به جای محافظه کاری برای خود برگزید که نشان دهد برای پای فشاری بر اصول خود حاضر است هزینه های زیادی بدهد. اما وقتی خود بر اسب قدرت سوار شدند هر آنچه را که برای دیگران بد و نادرست می دانستند به طرفه العینی از آن عبور کرده و خود به آن دست یازیدند. اکنون که این جریان مجبور است که از آسمان قدرت به زمین مردم پای نهد قطعا مورد سوال افکار عمومی قرار می گیرد و پاسخ به این رفتارها بسیار سخت و دشوار خواهد بود.

5- وابستگی روز افزون این جریان به طیف راست افراطی تتمه اندوخته اخلاقی این جریان را بر باد داد. آبرو واخلاق چیزی نیست که امروز برود و فردا باز گردد. اینکه این جریان بوق ها و رسانه هایش را به چند نفر هتاک و هوچی سپرد که بر سر رقیب هرچه بخواهند ب؛ بیاروند چیزی نیست که بتوان به زودی از سایه وننگ آن بیرون رفت. در واقع این موضوع چالشی اساسی است که اگر این جریان بخواهد چهره خود را بازسازی کند و باید برای آن چاره ای بیاندیشد. در واقع آنها یی که به نام این جریان هر چه بر زبانشان آمد به ملت و رقیب انگ زدند و هرچه خواستند انجام دادند از سرمایه های آینده این جریان استفاده کردند و اکنون میراث بران این جریان را گرفتار آن کردند که در برای ملت ابتدا تکلیف خود را با این موضوع روشن سازند تا مجددا ملت بتواند به آنها اعتماد کند. اهانت هایی که به ظریف و تیم مذاکره کننده صورت گرفت – خنجرهایی که به تیم مذاکره کننده زده شد- اتهاماتی که نثارسران اصلاحات و هاشمی رفسنجانی شد به این زودی ها و با دست خالی شده جریان اصولگرا قابل زدودن ورفع نیست.

6- یکی از چالش هایی مهمی که این جریان با آن مواجه است موضوع دولت احمدی نژادو فسادهای سازمان یافته ونهادینه شده ای است که به نام اصولگرایی ثبت و ضبط شد اند و قابل رفع نیز نیستند بازگردادن اعتماد ملت دراین رابطه بسیار سخت وطاقت فرساست. مشکل آنجاست که این جریان در روی کار آمدن احمدی نژاد نقش اساسی را بازی کرد و زمانیکه محرز شد که احمدی نژاد گرفتارکج روی های فاحش و فسادهای گوناگونی است به مصداق «بر نیاید زکشتگان آواز» هیچ صدایی از این جریان در نقد احمدی نژادیسم برنخاست و اگر احیانا تک ستاره هایی مبادرت به این کار کردند؛ با شدیدترین برخوردها مواجه شدند

7- دوستان اصولگرا می بایستی به این نکته مهم توجه داشته باشند؛ یکی از مهمترین رانتهایی که پس از جنگ از ان سود جستند موضوع اشتباهات حریف بود. جریان محافظه کاری باید به این موضوع بذل توجه داشته باشد که اگر در مقاطعی توانست گل های طلایی بزند نه به دلیل تاکتیک خودی که به دلیل اشتباهات حریف یا غضنفر ها بوده است. نداشتن استراتژی مشخص پس از جنگ- نداشتن استراتژی مشخص پس از به دست گرفتن دولت و مجلس ششم- عدم تعامل مناسب با نهاد عالی نظام و ایجاد تقابل بی جهت با آن- ایجاد حساسیت و عدم رفع آن برای روحانیت قم و... اشتباهاتی بود که به اصولگرایان این امکان را داد که از این ضعف ها نهایت سود را بجویند وخود را به عنوان بدیل اصلاح طلبان برای مردم و نهادهای قدرت بشناسانند.

اما این بار نباید حساب ویژه ای برای اشتباهات دولت و اصلاح طلبان باز کرد. اولا اشتباهات دولت در این وضعیت عسرت می تواند به چالش برای موجودیت کشور بینجامد و ملت کسانیکه منتظر این وضعیت هستند را نخواهد بخشید ثانیا دولت و اصلاح طلبان از اشتباهات گذشته خود درس های بسیاری گرفته اند و مکانیزم هایی طراحی کرده اند تا آن اشتباهات مهلک تکرار نشود. پس اصولگرایان می بایستی تاملی اساسی در بخت واقبال خویش کنند و دیگر نباید به فکر رانت خواهی و رانت جویی از این ناحیه باشند.

8- یکی از چالش های جدی جریان اصولگرایی که بسیار خطرناک و بطیی به صورت پیوسته در حال پیشروی است موضوع زوایه دار شدن منافع اصولگرایی و منافع ملی است گسترش این گسل می تواند هم برای این جریان و هم کلیت مملکت عواقب و هزینه های سنگینی در پی داشته باشد. به هر حال جریان اصول گرایی باید بداند حفظ ایران به عنوان یک وظیفه ملی و حتی شرعی می بایستی در اولویت همه جریان ها قرار دارد. نگرانی وپشت گرمی افرادی همچون آیت اله سیستانی در مورد ایران ناظر به همین موضوع است. بازی با آتشی که بخشی از جریان اصولگرایی در موضوع پرونده هسته ای به راه انداخت و با سکوت مرگبار کلیت این جریان مواجه شد ویا سنگ اندازی در موضوع برجام هیچ گاه از ذهنیت افکار عمومی به راحتی زدوده نمی شود. با این تفاسیر این جریان می بایستی با بازخوانی دوباره مواضع خود مشترکات منافع خود را با منافع ملی بیشتر کرده و از بیشتر شدن زاویه خود با منافع ملی جدا خودداری کند.

در مجموع به نظر می رسد که کابوس جریان اصولگرا از فردای انتخابات و مخصوصا پس از تشکیل مجلس دهم شروع شود. اصلاح طلبان خواسته های خود را به شدت تعدیل کرده اما برای رسیدن به آن کاملا متمرکز و برنامه ریز شده عمل خواهند کرد اما اصولگرایان بجز تیم رسانه ای قوی فاقد مولفه های مهم یک جریان منسجم همچون اتاق فکر- جریان ایدئو لوگی قوی و گفتمان ساز - برنامه نویسی وطراحی و... هستند. اصولگرایان می توانستند با پذیرش شکست در خرداد 92 به بازسازی خود بپردازند و با قدرت در اسفند 94 به صحنه باز گردند اما سم مهلک فرافکنی و هوچی بازی دست از سر آنها بر نداشت واینگونه پاسخ آن را در اسفند 94 دیدند. اکنون اما شرایط سخت تر وچالش ها بیشتر است وزمانی برای خرداد 96 نمانده است. از همه بدتر چاه ویل جریان احمدی نژادیسم هم وجود دارد که می تواند همه جریان اصولگرایی را در خود ببلعد. اما اصولگرایان می بایستی به یک تصمیم مهم والبته درد ناک دست بزنند. جریان افراطی را به جایگاه خود در حاشیه جریان اصلی باز گردانند- لاریجانی وناطق نوری به عنوان بقیت السیف جریان خود را به دامن خود برگردانند تا از شکست کامل در خرداد 96 وانحلال کامل در راست افراطی جلوگیری به عمل آورند؛ فضای خود انتقادی را دربین خود و حتی از سوی جامعه مهیا سازند. مهمترین نکته ای که جریان افراطی از آن برای قرار گرفتن در مرکزیت اصولگرایی استفاده کرد موضوع عدم اعتماد به نفس این جریان بود ولی عقلای این جریان مطمین باشند که همچنان بخش مهمی از جامعه ایران را نمایندگی می کنند واگر اجازه دهند روند انتقاد و دمکراسی به داخل جریانشان هم نفوذ کند شاید بتوانند اعتماد مردم و پایگاه اجتماعیشان را مجددا بازسازی کنند. یکی از ضربات مهلکی که جریان افراطی بر پیکره جریان اصولگرا وارد ساخت پروژه اخراج بود اکنون اگر امثال ناطق نوری- علی مطهری- لاریجانی و... – که کم هم نیستند- در سبد طرف مقابل قرار گرفته اند تغییر مشی این افراد نیست جامعه می بایستی مطمین باشد که این افراد همچنان اصول گرا محسوب می شوند این پروژه اخراج بود که آنها را به سمت حریف هل داد. اکنون نیز می توان هرچند سخت جریان اصولگرایی را بازسازی کرد تا بتواند کارکردهای مناسب خود را در جامعه بیابد.

مرتضی احمدی پور
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار