شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۳۱۸۳۹
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۲

شوشان - عبدالرحیم سوار نژاد : در ابتدای ورودی محله ما واقع در خیابان امام شرقی سکویی قرار داشت و در انتهای طولی سکو قبری بود با سنگی محکم و قدمتی تاریخی متعلق به یکی از سادات به نام سید قاسم. که وجه تسمیه کوی سیدقاسم بود  تاریخش را صاحبنظران بیش از دویست سال می گویند، اهالی به این قبر اعتقاد زیادی داشتند و دارند و کرامات زیادی را قدیمی های همجوار از وی نقل می کنند لذا انتقال سینه به سینه کرامات. بی پناهان را بر تربت سید قاسم می کشاند و هر گاه مشکلی پیش می آمد چند شمع نذر می کردند و می دیدیم همیشه بر مزار آن سید چند شمع روشن بود،  و مادران بسیار که با دعا از سید مدفون توسل می جستند، روزها از کنارش که رد می شدیم شمع های ذوب شده بسیاری را می دیدیم و در هوای بچگی از باقیمانده شمعها طوری بر می داشتیم که شمع های روشن خاموش نشوند و اشکال مختلف می ساختیم و بازی می کردیم، پیرمردان و زنان اگر در روز ده بار هم از کنار سکو می گذشتند فاتحه می خواندند و دست بر سینه می گذاشتند و می گفتند السلام علیک یابن رسول الله و می رفتند.

موسم محرم و صفر نیز اهالی سکو را فرش می کردند و دیوارها را با کتیبه سیاه می پوشاندند و روضه می خواندند و جمعیت زیادی روی آن می نشست. البته داستان های زیادی از کارکرد سکو می گفتند از جمله اینکه سکوها مسند حاکم شرع بودند و جلسات علنی محاکمه خلافکاران و دادخواهی مردم آنجا بر گزار می شد، ما که جلوی سکو می نشستیم به بچه های سکوی سید قاسم معروف بودیم و اگر اتفاقی می افتاد ما را به سید قاسم قسم می دادند و قسم به او هرگز دروغ و خدعه با خود نداشت و صادقانه بود .

وجود سکو نماز خوانمان کرده بود و نوحه خوانمان نموده بود و رفاقت و همگرایی را تحکیم بخشیده بود از فرط ارادت به او از دروغ و کار بد اجتناب می کردیم و در واقع یک نعمتی بود که بچه ها را از نظر اخلاقی بیمه و سالم نگهداشته و ماوایی جهت شرح درد بود.

 یکی از روزها غریبه ای وارد شد و خود را رئیس اوقاف معرفی کرد و  گفت :می خواهد سکو را بازسازی کند و مقبره ای برای این سید بزرگوار بنا کند! چند شاخه تیر آهن جلوی سکو گذاشت و با لودر به جان سکو افتاد! که ادامه کار با مقاومت و ممانعت بچه های محله روبرو شد و کار متوقف گردید و رئیس غریبه اوقاف چاره ای نیافت و اجبارا" متوسل به نیروهای انتظامی شد که آنها با تعامل و بدون استفاده از شیوه قهری صحبت کردند اما ادله متقن اهالی که نباید دست به سکو زده شود و ورود به این امر را دفاع از یک باور می دانستند موجب می گشت تا خیلی از مامورین با اقناع برگردند و در برخورد با این قضیه تامل نمایند بالاخره قول دادند که به جای سکو کتابخانه ای بسازند در دو طبقه و طبقه فوقانی را برای مجالس روضه خواهران قرار دهند و برای سید مقبره ای ایجاد کنند و فضای آنجا را زیبا نمایند !دلمان خوش گردید و رضایت دادیم .

ما و دیگر بچه ها بر اساس شغل و مهاجرت از محله رفتیم و سکو که روزی محل تجمع مردم و نذر و نیاز بود با  شکلی که جای زخم بیل های لودر را در خود داشت و تلی انباشته از خاک ماند دیگر روضه ای در ماه صفر و محرم روی سکو خوانده نمی شد و مجالس خاطره شدند و ما رفتیم و حال که آمدیم می بینیم اکنون سکوی سید قاسم که علاقه و اعتقاد عجیبی به آن بود محل نصب آنتن بزرگ مخابرات است که دور آن را محصور کرده اند و تا گزندی نرسد و شاید هم ما را امل بخوانند که با پیشرفت علمی مخالفیم و سنتی فکر می کنیم!! می گویند ارمغان این آنتن ها سرطان است! و شفا بخش این درد، همان سید ،با قبر کوچکش در زیر آنتن نسخه درمان را برای زائرانش می نویسد . نه کتابخانه ای، نه مقبره ای،نه زیباسازی و غریب غریب مانند اجداد بزرگوارش پناه دلشکستگان است. متعجبم چرا در دارالمومنین چنین کردند؟! هنوز اشک های ملکه خانم را هنگام هجوم لودر به یاد دارم که برای مظلومیت سید می گریست! می گویند در آن محل تلفن های موبایل آنتن دهی خوبی دارند و می توان خوب مکالمه نمود و پیامک زد! اما نگاه جستجوگر دیروز خود را دقیق می کاود و می بیند.

کاش با هم باشیم برای نشستن دوباره بر سکویی که از سالیان دور واعظی داشت که نیازها و مطالبات اهالی را می شناخت و پاسخ می داد و آدرس مشخص یک شهر بود و آنان که با سکونشینان صداقت نداشتند با هر نگاه بر بلندای دکل هنوز نفرین می کنند!

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار