شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۳۳۰۰۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۲
یادداشتی از لفته منصوری
در یادداشت با عنوان جامعه‌شناسی سیل در خوزستان به یکی از این موارد اشاره‌ کرده و نوشتم: در ظرف 40 سال...

شوشان - لفته منصوری 

نظریه‌ی جامعه‌ی کوتاه‌مدت دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان استاد ایرانی بخش مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد در سال‌های گذشته بحث‌های زیادی را ایجاد کرده است. به‌طور خلاصه، ایشان معتقد است: ایران یک جامعه‌ی کوتاه‌مدت است. منظور از كوتاه‌مدت هم اين است كه هيچ وضعيتي، چه با خواست جامعه و چه تحمیل‌شده، بر آن دوامي ندارد: «ايران برخلاف جامعه درازمدت اروپا جامعه‌اي كوتاه‌مدت بوده است. در اين جامعه تغييرات ـ حتی تغييرات مهم و بنيادين ـ اغلب عمري كوتاه داشته است.» (کاتوزیان، 1390: ص 9) لذا، جامعه ايران را «جامعه‌اي كلنگي» مي‌نامد، «يعني جامعه‌اي كه بسياري از جنبه‌هاي آن - سياسي، اجتماعي، آموزشي، ادبي ـ پيوسته در معرض اين خطر است كه هوي و هوس كوتاه‌مدت جامعه با كلنگ به جانش افتد.» (همان: ص 10) بنابراين، اين جامعه «در فاصله دو دوره كوتاه تغييراتي اساسي به خود ديده...» (همان) كاتوزيان سه ويژگي براي اين «كوتاه‌مدتي» قائل است: «مشكل مشروعيت و جانشيني»، «بی‌اعتبار بودن مال و جان»، «مشكلات انباشت و توسعه». (همان: ص 11)

 «دارالمجانین» و «خلقیات ما ایرانیان» جمال‌زاده، «سازگاری ایرانی» مهندس بازرگان، «جامعه‌شناسی خودمانی» از حسن نراقی، «جامعه‌شناسی نخبه کشی» از علی ‌رضاقلی، «ما چگونه ما شدیم» از زیباکلام، «فرهنگ سیاسی ایران» و «اقتدارگرايي در عهد قاجار» از سریع القلم، «خودمداري ايرانيان» از قاضی مرادی، «چرا ايران عقب ماند و غرب پيش رفت» از كاظم علمداري، «جامعه کوتاه‌مدت» از همایون کاتوزیان و اخیراً «ما ایرانیان» از فراستخواه، ازجمله کتاب‌هایی هستند که می‌کوشند سرّ عدم توفیق جامعه ایرانی - در نیل به اهداف سیاسی و اجتماعیش- را در چارچوبی فرهنگی تحلیل کنند. رهيافتي كه ما به آن رهيافت خلق‌وخوی ايرانيان مي‌گوييم قريب ٥٠، ٦٠ سال است كه تكامل زيادي پیداکرده و چاپ‌هاي متعدد كتاب‌هايي كه در اين باب نوشته مي‌شود، نشان از اهميت اين ژانر دارد.

 اما من در این یادداشت قصد نقد نظریه دکتر همایون کاتوزیان را ندارم؛ گرچه کار ایشان رويكردي نظري و تبييني در تاريخ‌نگاري با موضوع تغییر اجتماعی است و این بر تمایز و ارزش کار وی افزوده زیرا که از معدود مطالعات موجود در قلمرو جامعه‌شناسی تاریخی محسوب می‌شود.

 در این یادداشت دو نکته کلیدی از نظریه‌ی همایون کاتوزیان آن‌هم درباره نقش دولت‌ها و نه جوامع و در سطحی محدودتر سازمان‌ها، الهام گرفته و به بحث خواهم گذاشت.

 این دو نکته کلیدی یکی: قطع پیوستگی تحولات و دیگری: پیش‌بینی‌ناپذیری و ناامنی مداوم در عدم توسعه و پیشرفت استان خوزستان را به‌عنوان «مسئله مدیریتی» مطرح خواهم کرد.

 شواهد زیادی برای اثبات قطع پیوستگی در مدیریت استانی می‌توان برشمرد. در یادداشت دیروز با عنوان «جامعه‌شناسی سیل در خوزستان» به یکی از این موارد اشاره‌کرده و نوشتم: «در ظرف 40 سال (1330 لغایت 1370) حداقل 1439 سیل مخرب در کشور اتفاق افتاده است» (عنبری 1393 به نقل از امینی 1381: به نقل از غیور، 1375: ص 101) به‌راستی آیا در نظام مدیریتی کشور به تعداد 1439 برگ A4 تجربه قابل استناد از این‌همه فاجعه انسانی وجود دارد؟ علاوه بر این آیا می‌توان ادعا کرد که این حوادث تلخ شیرازه توسعه در ایران را فرسوده و ازهم‌گسیخته کرده است؟ آری یکی از مشکلات نظام مدیریت کشور و استان ما عدم توانایی انباشت تجربه است.

 مثال دیگر پرونده فساد اقتصادی بزرگ توسط «علي عياشي» سرکرده باندی متشکل از 15 نفر از اعضای اصلی و نزدیک به 400 نفر از کسانی است که با وی در ارتکاب کلاه‌برداری مشارکت داشته‌اند و در شهرهای مختلف استان خوزستان با کلاه‌برداری از بیش از 170 هزار نفر، وجوهی بالغ‌بر 300 میلیارد تومان از طریق تبلیغات گسترده و با وعده‌های دروغین ازجمله پرداخت سود 40 تا 60 در صد در قالب پول نقد، لوازم‌خانگی و ... اخذ و سپس با تعطیلی محل کار خود به خارج از کشور متواری شده‌اند. نمونه دیگر از عدم پیش‌بینی درست مدیران استانی و مالا ناامنی ناشی ازاین‌گونه حوادث در عدم توسعه استان محسوب می‌شود. نگارنده به خاطر دارد در آن زمان و در اوج این کلاه‌برداری بزرگ نامه‌ای مستدل و با حساب‌وکتاب دقیق از این پول‌شویی بزرگ به تمام مسئولان اجرایی، قضایی و نمایندگان مردم در مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی نگاشته و نسبت به خطر بزرگی که مردم را تهدید می‌کند هشدار داده اما متأسفانه نه‌تنها به این هشدار و انظار توجه نکرده بلکه نامه این‌جانب توسط یکی از نمایندگان مجلس که هفته‌نامه‌ای در اختیار داشت منتشر شد و عاقبت این‌جانب مورد تهدید کلاه‌برداران قرار گرفت و این تنها نفع من از این هشدار بود!

 نمونه دیگر وضعیت شرکت‌های فولادی استان خوزستان است که ماه‌ها و برخی چند سال به دلایل مختلف در رکود بسر برده و در حداقل تولید کار می‌کنند؛ اما دولت‌های گذشته و حال در چند سال اخیر یا خود اقدام به ایجاد کارخانه‌های نورد فولاد کردند یا با دادن تسهیلات بانکی بخش خصوصی را به این کار ترغیب نمودند. این در حالی است که کارشناسان معتقدند باید جلوی ایجاد شرکت‌های نوردی جدید را گرفت و مجوزهای صادره شده را ابطال کرد. «محمد ابکا، مشاور طرح جامع فولاد نیز در این خصوص معتقد است مجوزهای واحدهایی که جانمایی نامناسبی دارند باید لغو شود، زیرا اگر این مجوزها باطل نشوند هم تفاوتی ندارد و این واحدها در تأمین آب مشکلاتی دارند که خودبه‌خود مجوزشان باطل خواهد شد. در حال حاضر واحدهای بزرگ فولادسازی مانند فولاد مبارکه و ذوب‌آهن اصفهان به دلیل بروز مشکلاتی در تأمین زیرساخت‌های تولیدشان مانند گاز و آب طرح‌های توسعه‌ای خود را متوقف کرده‌اند.» (روزنامه دنیای اقتصاد، شماره ۳۷۱۳: 8/12/1394) ملاحظه بفرمایید خوزستانی که به دلیل آب و گاز فراوان می‌توانست قطب فولاد کشور شود بعد از سال‌ها تأسیس ذوب‌آهن و فولاد مبارکه و انتقال ثقل این صنعت از استان خوزستان، این مشاور طرح جامع فولاد کشور از عدم توان این دو شرکت بزرگ اصفهانی برای توسعه زیرساخت‌های خود به دلیل کمبود گاز و آب اعتراف می‌کند.

 در حوزه مدیریت فرهنگی هم این رویه حاکم است. گاه توسعه کتابخانه‌های عمومی بورس می‌شود، گاه آن‌قدر به تئاتر توجه می‌شود که گویی بهار تئاتر است، زمانی موسیقی سر می‌شود و از آموزش تا پژوهش و اجرا سرآمد می‌گردد. گاه انتشار روزانه و هفته‌نامه و نشریه رونق می‌گیرد و ... و بعد خزانی می‌آید و همه را در سکوت و سکونی مرگبار می‌برد.

 به‌راستی این «مسئله مدیریتی» ناشی از چیست؟ چرا این فرازوفرودها ایجاد می‌شود؟ چرا مدیریت انباشت ما ضعیف است؟ چرا قادر نیستیم فرآیندی عمل کنیم؟ چرا ناتوان از پروسه هستیم و دائماً پروژه‌های متقاطع می‌سازیم؟ چرا نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم؟ این در حالی است که آینده‌پژوهی؛ به‌عنوان یک مقوله میان‌رشته‌ای در کمتر از دو دهه است که به‌صورت آکادمیک در ایران فعالیتش را آغاز کرده به دنبال کشف و شناسایی آینده‌های ممکن، محتمل و مطلوب و کاربست آن در زمان حال است؛ ما حتی نمی‌توانیم برنامه یک سال خود را هم به‌درستی طراحی کنیم؟!

 این‌ها و ده‌ها سؤال تلخ دیگر ناشی از آن است که سازمان‌ها و دولت‌های ما «کوتاه‌مدت» و «کلنگی» شده است. سازمان‌های که آینده‌نگری آن‌ها بر مبنای «از این ستون به آن ستون فرج است» و «تا شش ماه دیگر کی زنده کی مرده» قرار دارد. این دولت ها و سازمان های وابسته به آن است که به عنوان یک عامل گسست در فرآیند توسعه و نا امن کننده محیط کسب و کار ظهور و بروز دارند نه شاید جامعه ایرانی همایون کاتوزیان.


منابع:

- امینی، محمد (1381). آبخیزهای شمال کشور، کانون‌های بحران‌های آتی، مقاله ارائه‌شده به اولین همایش علمی – تحقیقی مدیریت امداد و نجات، مجموعه مقالات، تهران: موسسه علمی –کاربردی هلال ایران وابسته به جمعیت هلال‌احمر.

 - عنبری، موسی (1393). جامعه‌شناسی فاجعه، کندوکاوی علمی پیرامون حوادث و سوانح در ایران، تهران: موسسه انتشارات دانشگاه تهران.

 - همایون کاتوزیان، محمدعلی (1390). ایران، جامعه کوتاه‌مدت و 3 مقاله دیگر، ترجمه عبدالله کوثری، تهران: نشر نی

- روزنامه دنیای اقتصاد:

comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
comment
comment
همشهرى
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۶
comment
0
0
comment گويند شاهي اعلام كردهر كس به خر من زبان بياموزد چند خروار كيسه سكه ميدهم همه گفتند شاه ديوانه شده رندى خدمت شاه رفت واعلام كرد من ظرف ١٠ سال خرت را گويا ميكنم شاه پذيرفت وگفت اگر نتوانستي سرت را ميبرم رند پذيرفت وكيسه و خر را گرفت وأمد خانه خانواده اش اعتراض كردند كه سرت را بباد دادى رند گفت دم را غنيمت است تا ١٠ سال ديكر يا شاه مرده يا خر مرده يا من مردم داستان مديران استان هم داستان اين رند است . ايضا مد ايندوره داستان [...] است و مشاور كه هيچكدام هم ساماني ندارد و پزيست تو خالي
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار