شوشان: نوزدهمین جشنواره تئاتر مقاومت – فتح خرمشهر این روزها در حال برگزاری است در موطن خویش که ساکنان خرمشهر و آبادان از وجود چنین جشنوارهای بیخبرند.
دو شهر و یک جشنواره، این اتفاق مبارکی است که در چهار شهر بزرگ شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد رخ نمیدهد. جشنواره تئاتر مقاومت – فتح خرمشهر، به واسطه نامی که به یدک میکشد، از خرمشهر جدا نمیشود و این اتفاق بزرگی است. جشنواره کودک و نوجوان همدان با مشقتهای بسیار قرعه بر نام همدان افتاد. هنوز خاطرات تلاش اصفهانیها برای به چنگ آوردن جشنواره از یاد نرفته است؛ اما آنچه باعث شد همدان جشنواره را در شهر نگاه دارد، تلاشهای ستاد اجرایی و عمرانی بود. ساخت سالنهای متعدد و آمادهسازی شهر برای چنین رویدادی از آستانه آن تا منتهایش. شهر در این مدت به شکل کامل در اختیار جشنواره است.
وضعیت در خرمشهر و آبادان شکل دیگری دارد. اندک سالنهای دو شهر وضعیت مناسبی ندارند. اگر هم اتفاقاتی رخ داده، محصول همین چند روز پیش است. در سالن فانوس بوی رنگ میدهد. سالن خلیج فارس ورودیش خلنگزاری است باتلاقی. اینها به کنار، وضعیت برای جلب مخاطب و آگاه سازی مردم فاجعهبار است.
در ایام جشنواره در دست اکثر همدانیها، به خصوص آنان که کودکی در خانه دارند، یک جدول از برنامههای پنج روزه دیده میشود. مدارس متولی میشوند تا در ایمان آغازین مدارس، کودکان را در سالنها ساماندهی کنند و از آن سو مسئولان فضا را برای مشارکت آموزش و پرورش مهیا کردهاند. همه چیز در همدان نه اینکه حرفهای باشد؛ لیکن در پرتو یک برگزاری آبرومندانه است.
در خرمشهر و آبادان وضعیت شکل دیگری دارد. اگر در شهر گشت و گذاری داشته باشید، خبری از فضای اطلاعرسانی دیده نمیشود. همه چیز در همان اطراف سالنها خلاصه میشود. به بازار مرکزی خرمشهر در میدان الله میرویم از مردم درباره جشنواره تئاتر مقاومت میپرسیم، پسرک فلافلفروش با خنده میگوید از این برنامه خبری ندارد. این در حالی است که فاصله کاسبی پسر تا سالن خلیج فارس اندک مسافتی است. برایش چند مشتری میآید و از آنان میپرسیم که میدانید در شهر جشنواره تئاتر مقاومت برگزار میشود و آنان با تعجب به ما نگاه میکنند.
از یکی از مشتریان از تلویزیون میپرسیم که آیا در شبکه استانی برنامه یا بسته خبری دیده است و او جواب منفی میدهد. حسمان این است که شاید فضا و مکان میطلبد که مردم نسبت به وقایع فرهنگی در پی خبر نیستند. به سمت موزه دفاع مقدس خرمشهر میرویم. ساختمان سابق شرکت نفت، شکیل و چشمنواز، جایی است که حس فرهنگی بودن به مخاطب دست میدهد. از میهمانان موزه درباره جشنواره میپرسیم. همه سری تکان میدهند به نشانه ندانستن.
در این میان دو پسر جوان، مشغول صحبت با سرباز موزه از آگاهی خود نسبت به جشنواره میگویند و پس از گپ و گفتی دوستانه در مییابیم آنان خود صاحب اثر در جشنواره هستند و برای تامین آکسسوار اجرا به موزه مراجعه کردهاند.
نومید از این وضعیت از موزه پا بیرون میگذاریم و بر ساحل اروند آلوده مینشینیم. پسرک خرمشهر، سوخته از آقتاب تن به آب زده است تا از شر گرمای 45 درجه سر ظهر فرار کرده باشد. فریاد میزنیم که میدانی در شهر جشنوارهای است و او میخندد که اصلاً جشنواره چیست. مرد ماهیگیری بر اسکله نیمه متروک قلابش را پرتاب میکند و ماهی کوچکی به طرفه العینی به دامش میافتد. به سراغ او میرویم و از او درباره جشنواره میپرسیم. بیشتر در خاطرات به سر میبرد؛ اما این روزها را بیخبر است.
نومید به سمت اقامتگاهمان میرویم و در این میان فضای خبری را جستجو میکنیم. روز نخست جشنواره است و دبیر اجرایی جشنواره در گفتگو با ایسنا از استعفایش سخن گفته است. با حسین مسافرآستانه، دبیر جشنواره تماس میگیریم و او از عدم تحویل استعفانامه آن مستعفی میگوید. مستعفی که نه تنها یک بنر از جشنواره دریغ داشته است که کمکاری خود را با رفتاری نامعقول رها کرده است و خبر ندارد که سیاهی به زغال میماند.