این دست ها چه میخواهند؟
با اشک ها حلقه زده اند
در قاب فلزی روی دیوار!
که آفتاب ضمیمه اش بود
وماه درکنارش....
می روی شانه به شانه
از شرقی ترین غروب دلتنگی
اینجا سلام خرداد بوی وداعی تلخ داشته از قبل.
من از گلهای قالی تعبیر خواب های خاکستری را چیدم تا در خیسی لحظه های بارون وبوی یاس ققنوسی در تلألو آفتاب شرقی زاد ولد کند.
آن طرف تر دستی از نور برایمان دست تکان میدهد.
شاید قاب عکس شیشه ایی گویای این همه تصویر وسلامی شیرین نیست.
آقا تقویم حوالی تو پر از شعر میشود.
آفرین بر مجموعه شوشان که اینچنین به مناسبت های مختلف پاسخگوی مخاطبان خود هستند. خسته نباشید