صادق زیباکلام با بیان اینکه بغض و کینه نسبت به غرب، بعد از سقوط رضاشاه در ایران متولد شد، گفت: حکایت ما شدن ما و غرب شدن غرب، دو موضوع جدا از هم است. اینطور نبود که ما باید عقب میماندیم که غرب بتواند جلو برود.
به گزارش ایسنا، صادق زیباکلام - استاد رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران - در هشتادودومین نشست «کتاب و اندیشه» که به بررسی تازهترین اثرش کتاب «غرب چگونه، غرب شد» اختصاص داشت، درباره دغدغه تألیف این کتاب گفت: وقتی کتاب «ما چگونه ما شدیم» را مینوشتم، به این نکته اشاره کردم که تصور ما در ایران مبنی بر اینکه غرب برای پیشرفت باید از شانه ما بالا میرفت، تصور چندان درستی نیست.
او درباره تصور ایرانیان از غرب، توضیح داد: حکایت ما شدن ما و غرب شدن غرب، دو موضوع جدا از هم است. عقبماندگی ما پیشزمینه و پیشنیاز غرب شدن غرب نبود. اگرچه در جامعه ایران کنونی، دشوار است که اینگونه سخن بگوییم، زیرا این تصور وجود دارد که غربیها هرچه دارند از ماست و آنها در نتیجه غارت نفت ما به پیشرفت رسیدهاند.
این استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد: این دغدغه را داشتم که با تألیف کتابی، تصورهای غلط ایرانیان از پیشرفت غرب را بر هم بزنم و بگویم اینطور نیست و غرب بنا به دلایل دیگری، غرب شد و این پیشرفت هیچ ارتباطی به ما ندارد؛ اما کارهای مختلفی که انجام میدادم، مانع از این میشد که کتاب «غرب چگونه، غرب شد» را تألیف کنم و با خودم میگفتم بالاخره فردی پیدا میشود و این کتاب را خواهد نوشت.
گاهی هم با خودم میگفتم بگذار برخی فکر کنند غرب شدن غرب در نتیجه شرق شدن ما بوده است؛ اما بعدها متوجه شدم ضرورت دارد تا کتابی تألیف شود و به این بپردازد که غرب یک روند تکاملی 400 - 500 ساله را تا رنسانس و پایان عصر روشنگری سپری کرد و به پیشرفت رسید.
زیباکلام در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: آشنایی جدی ما با غرب از قرن نوزدهم در خلال جنگهای روسیه، آمدن کمپانی هند شرقی و حضور انگلیسیها و فرانسویها در ایران آغاز میشود و همینطور رفتن تجار و محصلان ایرانی به غرب. مقدمه کتاب توضیح میدهد غربی که اجداد ما در ابتدای قرن نوزدهم با آن آشنا شدند اتفاقا برخلاف امروز، برایشان بسیار مطبوع بود.
وی درباره مارکسیسم در ایران گفت: اجداد ما در سفر به غرب با کارخانهها، پارلمان، روزنامه و بیمارستانها آشنا شدند. پس از دیدن این امکانات با خود گفتند، چرا ما از این امکانات برخوردار نیستیم؟ در این میان از ابتدای قرن نوزدهم الگو گرفتن از غرب، خود را شبیه غرب کردن و آوردن نهادهای غربی به ایران آغاز و اوج آن منجر به نهضت مشروطه شد. بنابراین به نوعی غرب منبعی برای سرمشق بودن و الگو گرفتن شد که این نگاه الگوپذیری به غرب بعد از مشروطه نیز ادامه پیدا کرد.
این پژوهشگر علوم سیاسی ادامه داد: در دوره رضاشاه نیز رویکرد تبعیت از غرب ادامه داشت و نخستین نسل مارکسیسمها بهوجود آمد که با اینکه چپ بودند، اما بغض و کینه خاصی به غرب نداشتند. نخستین گروه مارکسیسم در زمان رضاشاه گروه تقی ارانی (53 نفر) بودند که به زندان افتادند و ضدیتی با غرب نداشتند، فقط تلاش میکردند که مارکسیسم را بشناسند.
زیباکلام اظهار کرد: بغض و کینه نسبت به غرب بعد از سقوط رضاشاه بود که در ایران متولد شد. وقتی متفق ایران را اشغال کردند و رضاشاه را از سلطنت برکنار و از کشور اخراج کردند، در ایران فضای باز سیاسی به وجود آمد. در این فضای باز سیاسی بود که افراد و عقاید جدیدی شکل گرفتند، احزاب، تشکلهای سیاسی و مطبوعات به وجود آمدند. از جمله جریانات فکری که در ایران بعد از عصر رضاشاه شکل گرفت، حزب توده ایران بود.
او گفت: حزب توده مبلغ مارکسیسم بود با این تفاوت که حزب توده در کنار تبلیغ مارکسیسم به وجه جدیدی نیز پرداخت و آن ضدیت با غرب بود. غرب دیگر آن الگویی نبود که ایران مدل حکومت، قانون اساسی و آموزش و پرورش را از آن بگیرد، بلکه غرب به استثمار، استعمار و سرمایهداری تبدیل شد.
وی با اشاره به تغییرات پس از جنگ جهانی دوم، افزود: غرب دیگر در ایران سمبل خوبی و پیشرفت نبود، بلکه سمبل پلیدی بود که در دهه 20 در ایران متولد شد. البته این ایدئولوژی و جهانبینی فقط در ایران متولد نشد، در جهان دو قطبی پس از جنگ جهانی دوم، مارکسیسم یک تلالو و درخشندگی داشت که همهجا را گرفته بود.
در بخش دیگری از این نشست که در فرهنگ سرای اندیشه برپا شده بود، سجاد نوروزی - مدیر فرهنگی هنری منطقه 7 و کارشناس ارشد اندیشه سیاسی - به تعریف غرب از نگاه ایرانیان پرداخت و گفت: اگر قرار باشد ما به عنوان یک انسان ایرانی سال 95 پاسخ بدهیم، به این سوال که غرب چگونه غرب شد نمیتوانیم فارغ از یک پیشینه مشخص به این سوال پاسخ دهیم، بلکه باید ارجاع بدهیم به موضوع تاریخی «سنت و مدرنیته» و چالشی که از سالهای دور در ایران جریان داشته است.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم یک دستهبندی مشخص داشته باشیم در این زمینه ما نحلهای داریم به نام متجددین یا غربگرایان که پاسخ به چرایی این ماجرا را در نظم معرفتی و تکنولوژیک غرب میبینند. گرایش دیگر میگوید اینکه ما مانند غرب پیشرفته نشدهایم به این دلیل بوده که به سنتهای خود - چه سنتهای دینی و چه سنتهای اجتماعی - پایبند نبودیم و دچار دوگانگی شدیم.
نوروزی به معرفی مختصری از کتاب پرداخت و گفت: زیباکلام میگوید که این کتاب نه سعی در محاکمه کردن غرب و نمایش سقوط و انحطاط آن دارد و نه به خواننده میگوید غرب را باید روی سرمان بگذاریم، صرف نظر از اینکه غرب چه هست و چه نیست و چه باید باشد و چه نباشد این کتاب صرفا تلاش کرده تا بگوید غرب چگونه غرب شد و نخستین چالش ما با کتاب هم همین جا آغاز میشود.
او افزود: در این کتاب از 70 سال غربستیزی کور ایرانی سخن میگوید و دلایل آن را به عقیده خودش شرح و بسط میدهد و این 70 سال را خیلی دقیق توضیح میدهند. از دهه 20 و اوج حزب توده در ایران تا کودتای 28 مرداد و رژیم شاه و مخالفت با رژیم او بهعنوان یک رژیم غربگرا همه اینها در عین حال که بخشی از مسئله هست، بخش مهمی از مسئله نیست.
این نشست با پرسش و پاسخ حاضران به پایان رسید.