امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
موقف . عرفات است و موسم از طلوع تا غروب خورشید در روز نهم ذی الحجه. وقوفی باشکوه که سر آغاز یک حرکت واقعا" بی نظیر است .
صحرای عرفات سرزمین عشق است و نیز سرزمین فهم و کمال . درک و شناخت. تعقل و تامل . اعتراف و پویایی. جهش و شکوفایی و تاثیر دعاست . جای ایستادن و نشستن و درنگ نیست سرزمین تکاپو ی دائم برای یافتن حال واقعی ست. آغاز حرکت و رفتنی برای شدن. جاری گردیدن مستمر با همه رنگها برای وحدت .ن گاهی است ژرف به چگونه بودن تا بدانیم هیچ نیستیم و نام اوست که هستمان ساخت و می سازد و عرفات سرزمین اندیشیدن به فردایی که نامه خوانان نامه خوانند و باید باشیم .
به موقف عرفات و به مجمع عرصات
به حشر و نشرو بقا و لقا و حور و حصور (رشیدالدین و طواط)
صحرای عرفات منشا اعتراف به ناتوانایی ها یی است که هرگز نخواستیم آنان را ببینیم و حرکتی پر شتاب برای بریدن از خویش و پیوستن به آنجایی که رب کریم نشانمان داد و ماندیم و نرفتیم و عرفات می آموزاند که چگونه باید رفت کجا می توان توانمندی ها را بکار گرفت و چه باید کرد و عرفات سرشار از ذکر است .
تو کعبه آمالی و ز قافله شکر
هر جا که رود ذکر تو گویی عرفات است (انوری)
عرفات غرق شدن در بحر الهی است و تا در این بحر غرق نشوی به کربلا که سرزمین لقاست نخواهی رسید که مغروق دریای عرفات مفتخر به کربلایی خواهد شد .
که امام مظلوم از عرفات به کربلا پیوست و از کربلا به خدا وصل گردید و ثار الله خوانده شد تا با این نام از عرفات رمز گشایی کند .
چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات
به هر که قدر تو دانست می دهند برات (مولوی)
در روز وقوف صعود به جبل الرحمه مکروه می شود و مستحب است تا در زمین هموار انجام پذیرد یعنی در اوج خضوع و افتادگی نگاهی همراه با دیگران لذت عبادت را می توان بیشتر و بهتر چشید و در آن روز جبل الرحمه منبر جبرییل خواهد بود.و آنجاست که امام ذعای عرفه را در کنارش قرائت کرد.
جبریل خاطب عرفات است روز حج
از صبح تیغ و از جبل الرحمه منبرش(خاقانی)
صحرای عشق است عرفات و شن های نرم آن صحرا که با تابش نور خورشید می درخشند و گیاهانش که مخصوص همان سر زمینند و درختان سر سبزی که روییده اند و کوههایی که محصورش کرده اند همه حکایت از عرفان دارند و می گویند که از غیر برهید به خالق هستی که شنزار را نورانی می کند بیندیشید و تکیه نمایید
عارف حق شدی و منکر خویش
به تو از معرفت رسید نسیم (ناصر خسرو)