شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۰۶۶۱
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۱:۳۴
به بهانه مسابقه فوتبال ایران وقطر و حوادث پیش آمده
 محمد دورقی

 داور که سوت زد ، یاد جنگ های تاریخی افتادیم ۰ فقط نمی دانم چرا سی و سه فیل تنومند از چهارگوشه ورزشگاه آزادی بیرون نیامدند و به سمت دروازه عنابی پوشان هجوم نبردند. چرا منجنیق ها و ارابه ها به راه نیفتادند و گلوله هایی از آتش بر سر سربازان عنابی پوشی که جسارت کرده و به کشور ما هجوم آورده بودند ! نریختند و هر چه نگاه کردیم از سرداری دلیر که در یک دستش بیرق باشد و در دست دیگرش شمشیر اثری ندیدیم اما وقتی خوب دقت کردیم در کنار میدان نیک مردی دیدیم که مشت های گره کرده و رگهای متورم گردنش اندک شباهتی به مربیان یک ورزش مفرح مانند فوتبال نداشت و آمده بود تا فقط و فقط بجنگد! و ایران و ایرانی را سرافراز کند! و

 در آنجا بود که حدس زدیم باید از نوادگان جنگاوران قدیم ایرانی باشد. داور که سوت زد ، فحش در آزادی , آزاد شد. تماشاگران (جنگاوران) اصیل ، پاک نژاد و متمدن ایرانی که بی عیب ترین و با فرهنگ ترین و بی نظیرترین مخلوقات کل عالم هستند و خداوند نژادی برتر و بهتر از آنها خلق نکرده است! روی سکوهای ورزشگاه ( میدان جنگ) با دهان هایی کف کرده  ، چشم هایی از حدقه درآمده و رگ های متورم گردن به شکلی منظم سرود ناسزاگویی و فحاشی خواندند و جلوه ای کم نظیر از فرهنگ و مدنیت مترقی را به معرض نمایش گذاشتند.

 داور که سوت زد  ، کینه ها زنده شدند و نزدیک به صد هزار نفر در پس زمینه ای از وهم و اغراق بصورت زنده به شبیه سازی وقایع منتخبی از تاریخ نشستند. واقعیت و مجاز مثل ساقه های خزنده پیچک در هم آمیختند و منطق زیر ثقل هتاکی و هیاهو لگدکوب شد.

 صدای عربده جنگاوران, چکاچک شمشیرها و سپرها و خروش چرخ ارابه های سنگین جنگی در مخیله ها ی تماشاگران پیچید و خونشان به جوش آمد. دیگر نه توپ را دیدند نه دروازه ها نه بازیکنان و نه ورزشگاه و فراموش کردند که اصولا برای چه به آن ورزشگاه آمده اند و فراموش کردند که انسان هزاره سومی هستند و فراموش کردند که ان اکرمکم عند الله اتقاکم و فراموش کردند که فوتبال یکی از ورزش هاست و فراموش کردند که آن یازده مغضوب عنابی پوش و کادر فنی آنها مهمان هستند و فقط و فقط برای برگزاری یک مسابقه فوتبال به اینجا آمد ه اند.

 فحاشی لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر می شد و صداها اوج می گرفت حالا دیگر تماشاگران فهیم ایرانی صدای فحاشی خودشان را هم بزور می شنیدند. هرکس فحشش رکیک تر و زشت تر بود احتمالا غیرت بیشتری داشت و هرکس مشتش فشرده تر بود و نفرت بیشتری در چشمانش موج می زد خلوص نژادی بیشتری داشت! 

حالا دیگر اصل مسابقه مهم نبود و تماشاگران می خواستند در مسابقه نفرت و تحقیر از همدیگر سبقت بگیرند. از آنجایی که هنر نزد ایرانیان است و بس یک روز قبل از مسابقه روزنامه ها , نفرت وستیزه را با اشکال مختلف هنری منعکس کردند و هر کدام با سبکی منحصربفرد به ترویج آیین تحقیر وتوهین پرداختند.

یکی ازآنها بازی با قطر را به قطره بازی تشبیه کرده بود. دیگری نوشته بود مشت اول را محکم بزن و با ادبیاتی لمپنی و نازل فوتبال را با یک دعوای خیابانی مترادف کرده بود. دیگری از هفتاد و دو ملت بودن این تیم سخن به میان آورده بود. با اینکه تعبیرها و توصیف ها مختلف بود اما در حقیر بودن و بی هویت و ناچیز بودن قطر هیچ اختلاف نظری بین روزنامه نگاران ایرانی نبود.

در این میان هیچکدام از این اصحاب قلم و رسانه از خود سوال نکردند که چرا به خدمت گرفتن بازیکنان چند تابعیتی توسط قطر باید اینقدر ما را عصبانی کند ! چرا باید هویت و بی هویتی تیم قطر که یک مساله داخلی کشور قطر است برای ما اینقدر مهم باشد و یک هفته تمام روی آن متمرکز شویم و صدها نوع تایپیک توهینی و تحقیری از آن استخراج کنیم?! 

مگر نه این است که طبق برنامه ریزی کنفدراسیون فوتبال آسیا در نهایت ما باید با یک تیمی بنام تیم فوتبال قطر بازی کنیم حالا برای ما چه فرقی می کند که ترکیب این تیم ملی باشد یا بین المللی?! 

اصلا فرض کنیم تیم قطر بی هویت است ما که هویت داریم و خوبش را هم داریم! چرا اینقدر از بی هویتی قطری ها عصبانی هستیم ؟! مگر قرار است به جای فوتبال بازی کردن با قطر وصلت کنیم که نگرانیم بی هویتی و ناجوانمردی و چرک بازی کردن این تیم بصورت ژنتیک به فرزندان ما منتقل شود?! این نظر علی الاطلاقی درباره هویت از کدام مکتب جامعه شناسی یا روان شناسی گرفته شده است؟

روزنامه نگاران ایرانی به جای طرح این سوالها و تغذیه منطقی افکار عمومی با اطلاعات صحیح و منصفانه در یک اتفاق نظر بی سابقه همگی بر این عقیده بودند که که قطر عددی نیست و بی هویت است و ما بهتریم و برتریم و باید به هر شکل ببریم چرا که در آسیا و مخصوصا در بین کشورهای عربی حریف نداریم و هیچکس نمی تواند جلودار ما شود. و بدین ترتیب خیل عظیمی از جوانان را آکنده از وهم و اغراق و خودبزرگ بینی راهی پرستشگاه آزادی کردند تا به پرستش خود و انکار غیر بپردازند .

 داور که سوت زد و بازی جان گرفت و دقایقی از بازی گذشت و تیم ملی فوتبال ایران گل نزد و نتوانست بازی روانی از خود به نمایش بگذارد عصبانیت تماشاگران به اوج رسید و از خاطر خیلی از آنها گذشت که پس چرا قطر گل نمی خورد?! مگر ما برترین مردم کره زمین نیستیم؟! پس چرا این تیم بی هویت و حقیر همچنان دارد در مقابل ما مقاومت می کند و تازه جسارت را هم به حدی رسانده است که به دروازه ما نزدیک می شود؟! 

این دیگر قابل تحمل نبود۰ فحش ها متنوع تر شد. این دفعه داور هم از الطاف بی کران آریایی بی نصیب نماند چون خیلی از تماشاگران با تصوری عبث فکر می کردند داور دارد خائنانه با این دشمنان خونی همدستی و مماشات می کند. کمک مربی تیم ایران در این میان بیکار ننشسته بود و از کنار میدان با حرکات مداوم دستها کنسرت فحاشی های مینیاتوری متمدنان را رهبری می کرد.

 کسی کاری به نحوه بازی کردن بازیکنان تیم قطر نداشت و واقعیت میدانی و عینی برای هیچکس مهم نبود زیرا پیش از ورود به ورزشگاه همه ذهنشان را طوری تنظیم کرده بودند که در هر حال بازی بازیکنان قطر را " چرک " ببینند.

 همه ذهنشان را طوری تنظیم کرده بودند که جز زشتی و ناجوانمردی و وقت کشی در بازی بازیکنان قطر چیزی نبینند. در حالی که واقعیت اصلا اینطور نبود. قطر نه وقت کشی قابل ملاحظه ای کرد و نه ناجوانمردانه و ضد فوتبال بازی کرد. فقط به اقتضاء تاكتيك تعیین شده توسط سرمربی اش دفاع فشرده در زمان از دست دادن توپ و استفاده از ضدحمله را در دستور کار خود قرار داده بود. تاکتیکی که اتفاقا برای ما زیاد ناآشنا و غریب نبود زیرا سرمربی تیم ملی ایران در مسابقه های زیادی از آن استفاده کرده بود.

بی هویتی تیم قطر و چرک بازی کردنش بهانه ای بیش نیست . جامعه ما چندسالی ست که تحت تاثیر تفکرات نژادپرستی و خودبرتربینی قرار گرفته است. عده ای با اغراض کاملا نژادپرستانه و غیرانسانی سعی دارند علل تمام مشکلات را از زمان حال به هزار و چهارصد سال قبل جابجا کنند. 

جابه جایی یا Displacement یکی از ساده ترین مکانیسم های دفاعی ناکامان غیر منطقی است. جوان ایرانی می خواهد علل مشکلاتش را جابجا کند و علت های غیرواقعی اما آرامبخش را جایگزین علت های تلخ اما حقیقی کند وجریانهایی در کشور هستند که به جای ترویج آموزه های انسانی اسلام و تشیع به این تفکر اشتباه دامن می زنند و جوانان را از واقعگرایی به ایده آلیسم اغراق آلود سوق می دهند.

 سالهاست در کشور جریان هایی پر رنگ اما نهانی قد علم کرده اند که سعی می کنند به لطایف الحیل به تولید و مدیریت کینه بپردازند و از این راه رأفت و نگرش متعادل و متوازن ومنصفانه جمهوری اسلامی ایران را به نوع بشر زیر سوال ببرند و آبروی نظام مقدس اسلامی مان را خدشه دار کنند.

این جریانهای نفاق و نفرت که عموما مشرب هایی صهیونیستی و ملحدانه دارند با تالیف تواریخی اختصاصی و روایت هایی کاملا ساختگی می خواهند گسست هایی تعمدی در تاریخ ایجاد کنند و تربیت یافتگان مکتب کینه ورزی شان را در تقابل با همکیشان و همسایگان قرار دهند.

لکه دار شدن حریر نرم شامگاه زیبای خدایی در مسابقه ایران و قطر با لکه های لعنت و نفرین محصول فعالیت چنین جریانهایی است.

 آن شب در ورزشگاه آزادی هم داور وسط میدان و هم داور لایزال آسمان از این همه کینه و نفرت حیرت کردند و به تباهی نوع بشر حسرت بردند۰ آن شب انسانیت در آزادی زخم برداشت و اهریمن کینه از گلوی بسیاری از بدخواهان انسان و انسانیت فریاد نفرت سر داد.
برچسب ها: محمد دورقی
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار