امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
پونه راد: احزاب و تشکل ها پدیده ای مربوط به عصر حاضر هستند متعلق به عصر شاید مدرن! البته هستند اندیشمندانی که وجود احزاب را به دوره های قبل نسبت می دهند ولی آنچه به معنای حقیقی احزاب نزدیک است همان معنی مدرن آن یعنی تشکلی که در سطح سیاسی به تغییرات یا چالش ها در جامعه دست می زند و یا مثلا در سطح صنفی به ایجاد تغییرات در سطح صنفی دست می زند گفته می شود. آنچه در ایران بنام حزب شکل واقعی گرفت از سال 1320 بود و از آن سال تا کنون ده ها حزب کوچک و بزرگ در ایران متولد شده است که بعضی از این احزاب این قدر کوچک و بعضی این قدر عمر کوتاهی داشته اند که تنها در لابه لای نوشته ها به جامانده اند و تاثیر عملی در تاریخ و شکل هویتی خود حزب شان نیز نداشته اند.
البته احزابی هم بودند که از جایگاه مدنی بسیار خوبی برخوردار شدند و توانستند با اقبال مشارکتی خاصی هم از سوی جامعه روبرو شوند که البته باز هم بنا به همان فرمول ناصحیح فقط :حول قدرت: از صحنه اجتماعی محو شدند یا حداقل اثر را به جا نهادند...
متاسفانه این یک واقعیت تلخ ایرانی است که احزاب تا زمانی که به اهداف سیاسی خود در سطح جامعه رسیده اند توانسته اند وضوح داشته باشند و هیچ گاه نتوانسته اند مشارکت خود را در سطح عملی جامعه اجرا کنند. مشارکتی که بتواند در سطح لایه های عمقی جامعه و نیازهایش نفوذ کند و مطالبات مردم از احزاب را همیشگی کند. ما وجود احزاب را همیشه قبل از شروع یک انتخابات و یا به عبارتی با سیاسی کاری حزبی که تمایل به جلب مشارکت مردم دارد دیده ایم !! این افزایش کمیتی مشارکت مردم به هیچ وجه با رسالت احزاب هماهنگی ندارد و تنها به تماشاخانه ای می ماند که موقت است و بعد از اکران فیلمی احیانا نامعقول در جامعه تعطیل خواهد شد. جدای از اینکه این احزاب رانت های سیاسی خود را در مواقع انتخابات کسب می کنند و گاهی موفق به کسب کرسی های مختلف در سطح سیاسی جامعه می شوند ولی آیا به واقع این نوع برخورد و دیدگاه احزابی در روشنفکری ایران عار نیست؟
شاید این روزها بعضی ها نسبت به حزب و دیدگاه احزابی داشتن چندان روی خوش نشان نمی دهند.چه کم هم نبودند افراد سیاسی که چه در قبل و چه در همین انتخابات از حزبی بودن گریز داشتند و حتی از اینکه به تنهایی در صحنه باشند با نگرشی خاص صحبت کرده اند شاید سرنوشتی که طرفداران دکتر شریعتی پیدا کردند که نتوانستند بعد از درگذشت دکتر از دیدگاه های وی در قالب حزبی دفاع کنند و نتیجه آن پدیده ای شد به نام شریعتی شعاری که این روزها هم تب بالایی دارد.
البته متاسفانه و صد تاسف که قالب های شکل گیری احزاب هنگامی که با یک نیاز فوری تشکیل شوند (مثل انتخابات ..) بعد از رفع نیاز هم از بین می روند و بعد از پیروزی حزبی که همیشه با بدست گرفتن قدرت سیاسی همراه بوده است معنی مشارکت مردم برای آن حزب نادیده گرفته شده است. ولی به واقع احزاب باید چنان قدرتمند و جدی به مقوله اجتماع همراهشان بنگرند که تاریخ سیاسی ما همواره با پسوند جهان سوم همرا ه نباشد.چه وظیفه اصلی یک حزب افزایش آگاهی های روشنفکر گرایانه در جامعه و بعد بدنبال آن کسب قدرت و ادامه همان دیدگاه های روشنگرایانه است و زمانی که روشنفکری در لایه های یک حزب به میان مردم برود ماندگاری آن حزب به شخص یا اشخاص خلاصه نمی شود شاید عده ای همیشه طبل اینکه ما تجربه دموکراتیک بودن نداشته ایم را زده اند ولی براستی این طبل دیگر صدایش به جایی نمی رسد که وقتی ما داعیه دار دموکراسی در لحظه بوده ایم و شاید نقطه شروع اکنون است ولی همیشه این اکنون دیر می آید و زود می رود. اگر نیاز به تجربه و گذر از مرحله سیاسی خاصی باشد چه کسی و در چه زمانی باید این تجربه را یاد آوری کند؟ آیا فقط باید انتخابات یا همان تقسیم قدرت سیاسی مد نظر باشد و بعد به فکر روشنگری سیاسی افتاد؟
در حالی که فلسفه وجودی احزاب ایجاد تشکل هایی در طبقاتی از لایه های اجتماع است که مطالبات سطح عمومی جامعه را به نقطه قدرت یک حزب منتقل کند و در نهایت پیشرفت سیاسی و اجتماعی یک جامعه را بدنبال خود بیاورد.عجیب است!!!! هنوز روشنفکران حزبی که با ولع از کمبود وقت و نداشتن تجربه دموکراتیک می گویند و این در حالیست که مشارکت مردم با کیفیتی مداوم و مدنی باید به یک روشنفکر ژست روشنفکری بدهد نه روزی روزگاری شاخص شعاری بودن....