شوشان / غفران بدخشانی "> سیاست جدید فارسی ستیزی در افغانستان
شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۳۱۹
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۱

شوشان / غفران بدخشانی

گرچه این یک پدیده طبیعی است که وقتی هویت های کوچک در کنار هویت های بزرگ قرار می گیرند، برای بقای خویش دست به کار های افراطی و غیرمنطقی می زنند. مگر افغان ملتی بودن، و ذلیل اندیشی را نیز حد و اندازه است. من در یکی از پژوهش هایم در باره ناکامی روند ملت سازی در افغانستان، که انشا الله به زودی در دسترس شما قرار خواهد گرفت، به چیزی ها برخوردم که می خواهم بخشی کوچک آن را با شما قسمت کنم.

در نمونه های کوتاهی که در پایان می آورم خواهید خواند که دولتمردان پشتون تبار، به چه بی شرمی و پررویی کوشیده اند که خاک به چشم مردمان این سرزمین بزنند و هویت و تاریخ جلعی را جانشین یک تاریخ پرشکوه کرده، مردمان این سرزمین را، از تاجیک تا هزاره و ازبک و پشتون، از داشته های فرهنگی و اندیشه های تاریخی شان محروم کنند.

ناسیونالیسم در افغانستان با مرگ امیر عبدالرحمن خان و برگشت محمود طرزی در دورهء امیر حبیب الله خان آغاز می شود. وقتی طرزی و همکارانش نخستین خشت های هویت افغانی را می گذارند به انجام دادن دوچیز مجبور می شوند، یکم متقاعد کردن مردم به این که ایده های ناسیونالیستی در تضاد با نظریه های اسلامی، اخوان المسلمین نیست و دوم این که مدرنیسم و مدرنیزه سازی با دین مبین اسلام ناسازگاری ندارد. سپس استدلال می کند، درست که مسلمانان برادر هم اند اما در میان جامعه بزرگ اسلامی ما حق دوست داشتن و دفاع از خاکی را داریم که در آن زندگی می کنیم. و برای حمایت از این مشاجره به گفته حضرت پیغمبر تکیه می کند، »وطن پرستی ناشی از ایمان است .

طرزی و همکارانش با تشکیل یک گروه از محققان به توسعه آگاهی تاریخی پرداختند. و ظیفه آنها، به منظور تضمین آینده کشور، انجام مطالعات تطبیقی از موفقیت ها و نقاط ضعف فرهنگ ها و تمدن گونانگون بود. افزوده براین طرزی چنین استدلال می کرد: "این مطالعات باید با تلاش های هماهنگ به منظور بالابردن وضیعت پشتو، که او و همکارانش به عنوان زبان افغانستان در نظر گرفته بودند، در مقایسه با زبان فارسی، زبان رسمی(آن زمان و این زمان، افزوده من)، همراه باشد. پشتو یا افغانی مظهر نبوغ ملی و جد زبان ها باید مورد مطالعه قرار گیرد و به تمام گروه های قومی در افغانستان آموزش داده شود، تا پشتو زبان ملی شود"(گریگارین، ۱۷۵-۱۷۶).

و چند دهه بعد، پشتونیزه کردن افغانستان به یگانه نیروی متحرک در ناسیونالیسم افغانی مبدل می شود. بارنمونه، در سال ۱۹۳۳ ترسایی که شاه ظاهر هنوز نوزده سال بیش نداشت، امور درونی و بیرونی کشور به دست کاکایش هاشم خان بود. افزوده به تغییراتی که هاشم خان، به منظور بلندبردن آگاهی ملی، که همان افغانیزه کردن افغانستان باشد، در امور درون‌‌کشوری آورد، ساختار آموزشی را نیز تغییر داد. هاشم خان به این باور بود که »آموزش و پرورش ابزار خوبی برای رسیدن به وحدت ملی، ترویج آگاهی ملی و نهادینه کردن پشتو به عنوان زبان ملی در افغانستان است« (گریگارین، ۳۵۱).

برنامه هاشم خان، »تبدیل کردن زبان پشتو به زبان دولت و راندن زبان فارسی از امور دولتی بود« (گریگارین، ۳۵۱-۳۵۲). همینجاست که روزنامه هندی به نام "حبل المتین "طی نامه به دولت آن وقت افغانستان می نویسد تا دولتمردان افغانی را از اثرات فاجعه آمیزی که تحمیل یک زبان مصنوعی بر مردم افغانستان در پی دارد، هشدار دهد. حبل المتین چنین می نویسد: "در حالی که فارسی زبان اکثریت است، به جا آنکه همه را مجبور به آموزش پشتو کنید، بکوشید این چند قبیله فارسی فراگیرند، تا خود را از گنجینه های فرهنگ ایرانی محروم نکنید" (گریگارین، ۳۵۱-۳۵۲).

مگر دولتمردان پشتون تبار برای پیاده کردن هدف خویش این همه را نادیده می گیرند و می کوشند تا پشتو به قیمت فارسی به آن بزرگی، زبان ملی افغانستان شود. سپس آموزگاران و ماموران دولت مجبور به فراگرفتن زبان پشتو می شوند. لویی دوپری۱ انسان شناس آمریکایی که در آنگه در کابل بوده است، چشم دیدش را چنین می آرد، »بعضی مقامات عالی رتبه و غیر پشتون، برای فرستادن نامه های رسمی به دفتر های دیگر، نیازمند ترجمان بودند که متن را از فارسی به پشتو برگردان کند. و دریابنده به گمان اغلب غیر پشتون، نامه را برای برگردان دوباره به فارسی به جایی دیگری می فرستاد. که این برگردانی ها انبوهی از مشکلات را بار می آورد« (هیمن۲، ۳۰۱).

نمونه های فراوانی به آوردن است که در پژوهشم خواهید خواند. برماست تا این روند شوم را به یک پدیده سالم سیاسی و اجتماعی برگردانیم. گرچه پنهان کردن خورشید به دو انگشت امر ناشدنی است، بازهم بکوشیم و سینهء های بیخبر را آگنده از این آگاهی و درس های تاریخی کنیم.

وسلام!

حب الوطن من الایمان


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار