شوشان / امید حلالی

"> مهارت های یک رییس جمهور توانا/ و یک نمونه مقایسه ای
شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۳۵۸
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۱ - ۱۱:۴۸

 

شوشان / امید حلالی

 

در حالی که اکثر روسای جمهوری کشورهای دنیا خواه عربی خواه غربی با رسوایی و سوء استفاده از قدرت دست به گریبانند و برای رهایی از افشاگری رسانه ها مانند سارکوزی و برلوسکنی مجبور به کناره گیری از قدرت در پایان دوره یا به شکل زودهنگام و یا استعفا می گردند و با مروری بر احوالات و بیوگرافی روسای جمهور کشورهای مختلف دنیا شاید هیچ کدام ورزیده تر از «ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین» رییس جمهور کنونی روسیه نباشند.

پوتین مظهر نبوغ، قدرت جسمی و توانایی های فردی و حرفه ای یک روس مخوف است که قرار است یک ابرقدرت زمین خورده را مجددن احیا نماید و از زمین بلندش کند. روس پیش از پوتین، سرخورده و افسرده بود. از ایدئولوژی پردازی کمونیستی لنین و استبداد و حذف استالین تا تجدیدنظرطلبی گورباچف و ژست دموکراتیک گرفتن یلتسین تا فروپاشی امپراتوری شوراها راه درازی را در کمتر از یک سده آمده بود و این بار کسی که قرار بود رییس جمهوری این کشور پهناور را تحویل بگیرد در قالب یک فرد می بایست تمام توانایی ها و شکوه مردم روس و قوم اسلاو را با گذشته ای پر فراز و نشیب در خود داشته باشد و آینده مقتدر را در وجود خود همچون آیینه ای تمام نما بازتاب دهد. پوتین از فرماندهان ارشد «کا.گ.ب» سرویس اطلاعاتی شوروی در سال 1999 رییس جمهوری را با پیروزی بر رقبایی بزرگ همچون پریماکوف تحویل گرفت و ظرف 8 سال توانست اقتصاد بحرانی روسیه را متحول کرده و با ثبات و رشد و تحول اقتصادی، این کشور را به رده و تراز ابرقدرتی در معادلات جهانی بازگرداند البته کشوری را با جمعیتی کمتر از شورروی و کم مساحت تر اما همچنان پهناورترین کشور دنیا.

پوتین یک استبداد فرتوت و پهناور و تاریخی و ایدئولوژی زده و تلخ را از پیرمردان فرتوت حزب کمونیست مانند یلتسین محافظه کار و مرعوب و سازشگر با غرب تحویل گرفت و بلافاصله دست به اصلاح و نوسازی و جراحی و تحول توامان زد.

در گزارش های تصویری خیره کننده که از توانایی های شخصی وی پیش از انتخابات رییس جمهوری دوره جدید منتشر شد مهارت های مختلف فردی وی به نمایش گذاشته شده بود تا هم رقبای انتخاباتی حساب کار دست شان بیاید و هم احتمالن سایر همتایان در کشورهای مختلف دنیا.

وی یک مامور ارشد و کارکشته اطلاعاتی با تجربه جنگ سرد بود (که می بایست نبرد نرم و سخت و تکنولوژی و حیله و پوشش و نفوذ و ضربه و ... را بخوبی بشناسد) که در این گزارش تصویری که احتمالن او را بی نیاز از هر نوع تبلیغات دیگری می کرد در حالت های مختلفی نشان داده شد. او یک رزمی کار با مهارت در جودو و بوکس است که روزانه یک ساعت در استخر محل سکونتش شنا می کند. علاوه بر این عکس ها با تاریخ های مختلف و خبرگزاری های متفاوت - که شائبه انداختن برای پوستر شب انتخابات را نفی می کرد - کاندیدای رییس جمهوری روسیه را در این حالات نشان می دادند:

سوارکاری در آبکان، رانندگی با یک خودروی رنوی فرمول یک (ماشین مسابقه) سن پطرزبورگ، بررسی نحوه نصب ردیاب ماهواره ای روی دست یک ببر پنج ساله در منطقه حفاظت شده‌ای در شرق روسیه، کلاس آموزشی جودو، انجام یک عملیات اکتشاف باستانی در جنوب روسیه در شبه جزیره تامان برای یافتن بقایای یک کشتی یونانی غرق شده، یافتن دو قطعه باستان شناسی حاصل غواصی، در حال مچ انداختن با یک جوان قوی هیکل در اردوگاه تابستانی جوانان، خم کردن ماهیتابه، هدایت یک هواپیمای آتش‌نشانی، سوار کاری با نیم تنه لخت در جنوب سیبری، شنا در رودخانه ای در جنوب سیبری، نصب یک ردیاب ماهواری روی بدن یک نهنگ در خلیج اولگا، نواختن پیانو در کنسرت خیریه‌ای برای کمک به کودکان نیازمند، پیاده‌روی طولانی برای شکار گوزن، شرکت در مسابقه‌ هاکی روی یخ، ناوبری زیردریایی هسته‌ای میر 2 در دریاچه بیکال و در اعماق 4600 فوتی و ...

اما همه این توانایی ها و مهارت ها چگونه در یک فرد جمع می شوند؟ یعنی از کار رزمی تا پیانو نواختن، از رانندگی تانک و ناوبری زیردریایی تا خلبانی و شکار و غواصی و هاکی روی یخ و ... آیا یک فرد عادی و معمولی وقت و توانایی و سرمایه فرا گرفتن این همه آموزش و مهارت را دارد؟ ممکن است کسی رزمی کار خوبی شود اما در شرایط معمول دیگر سراغ نواختن پیانو نمی رود یا اگر این هر دو را در شرایط استثنایی بلد باشد دیگر کی قرار است وقت کند که ناوبری زیردریایی را بیاموزد؟

در عین حال شخص دیرباور یا شکاکی که به انواع حیله ها و شگردهای انتخاباتی برای - شیرین کردن کاندیداها در افکار عمومی - آشناست ممکن است همه این عکس ها را تبلیغاتی بپندارد اما باید پذیرفت که رسانه های آزاد این قدرت را دارند که فرد مدعی را در طی دوره مسئولیت امتحان کرده و در صورت دروغ گویی رسوایش کنند و با طعن و کنایه تا مرحله استعفا و ترک اجباری یا اختیاری قدرت به پیشش ببرند.

توانایی های پوتین نه نمایشی و دروغین و ژست انتخاباتی بلکه حاصل یک فکر بلند مدت و برنامه ریزی مدون برای پرورش و ساختن یک انسان پرساحتی مادی است که بتواند رقیب نسخه های سینمایی ابرمردها و سوپرمن غربی همچون راکی و رمبو باشد، تا در جنگ سرد و سخت در مقابل غرب کم نیاورد چرا که غربی ها از دوره آشیل در یونان باستان تا نمونه های سینمایی معاصر هالیوودی به دنبال ارائه دادن قهرمانانی اسطوره ای و رویینه تن بوده اند تا دل رقبای خود را خالی کنند اما روس های درگیر با غرب که در نهایت در کورس رقابت، کشور شوراها را فروپاشیده و مضمحل دیدند، شوروی هایی ذاتاً توانا که در هر المپیک بیشترین مدال های طلایی را در کاروان خود به خانه می آوردند برای برخاستن از بحران و ورشکستگی یکی از نمونه های ساخته و پرداخته عینی و حتم حاصل کار بلندمدت و مدون بر روی نسخه انسانی و یک ورژن روسی از ابرمرد به نام پوتین را به میدان فرستادند که این بار نه بر اساس شبیه سازی تخیلی و آزمایشگاهی و رباتیک بلکه بر اثر آموزش مداوم و زندگی در شرایط سخت وی را بار آورده بودند.

البته هر دو اردوگاه غرب و شرق وابسته به مکاتب مادی هستند که توجه آنها به انسان فیزیکال و محض است اما اگر روسای جمهور امریکا در پایان هفته به مزرعه های آبا و اجدادی می رفتند، یا رییس جمهور فرتوت و سرمایه دار و صاحب باشگاه ایتالیا اوقات فراغت را با دوست دختر جدیدش در ویلای ساحلی می گذراند یا رییس جمهور فرانسه برای انتخابات از قذافی رشوه و وام بلاعوض می ستاند تا در رقابت بین المللی در عوض به او باج بدهد و تحملش کند و همسر مانکنش برود با یک خواننده جوان زندگی مخفی کند و شیوخ کشورهای حاشیه خلیج فارس هر روز کبک شان خروس بخواند و بر تعداد زوجات غیر رسمی شان بیفزایند و از عشرت کده های اروپا مست و ملنگ بیرون بیایند، روسیه تمامت توانایی های مادی خود را در قالب یک روس زمخت و مخوف ارائه کرد تا آنها که باید بفهمند با کی طرفند و آن دوره گذشته که رییس جمهور سابق شوروی (گورباچف) در یک تیزر تبلیغاتی گارسون بشود و پیتزا (خوراک و فست فود غربی) را بر سر میز بیاورد که تحقیری تمام عیار برای شرق اردوگاهی بود.

اما روسیه جدا از روابط معادله گرا و رقابتی با غرب یکی از همسایگان تاریخی کشور ما ایران محسوب می شود که پنجه در انداختن با او در دوره قاجار و تا حدودی پهلوی اول منجر به آسیب های فراوانی برای کشور و تجزیه ایالت هایی مهم از ایران گردید. در اشغال 1320 نیز آذربایجان و کردستان با حمایت شوروی اعلام خودمختاری و جدایی از ایران کردند که در نهایت با فریفتن استالین توسط احمد قوام اولین نخست وزیر حکومت پهلوی که وی را بر سر دوراهی آذربایجان یا امتیاز نفت شمال گذاشت و سرآخر هیچ کدام را به شوراها نداد و با باز کردن پای امریکایی ها به بازار پر منافع ایران باعث شد تا ترومن به استالین برای عقب نشینی از ایران اخطار اتمی بدهد. اما بعد این ایدئولوژی کمونیستی بود که در قالب حزب توده و انواع منشعبات آن طیف وسیعی از نیروهای فعال کشور را به سوی خود کشید به نحوی که مسکو و کاخ کرملین را کعبه آمال خود بدانند و البته هنوز هم این گرایش قدری ضعیف تر شده در بین طیف وسیعی از افراد دانشگاهی و حتا سیاسی وجود دارد که ضرورت دارد برای ریاست جمهوری ایران نیز فردی توانا و دارای مهارت و ظرفیت به کشور و جهان ارائه شود چرا که قرار است با رقبایی مانند پوتین دست و پنجه نرم کند و از منافع ایران در معادلات منطقه ای و جهانی دفاع نماید.

اما نگاهی به تبلیغات انتخاباتی ادوار قبل ریاست جمهوری کشورمان در مقایسه با نمونه فعلی روس فاصله بسیار زیاد کاندیداهای سابق و افراد مطرح فعلی را با یکی از رقبای بالفعل خود نشان می دهد. این فاصله البته از آنجا ناشی می شود که ما مایلیم تا برای هر فصل فعالیت های سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی مان فردی ایجاب شود و پدیدار آید و به او نگاهی منجی وارانه داریم پس یکی می آید و فقط معطوف به اقتصاد کار می کند و سایر حوزه ها را به حال خود رها کرده و دچار پسرفت می کند، دیگری با شعار توسعه فرهنگی می آید و می خواهد با حرف درمانی کشور را اداره کند اما در نتیجه کشور از اقتصاد در می ماند، دیگری می خواهد با شعار و وعده و مفاهیم ذهنی و به این و آن فرد و دستگاه پریدن یک کشور پر مشکل را مداوا کند که حاصل تمامی این نگاه های تک ساحتی در یک کلام «توسعه نامتوازن» است وقتی که قرار باشد اقتصاد و سیاست و فرهنگ و رفاه و آگاهی و ... پا به پای هم حرکت نکنند و دستخوش سلیقه صرف شوند.

اما آنچه در تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری ما مشاهده شده است و در آینده پیروزی نیز می بایست به آنها عمل شود در مقایسه با نمونه فوق فاجعه بار است. در موفق ترین نمونه یکی دنبال ژست با انگشتر و ترکیب دو دست است تا سال ها بین منتقدین این بحث مطرح است که فلانی ریش دور چانه اش را متفاوت با بقیه محاسنش رنگ می کند و طرفدارانش از فردا ظاهر و ادبیاتی متفاوت یافتند. دیگری را روزنامه منتقد دولتی و رقیب متهم به گذاشتن لنز آبی می کند و بخاطر یک عکس حرفه ای انتخاباتی در کسوت خلبانی و در کنار هواپیمای مسافربری پس از 7 سال بعضی منتقدان می گویند که وی هنوز نتوانسته شکاف بین خود و برخی منتقدین متنفذ ارزشی را بخاطر چنین عکسی پر کند. دیگری در فیلم انتخاباتی به وجین کردن علف های هرز باغچه منزلش می پردازد حال آنکه دیگر قاطبه مردم کشور آپارتمان نشین شده اند و باغچه ای در اختیار ندارند و نکته جالب اینکه مشهور است همین شخص محترم روزی 16 ساعت کار می کند و برخی اوقات از فرط پر کاری با سرم سر پا می شود، پس کی قرار است وی و امثال ایشان وقت خالی برای پرداختن به باغچه خانه و سبزی کاری پیدا کنند؟ جز در خیال پردازی و به صورت نمادین آن هم در یک فیلم انتخاباتی و شاید به عنوان سمبل برای از ریشه درآوردن علف های هرز اجتماع که یعنی فسادزدایی!

حرکت در فضاها، نماها و ژست های مردم پسند، زیبا و لوکس بخش عمده ای از تبلیغات انتخاباتی را شامل می شود و البته قاطبه رای دهندگان نیز متاسفانه بدون آنکه از تخصص و دانایی و مهارت ها بپرسند رای خود را به فردی می دهند که جذابیت ظاهری یا زبان شیرین و شیوا و بیان شعاری و وعده دهنده دارد، چند صباحی با این مسائل سرخوشند و البته در سال اول که فرد بر موج محبوبیت سوار است کسی را یارای نقد وی نیست تا کم کم نقدها از راه می رسند و ژست همه همچون قطعه یخی در تابش مداوم و ملایم آفتاب ذوب می شوند تا در آخر دوره این بار همگان چه آنکه رای داده و چه آنکه رای نداده خواهان زودتر پایان پذیرفتن ایام مسئولیت جناب رییس شوند بدون آنکه این بار حتا ارزش های حداقلی وی را به یاد بیاورند یعنی با این منوال شاید میزان محبوبیت یک فرد در پایان 4 سال به نصف و در پایان دوره 8 ساله به 20 درصد برسد. همچنین در نظر داشته باشیم که در دوران مدیریت 3 رییس جمهوری قبل تندترین نقدها و تهمت های بنیان کن به آنان از طرف نیروهای رقیب وارد شده و پس از تحویل دادن دولت هایشان تا مرحله گوشه نشینی پیش رفته اند که رفتاری بر خلاف منافع ملی ست.

اما قصد از نوشتن این یادداشت نه بزرگ کردن رییس جمهور یک کشور رقیب و خفیف کردن رییس جمهور خودی است که البته هر کدام از سه رییس جمهور اخیر ایران یعنی آقایان احمدی نژاد، خاتمی و هاشمی دارای ارزش هایی برجسته و قابل اعتنا بوده که وجه ممیزه آنان با رقبایشان تلقی شده و در دوره ای زمانی مورد اقبال مردمی نیز قرار گرفته اند. بنابراین ماحصل نوشتار نه پر رنگ کردن پوتین و کم رنگ جلوه دادن احمدی نژاد یا دیگری ست بلکه انتقاد از شیوه ای است که در کشور ما یا خیلی کشورهایی که به سیاست ورزی نگاهی سنتی دارند رواج دارد و معمول است که الزامن فرد می بایست در آن سیستم ایجاب شود و ضرورت آمدنش حس شود، مثلن شکاف طبقاتی حاصل از توسعه ناموزون و رانت خواری بوجود آید تا فریاد عدالت خواهی کسی با گوشت و پوست و جان و دل حس شود و رای بستاند غافل از آنکه آیا این فرد طرح اجرایی دارد و می تواند شرایط را دگرگون و احسن حال کند یا خیر؟

در نمونه ارائه داده شده در روسیه که محصول تفکر نهادهای استراتژیک است با درس گرفتن از دوره زمامداری روسای جمهور پیشین حزبی که غالبن رهبر حزب بوده و در پیمودن پله های ارتقای حزبی از میانسالی رد کرده و به پیری و فرتوتی گراییده اند که نمونه آن می شود یلتسین و گورباچف، دیگر رییس جمهور ایجاب نمی شود یا از قبل چهره ای مشخص ندارد بلکه وی می بایست ساخته شود و به موقع به سپهر سیاسی کشور عرضه گردد. یعنی آنکه افراد قوی، فهیم، عقیدتی، اصیل، آموزش پذیر، متعادل، تیزهوش، نخبه و شجاع و ... در یک کلام حامل خصایص مثبت انسانی و طبیعی پس از تشخیص داده شدن در سر کلاس درس و دانشگاه و خدمت سربازی و ... برای تصدی سمتی آن چنان خطیر مانند ریاست جمهوری، نخست وزیری، وزارت خارجه و یا حتا استانداری و ... در 15 سال آینده در نظر گرفته شود و بر روی آنها کار مداوم صورت پذیرد و تمام تخصص های لازم از طریق زبردست ترین اساتید و کارامدترین دوره ها به ایشان منتقل شود تا ضمن کادرسازی برای مسئولیت های مهم و حساس کشور ذخیره ای مطمئن و سرشار از نیروهای آماده و زبده که در ضمن فراگیری آموزش ها در مراحل مختلف اداری کشور از جزء به کل رشد و ارتقا یافته اند، در اختیار و موجود باشد.

به طور مثال دانستن اصول دیپلماتیک و چند زبان پرمخاطب دنیا یکی از الزامات برای هر رییس جمهوری ست. تسلط وی به مسائل حقوقی و فنون مذاکره بسیار با اهمیت است و ضروری ست که رییس جمهور در کنار توجه به وضعیت داخلی در روابط بین الملل نیز خبره و چیره دست باشد تا بتواند از منافع ملت خود دفاع کند. داشتن تحصیلات حقوقی به یک رییس جمهور کمک می کند تا بر کلمه به کلمه رفتارش احاطه داشته و بار گفتار و رفتار خود را قبل از عرضه کردن بسنجد و حساب شده حرکت کند و از این بابت بسیاری روسای موفق دولت ها دارای تحصیلات حقوقی بوده اند. برای پایان بندی موضوع بد نیست این ماجرای تاریخی را که بر اثر رفتاری حقوقی منجر به اثبات مظلومیت ایران و اعاده حقوق ملت می شود را از نظر بگذرانیم:

مي گويند «زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست.

قبل از شروع جلسه، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست، اما پيرمرد توجهي نكرد و روي همان صندلي نشست ...

جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد.

جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد، جاي شما آن جاست.

کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا مي كرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت : شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است؟

نه جناب رييس، خوب مي دانيم جايمان کدام است اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند بر جاي ديگران نشستن يعني چه؟

او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان ...

سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت.

با همين ابتکار و حرکت عجيب بود که تا انتهاي نشست، فضاي جلسه تحت تاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد».

 


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار