شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۷۹۰۷
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۳
تغییر جریان مدیریتی در سینما در دهه هفتاد، ظهور رسانه‌های نوظهور و افزایش شمار کارگردان‌ها که در سال‌های اخیر سرعت بیشتری نیز گرفته...
مجموعه رویدادهایی که در ماه‌های اخیر رخ داده، نشان می‌دهد امید چندانی به بازگشت درخشان گروهی از کارگردان‌های مطرح سینمای ایران ـ که به عنوان نسل اول فیلمسازان ایران در سال‌های پس از انقلاب معرفی می‌شود ـ به صحنه وجود ندارد و در شرایطی که کارگردانی در دنیای بازنشستگی ندارد، در سینمای ایران شرایط به گونه دیگری رقم خورده است.
 
به گزارش «تابناک»؛ مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و خسرو سینمایی جزو نسلی از کارگردان‌های پیش از انقلاب اسلامی محسوب می‌شوند که پس از وقوع انقلاب و تغییر فضا به فیلمسازی ادامه دادند و در نهایت در رده بندی‌های مرسوم به عنوان نسل اول فیلمسازان پس از انقلاب طبقه‌بندی شدند و جزو برندهای بالقوه سینما در دو دهه اول محسوب می‌شدند که کارگردان‌ها بیش از بازیگران نمود داشتند.
 
تغییر جریان مدیریتی در سینما در دهه هفتاد، ظهور رسانه‌های نوظهور و افزایش شمار کارگردان‌ها که در سال‌های اخیر سرعت بیشتری نیز گرفته، فضا را به کلی تغییر داد و سرمایه‌گذاران سینمای ایران سراغ چهره‌های تازه‌ای رفتند که حرف تازه‌ای برای گفتن داشتند و به ساخت آثاری شبیه آثار پیشین‌شان نبودند؛ کارگردان‌هایی که خود را بالاتر از مخاطب فرض نمی‌کردند و به دنبال اثبات خودشان به تماشاگر بودند و به همین دلیل، خود را در چارچوب تکراری حبس نمی‌کردند.
 
شماری از این کارگردان‌های جوان، دستیاران کیمیایی، مهرجویی، تقوایی و بیضایی بودند؛ اما شماری نیز از خارج از این دایره وارد شدند و موفق عمل کردند؛ موفق‌تر از نسل کهنسال کارگردان‌های سینمای ایران. در یک دهه اخیر با رشد سینمای دیجیتال و تبدیل شدن به جریان قالب، هزینه فیلمسازی در تأمین عرصه تجهیزات به شدت کاهش یافت و امکان فیلمسازی برای گروه بیشتری فراهم و بدین ترتیب گروه بزرگ‌تری وارد این عرصه شدند
 
فصل بازنشستگی نسل اول فیلمسازان ایران فرارسیده است؟ 
 
هرچند هر سال به تعداد انگشت شماری از کارگردان‌های فیلم‌اولی برمی‌خوریم که توان ماندگاری در سینمای بی‌رحم ایران را دارند، اگر این تعداد در یک دهه اخیر ضرب کنیم‌، درمی‌یابیم که نسل بزرگی از سینماگران شکل گرفته و فضای سینمای ایران نسبت به دهه اول انقلاب به شدت سخت و رقابتی شده است. تماشاگر سینمای ایران نیز که به سریال‌ها و فیلم‌های روز دنیا دسترسی دارد نیز به شدت مشکل‌پسند شده و تیزی چاقو برایش حس تعلیقی به همراه نمی‌آورد که ارزش بلیت ده هزار تومانی را داشته باشد.
 
نسل اول سینماگران در سال‌های اخیر راه‌های متفاوتی را در پیش گرفته‌اند. برخی از آنها نظیر بهرام بیضایی تدریس و آموزش و پژوهش در محیط‌های علمی آمریکا را به جنگیدن برای فیلمسازی ترجیح داده‌اند و بازگشت‌شان به صندلی کارگردانی را موکول به زمانی کرده‌اند که برای تولید اثر مطلوب‌شان، از سوی مسئولان سینمایی «کارت بلانش» دریافت کنند، ولی با توجه به فضای کشور، اساساً چنین اختیاری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متمرکز نیست.
 
شماری دیگری نظیر داریوش مهرجویی، سینما را به یکی از تجارت‌هایشان در کنار تألیف کتاب و تئاتر تبدیل کرده‌اند و اگر سازمانی یا سرمایه‌گذاری حاضر به پرداخت پول باشد، حاضر به تولید فیلم تازه‌شان هستند و حتی خودشان نیز حاضر به سرمایه گذاری در آثارشان نیستند. البته این نبود سرمایه گذار شامل حال تقوایی، سینایی و کیمیایی نیز می‌شود و این گروه نیز با اقبال سرمایه گذاران مواجه نمی‌شوند؛ اما در عین حال دست به تجارت جنبی نیز نزده‌اند.
 
از میان این گروه، تقوایی عملاً حوصله فیلمسازی را ندارد و شاید اگر سرمایه گذاری وجود داشت نیز روی صندلی نمی‌نشست. «جزیره رنگین» فیلم آخر خسرو سینایی که در گروه هنر و تجربه اکران شده نیز به گفته خودش چهار میلیون فروش داشته است. تنها کیمیایی با سرمایه گذاری لشکری قوچانی فیلم تازه‌ای ساخته که این فیلم نیز ظاهراً با اختلافاتی همراه شده و هنوز به سرانجام مشخصی نرسیده است؛ هرچند امیدی به موفقیت این فیلم نیز نمی‌رود.

  همه گزاره‌ها نشان می‌دهد، بخواهیم یا نخواهیم، فصل بازنشستگی نسل اول فیلمسازان ایران فرارسیده و اهالی سینما نیز عمدتاً به برگزاری بزرگداشت برای ایشان اکتفا می‌کنند. این وضعیت را شاید بتوان با سینمای آمریکا مقایسه کرد که چهره‌ای چون «کلینت ایستوود» در هشتاد و شش سالگی فیلم می‌سازد و موفق عمل می‌کند. از این حیث، عرصه‌های هنری ایران در سطح دنیا یک استثنا هستند که بیش از هر شخصی دیگری به خود این کارگردان‌ها باز‌می‌گردد.
برچسب ها: فیلمسازان
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار