« ما [نمایندگان] بر هر کس قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترس و واهمه نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم، رئیسالوزرا را بیاوریم سوال کنیم، استیضاح کنیم، عزلش کنیم و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم، عزل کنیم. میروند در خانهشان مینشینند. قدرتی که مجلس دارد هیچچیز نمیتواند در مقابلش بایستد».اظهارات فوق توصیف قدرت و جایگاه یک نماینده مجلس از زبان آیتالله سیدحسن مدرس قریب یک قرن پیش است.
شاید از زمان ظهور پدیدهای به نام مجلس و پارلمان در دوره مشروطیت تا به امروز، نام مدرس بیش از هر نماینده دیگری در افکار عمومی به عنوان نمایندهای شجاع و بیباک شناخته می شود. سیدحسن مدرس در دومین دوره مجلس ملی با استناد به قانون مشروطه یعنی حضور 5 نفر از علما طراز اول در مجلس به مجلس راه یافت، اما در دورههای دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم به عنوان منتخب مردم در مجلس حضور پیدا کرد.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی این روحانی مبارز باعث شده بود چهرهای مردمی و عدالتطلب از او شکل گیرد و به همین دلیل بهرغم برخی کارشکنیهای مجریان انتخابات، مدرس در 5 دوره متوالی به مجلس راه یافت و با نطقهای کوبنده و انتقادی خود در پایان عصر قاجار و ابتدای سلطنت رضاخان چهره واقعی از یک نماینده مجلس را برجای گذاشت. مدرس با استناد به اصل 12 قانون اساسی مشروطه مبنی بر اینکه «به هیچ عنوان و به هیچ دستاویز، کسی بدون تصویب مجلس شورای ملی حق ندارد معترض اعضای آن شود.
اگر احیاناً یکی از اعضا مرتکب جنحه و جنایتی شود و در حین ارتکاب دستگیر گردد، باز باید اجرای سیاست درباره او با استحضار مجلس باشد.» از مصونیت نسبی در برابر خفقان رضاخانی برخوردار بود و از همین رو در برابر بسیاری قراردادها و معاهدات نابرابر زمان خود ایستادگی کرد. قدرت حاکمه پهلوی که مجبور بود برای احترام به افکار عمومی و قانون مشروطه خود را پایبند به قانون نشان دهد، به تطمیع و خرید برخی از نمایندگان و همکاران مدرس در مجلس روی آورد تا بلکه با حذف این نماینده شجاع، مجلس را به نهادی همراه با حاکمیت تبدیل کند، از این رو وقتی مدرس در زمان ایراد نطقهای انتقادی خود با شعار « مرگ بر مدرس» روبهرو شد، چنین پاسخ داد:« اگر مدرس بمیرد دیگر کسی به شما پول نخواهد داد».رضاخان که نمیتوانست مصونیت پارلمانی نمایندگان را نادیده بگیرد، سرانجام با توطئه و برنامهریزی دقیق از ورود مدرس به مجلس هفتم شورای ملی جلوگیری کرد و سپس با دستگیری و انتقال او به منطقه خراسان و حصر ده ساله او در مشهد، خواف و کاشمر او را به شهادت رساند.مدرس در طول دوران نمایندگی طولانی خود مرارتها و سختیهای زیادی به جان خرید؛ تبعید، حصر، بازداشت، سیلی خوردن، تخریب شخصیتی، ترور، محدودیتها و کارشکنیهایی که هیچ یک باعث نشد او را از انجام رسالت یک نماینده واقعی و قانونی منصرف کند و امیدوارانه این هدف بزرگ را دنبال میکرد: « من در این کشمکش، چشم از حیات پوشیده و از مرگ باک ندارم. آرزو دارم اگر خونم بریزد، فایدهای در حصول آزادی داشته باشد».
اکنون قریب یک قرن از آن روزها میگذرد، مجلس نوپای آن روز سابقه یک قرنی دارد. پیروزی انقلاب اسلامی فرصت مغتنمی بود تا با حاکمیت قانون و خودداری از رفتارهای سلیقهای و فراقانونی مجلس را به جایگاه واقعی خود برساند. امروز باید از خود بپرسیم مجلس فعلی، نقش و اهمیت قانون و مصونیت نمایندگان و حصول آزادی که آرزوی مدرس بود تا چه اندازه محقق شده است؟! آنچه مسلم است وجود برخی نمایندگانی که پا در راه حقطلبی و عدالتگستری در مجلس گذاشتهاند، کم نبوده و در دورههای مختلف مجلس نمایندگانی شجاع که در پی استیفای حقوق ملت باشند، حضور داشتهاند، اما نکته قابل تامل این است که سوگمندانه بسیاری از این چهرهها به دلیل صراحت و صداقت در کلام با محدودیتها و چه بسا ردصلاحیت در ادوار بعدی مواجه شدهاند و باعث تقلیل و تهدید جایگاه مجلس شدهاند.
حضور امثال دکتر مطهری و دکتر صادقی در مجلس نیز فرصتی مغتنم است تا نمایندگان واقعی مردم به تعبیر امام(ره) نسبت به تحقق« خانه واقعی ملت» اقدام کنند.، گرچه برخی تنگنظریها و برخوردهای سلبی با چنین چهرههای مستقلی، نشان میدهد هنوز برخی بر رسالت واقعی مجلس واقف نیستند، اما باید به خود ببالیم که مجلس هنوز از حضور مدرسها، مطهریها، صادقیها و ... خالی نشده است.