یکم
تازه دیپلم گرفته بودم و میبایستی خود را اماده ی ادامه ی تحصیل در دانشگاه میکردم. اما روزگار روی خوش خود را تاباند و زخمی بر دلم نهاد.مادر رخت سفر بست و پدر رخت بیماری و بناچار من هم در پی بدست اوردن نانی و تمرین تیماری پدر و تامین اینده ی نزدیک که مشخص بود پدر در ان نخواهد بود.
همان شد که بایستی میشد و از قضای خدا به قدر خدا پناهی بود و من توانستم جذب شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی بشوم و قریب به ۹ سال روزی من در ان مجموعه تامین شد و زیر بار زندگی توانستم قد راست کنم و ....
دوم
آنچانکه در شروع جوانی تحصیل دانشگاهی برایم فراهم نشد پس از ۴ سال از اشتغال به کار در توسعه نیشکر شرایط برای تحصیل در دانشگاه ازاد فراهم شد و توانستم مدرک دانشگاهی از ان سازمان دانشگاهی را کسب کنم و ....
سوم
پس از فراغت از تحصیل در ازمون شرکت نفت بخت خود را ازمودم و دست تقدیر الهی مرا از نیشکر به نفت کوچاند و تامین معیشتم در ان سازمان فراهم شد و مشغول در سایت نفتی شدم که بر روی تاریخ افتتاحیه ش ۱۳ فروردین ۶۸ قید شده و.....
چهارم
در هر سه مقطع فوق الذکر حیاتم که سه پیچ در زندگی ۳۵ ساله ام بوده اند یک نفر همیشه بود.یک نفر که واسط فیض و فضل بود نام اکبر هاشمی رفسنجانی همیشه واسط فیض بود برایم. توسعه نیشکر ؛ در دوران هاشمی طرح ریزی و بهره برداری از ان شروع شد و کنون زمان قریب به۲۰ هزار نفر بصورت مستقیم و غیر مستقیم در ان مشغولند. دانشگاه ازاد اسلامی؛ که همه چیزش از هاشمی است. هویت و تاریخ و اعتبارش. سایت نفتی تزریق گاز مارون؛ که شروعش با هاشمی بود و محوریتش مرهون پیگیری چون ایشان.
پنجم
اگر امام ( ره ) مظهر تامین معنویت انقلاب بدانیم هاشمی را میباید مظهر تامین معیشت انقلاب بنامیم .همو که هزاران هزار حرف و شایعه نصیبش شد و بحای نمک شناسی تا بود نمک نشناسی دید و ما فقط تماشاکنان این بستان تخریب شده بودیم
ششم
این عکس را حدود یک ساعت پس از تدفین هاشمی گرفتم و در درونم حسرت ندیدنش و تقدیر نکردنش و در نگاهم ارامیدن در کنار مرادش....من وجود هاشمی در حیاتم دیر شناختم تا الباقی چگونه شناختند الله اعلم. الهم انا لا نعلم منه الا خیرا.