فاضل خمیسی
از شروع آموزش وپرورش رسمی در کشور درس خواندن و اخذ مدرک تحصیلی راهی بود که بوسیله آن بسیاری از افراد که غالبا از طبقات پایین دست اجتماع محسوب میشدند ، خود را از مهلکه فقر نجات میدادند و اصولا ،تحصیل آموزشی، مسیری برای توزیع عادلانه ثروت بشمار میآمد.
در این راستا خاطرات بیشماری از بزرگانی که گذشته سختی داشته اند قابل نقل است ؛ از کفش پاره تا گرسنگی در مدرسه و از کار کردن همراه تحصیل و بر دوش کشیدن مخارج و مشکلات خانواده ،همگی حکایت از آن داشت که راه برون رفت از رقت زندگی از جاده درس و مشق رقم میخورد ، آنجا که پسر چاق و چله بی استعداد پشت کنکور میماند و پسر رنگ پریده رفتگر محل به لطف استعداد و تلاش ،بورس دولت میشد ، و بعد از برگشت و اتمام تحصیل نه تنها خود بلکه نجات بخش خانواده و اطرافیان خود نیز میشد، اما این فرایند، کشف و پرورش استعدادها در زمان و دوره کنونی در کشور و بخصوص در استانمان مثل بسیاری از پدیده های مطلوب دیگر رنگ باخته و دیگر مانند گذشته نبوده و بندرت رخ میدهد.
آنجا که پول و کنکور ملزم همدیگر شده اند و رشته ها و دانشگاهها قبل از آزمون نهایی تعیین شده و مورد شرط بندی قرار داده میشوند نمایه آن است که این میدان دیگر جای خهر کسی نیست و بی پولان یک در هزار شانس ورود به این کلوپ را دارند ، رشته های نان و آب دار و جاذبه مند دیگر از خطوط هوایی دبیران میلیونی و پروازی رقم میخورند و ته تغاری رشته ها که فقط فارغ التحصیلان بیکار و افسرده تحویل میدهند ، سهم اقشار با درآمد معمول است ، آنجا که شهریه مدارس ابتدایی یکصد میلیونی و با خدمات ویژه از قبیل خوراک ، برنامه های تفریحی ، و زیر نظر روانشناسان و متخصصین تغذیه آموزش را انجام میدهند ،کاری از مدارس دولتی که در هزینه های آب و برق و گچ و ماژیک خود مانده اند کاری بر نمی آید.
بوضوح مشاهده میشود که هیچ مسوول یا فردی که دستش به دهانش میرسد بدلیل مشکلات ارائه شده حاضر نیست ، فرزند خود را در مدارس عادی دولتی ثبت نام نماید ، و خود شاهد بودم که چگونه این افراد با واسطه و سفارش و پرداخت هزینه فرزندان خود را در مدارس خاص ثبت نام مینمایند .
توسعه رخ نمیدهد مگر اینکه عدالت توزیعی نهادینه شود و عدالت توزیعی انجام نمیگیرد مگر اینکه توزیع ثروت عادلانه باشد ؛ زیرا نابرابری اقتصادی در کشورهایی که اقتصاد آنها فاقد مدل و تعریف خاص و استانداردی باشد راه را برای سودجویان و ریاصفتان هموار کرده و این فساد به زیر بنای توسعه که همانا آموزش و پرورش است لطمات جبران ناپذیری وارد میآورد ،و بجای اینکه دستگاه آموزشی توسعه همگن و توازن طبقات اجتماعی را موجب شود ، شکاف اجتماعی و باز تولید فقر را باعث میگردد.
در مدارسی که سقف آرزوی دانش آموزان را در حد مشاغل فرودست کاهش دهیم و برای تعالی آنها بصورت غیر مستقیم مانع ایجاد کنیم ،طبعا نباید انتظار داشته باشیم ، که آنها تسخیر آسمان را آرزو کنند.
در اینجا ذکر دو خاطره که خود با آن مواجه شدم جهت اطلاع تلخندی است که عمق فاجعه را در آینده بیشتر روشن میسازد :
خاطره اول :
یکی از اولیا دانش آموزان مدارس خاص غیر دولتی که برای کاری به اداره مراجعه نموده بود ،شکوه داشت که پروازها به اهواز مدام تاخیر دارد ، و توضیح داد که برای پسر سال دومش دو دبیر فیزیک و یک مشاور و یک مدرس ریاضی از تهران به در تردد بوده و ماهانه حدود بیست میلیون تومان جهت تنها یکی از فرزندانش هزینه مینماید و در نظر دارد این سوگل جراح شود ،زیرا هم درآمد و هم موقعیت اجتماعی خوبی بدنبال خواهد داشت
پلان و خاطره دوم :
جهت سرکشی به یکی از مدارس متوسطه اول (راهنمایی سابق) عین دو (از مناطق محروم اهواز) رفته بودم ، بعد از اینکه لیست نمرات یکی از کلاسهای هشتم را بررسی کردم و نمرات پایین دانش آموزان را دیدم ،با دبیر مربوطه صحبت کرده و گفتم دلیل نمرات پایین بچه ها چیست ؟ ایشان با نجابت پاسخ دادند که از کلاس ۳۵ نفره آنان قریب ۱۹ نفر کار میکنند ؛ در این وضعیت نبود شغل حتی برای صاحبان مدارک تحصیلی و حرفه با تعجب پرسیدم ؛به چه مشاغلی مشغولند :
که پاسخ دادند همه شاغلین که اکثریت دانش آموزان مدرسه را شامل میشود ، به جمع آوری نان خشک یا ضایعات می پردازند.
آری ما سقف آرزوی آینده سازان کشور خود را به جمع آوری آشغال و نان خشک بیشتر و در نهایت خرید یک موتورسیکلت باربری تنزیل دادیم ، ما به آنها القا کردیم که برای داشتن موتورسیکلت باربری که دیگر نیاز نداشته باشی کیسه حمل زباله را دوش خود بکشی نیاز به مدرک تحصیلی آنچنانی نداری و کافی است ؛نان خشک بیشتری جمع آوری کنی !
و اینچنین است که : مادرم غذای خاکستری میخورد و بچه های خاکستری بدنیا میآورد.