شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۶۳۷۵۸
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۱
هنگامی‌که كمال تبريزي، «مارمولک» جنجالي‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران را ساخت. فيلمي كه به‌نوعی بدعت‌گذار به‌حساب مي‌آمد و توانسته بود روحاني را در يك فيلم كمدي قرار دهد، بازیگر نقش اولش «پرویز پرستویی» را یک «روحانی‌نما» نامید که به‌زعم خود اجازه اکران بیابد و البته سوژه را استثناء و نه قاعده معرفی کند تا آسیبی به حیثیت خیل عظیم روحانیت شرافتمند وارد نکند و این قشرِ مورداحترام جامعه را تخریب نکند.

بعدازآن مهران مدیری سریال پزشکان را ساخت؛ این سریال جامعه پزشکی کشور را به‌شدت برآشفته کرد؛ به‌طوری‌که مشاور رئیس سازمان نظام پزشکی از اعلام آمادگی بیش از ۷ هزار تن از پزشکان برای شرکت در تجمع نسبت به رویه صداوسیما خبر داد و گفت: ما پرسش داریم چرا نسبت به سایر حرفه‌ها و مشاغل سریال طنز ساخته نمی‌شود و آنان موردانتقاد قرار نمی‌گیرند.

ما در سرزمین قدسیت ها و قداست‌ها زندگی می‌کنیم. نیروهای انتظامی، مأموران آب، برق، گاز، تلفن، شهرداری، مالیات، بیمه، روحانیان، مدیران، کارشناسان، کارمندان، کارگران، قاضیان، پرستاران، پزشکان، استادان، معلمان، روزنامه‌نگاران، آشپزان، نانوایان، رانندگان، هنرمندان، دانش آموزان، دانشجویان، گدایان، تماشاگران فوتبال و به‌طورکلی زنان و مردان همگی و علی الاطلاق مقدس هستند.

 بنابراین هرگاه بخواهی نقدی بکنی که متضمن اشاره به یکی از این اقشار «مقدس» باشد، باید یک ترکیب جدید بسازی تا حیثیت و آبروی آن قشر مقدس آسیب نبیند؛ و درعین‌حال خودت را نجات بدهی! این ترکیب از اسم و بن مضارع فعل «نمودن» ساخته‌شده تا معنای «شبیه بودن به مسئله‌ای» را نشان دهد و قشر مزبور را از هرگونه اتهام مبرا سازد. بدین ترتیب هنگامی‌که می‌گویی «روحانی‌نما» یا «پزشک نما» هم قداست این دو قشر اجتماعی حفظ می‌شود و هم استثنائی که منظور منتقد است، سوژه می‌گردد.

اما هرگز در حرفه و مرام آتش‌نشانان «نمایش» وجود ندارد. این ترکیب مزخرف را برای همه اقشار جامعه می‌توانی بکار ببری جز برای آتش‌نشان! آتش‌نشانان هیچ‌گاه نمی‌نمایانند! بلکه حضور آن‌ها در عدمشان هست. «آتش» اجازه نمی دهد در این قشر کسی بنمایاند! در این حرفه «نمودن» نیست، «سوختن» است!

 در کشوری که مدیریتش «رویداد محور» است و برای حوادث اصطلاح عجیب و غریب «غیرمترقبه» ساختند و آدم‌هایی برای مقابله با آن استخدام کردند؛ یعنی «پیش‌بینی» وجود ندارد؛ یعنی آینده‌نگری نیست؛ یعنی ناامنی طبیعی و مصنوعی، از زمین و زمان می‌بارد! در کشوری که «اورژانس» بیمارستان‌هایش شلوغ‌ترین بخش درمانش است. نگاه به فردا نیست. غنیمت شمری امروز است:

ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی/مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد؟

در این سرزمین آتش‌نشان باجان خود «آتش» را خاموش می‌کند. نه با راهبرد، برنامه و نظارت مدیران کشورش و نه حتی با ابزار نداشته سازمان متبوعش! او فقط باجانش بازی می‌کند یعنی که او «جانباز» است. به همین جهت اگر به تعداد آتش‌نشانانی که دیروز و دیشب زیر آوار ساختمان 15 طبقه پلاسکو چهارراه استانبول دفن شدند، همین تعداد سیاست‌مدار و مدیر در یک حادثه هوایی سقوط می‌کردند مردم بیشتر تعجب می‌کردند! تا اشک بریزند! دیروز ایرانیان حتی از خودشان متنفر شدند که چرا موبایل به دست چون ناظران «مرگ» ایستاده‌اند و مانع امدادرسانی شدند. دیروز نه‌تنها مردم ایران بلکه جهانیان برای آتش‌نشانان سوگمند شدند!

در پایان غزل «داغ تنهایی» رهی معیری را به همه آتش‌نشانان کشورم بویژه برادرم علی منصوری و عموزاده ام محمد منصوری که در آتش نشانی شرکت فولاد خوزستان کار می کنند و در غم همکاران خود سوگمند هستند، تقدیم می‌کنم:

آن‌قدر با آتش‌دل ساختم تا سوختم/بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
سردمهری بین که کس بر آتشم آبی نزد/گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم
سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع/لاله‌ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب/سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم
سوختم از آتش‌دل در میان موج اشک/شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم
شمع و گل هم هرکدام از شعله‌ای در آتشند/در میان پاکبازان من نه‌تنها سوختم
جان پاک من رهی خورشید عالمتاب بود/رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم


برچسب ها: آتش‌نشان
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار