شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۶۳۷۹۴
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۲
باقر رزمی
عضو انجمن اسلامي معلمان استان خوزستان 

نظام آموزشی ایران از 7 سالگی کودکان رسماً پذیرای آنهاست. این سن، اوج دوران کودکی است. کودک در این دوره به شدت نیازمند تفریح، بازی، دوست یابی بین گروه همسالان، کشف و شهود و ... است.

اما ما در مدارس چه می کنیم؟ به بچه هفت ساله، دستکم 5 کتاب می دهیم که باید همه آنها را بخواند و امتحان دهد. کودک 7 ساله، باید نظم پادگانی مدرسه را رعایت کند، ساعت های متمادی در کلاس بنشیند و ساکت باشد، دقایق معدودی را به هواخوری برود ، مدام با استرس امتحان دهد و با همکلاسی هایش رقابت درسی کند چرا که هر لحظه در معرض مقایسه است و ممکن است تحقیر و حتی تنبیه شود.

طبیعی است که در چنین فضایی پادگانی و بسته ای، کودک لحظه شماری می کند که ساعات طولانی مدرسه پایان یابد و او به خانه برود.

اما زنگ آخر مدرسه، پایان رنج های تحمیلی بر کودک نیست. او در حالی مدرسه را ترک می کند که کلی "مشق" دارد که باید در خانه بنویسد. او مجبور است بخش مهمی از زمانش در خانه را به جای تعامل با اعضای خانواده و گروه دوستانش، به انجام "تکلیف" بپردازد و همواره در اضطراب و دو دلی باشد که الان برنامه مورد علاقه اش در تلویزیون را ببیند یا تمرین املا کند یا الان با همسالانش بازی کند یا تکالیف ریاضی اش را حل کند؟

حتی عید نوروز هم که می شود دست از سر بچه بر نمی داریم و با دادن پیک نوروزی که باید صفحه به صفحه آن را پر کند به او یادآور می شوند که حق نداری از تعطیلاتت لذت کامل را ببری. گو این که کودکی کودکان ایرانی، با ورودشان به مدرسه تمام می شود.

همین است که وقتی آخرین امتحان خرداد ماه داده می شود، دانش آموزان، از اول ابتدایی تا پایان دبیرستان و پیش دانشگاهی، چنان خوشحال می شوند که گویا دوران محکومیت شان به سر آمده است! در ژاپن هنگام تعطیلی مدرسه اکثر دانش اموزان ابتدایی گریه می کنند اما  دانش آموزان ما از تعطیلی مدارس چنان ذوق و شادی می کنند که انگار از زندان آزاد شده اند عیب کار چیست!؟

کودکان را به اسارت نگیریم  و کودکی شان را نکشیم

مدارس ابتدایی باید محلی برای آموزش مهارت زندگی مانند دوستی"  محبت" صلح "گذشت" عذرخواهی تکریم "پرهیز از خشونت و پرخاشگری"فداکاری" شادی، همگرایی، بروز هیجان و انرژی، علاقه مندی به محیط های آموزشی و نیز آموزش های غیر مستقیم باشد. مثلاً یاد  بگیرند که باید به هم کمک کنند، با یکدیگر مشارکت نمایند و اندک اندک نیز تعلیمات رسمی مانند آموزش الفبا نیز به آنها ارائه شود.

به اندازه ساعات آموزشی به کودکان مهارتهای زندگی آموزش دهیم !!!!
نکته مهم دیگر این است که تکلیف سنگین  شب  به هیچ وجه بر دانش اموزان تحمیل نکنیم که کارساز نیست.  ارائه تکلیف شب، اعتراف ضمنی به این است که آنچه در ساعات طولانی مدرسه ارائه می شود، ناکافی و ناکارآمد بوده است و الا چه نیازی هست به مشق های  های سنگین که بسیار خسته کننده است

آیا وقتی کارمندان از محل کارشان بیرون می آیند، باز هم در خانه کار اداری باید انجام دهند که دانش آموزان به ویژه در مقطع ابتدایی مجبور به انجام تکالیف مدرسه در خانه باشند؟!

اصلاً یکی از علل "کتاب نخوانی" ما ایرانی ها ، همین سیستم آموزشی است که با تحمیل کتاب ها و مطالعات اجباری و بیهوده، ما را کتاب زده و کتاب گریز کرده است.

همه این عوامل، باعث می شوند که کودکان ایرانی به واسطه محکومیت در مدارس پادگانی، کودکی نکنند یا دستکم کمتر کودکی کنند و این در حالی است که به دلیل گسترش فرهنگ آپارتمان نشینی که محدودیت های متعددی را بر کودکان تحمیل می کند، مدارس باید به طور جدی تری بستری برای کودکی کودکان باشند.

تا مدارس ما پادگانی اداره می شوند و کودکان باید همانند سربازانی کوچک رفتار کنند، اوضاع همین است که است.

جایگزینی تفریحات و بازی های شاد و هدفمند و آموزش های غیر مستقیم با سیستم مستقیم کنونی،  آموزش مهارت های زندگی و شادبودن ، کم کردن تکلیف شب سه رویکردی هستند که برای تحول در دوران ابتدایی لازم است تا بر مبنای آن، سایر تحولات در نظام آموزشی شکل گیرد.

این ها، کارهای سختی نیستند و برای تحقق شان فقط یک «اراده جدی و مدیریت مدبرانه و علمی » ، لازم است. تردید نکنید که آینده ایران ما و آینده فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما، در گرو این اصلاحات و تغییرات است. 

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار