آساره کیانی
آمار مفقودین ساختمان پلاسکوهم مثل کشتهشدهها بسیار ضد و نقیض است؛ در میان حرف و حدیثهای مبنی بر استفاده شرکتهای بیمه از خرابی ساختمانها و بازارگرمی آنها برای بیمهکردن ساختمانهای شبیه پلاسکو(که تعداشان کم نیست)، بحث سوءاستفاده از «مرگ» پیش میآید و اینکه برخی مسئولان شهری که ممکن است گرایش واقعبینانهتری به قضیه داشته باشند، میگویند که ممکن است در این میان، سوءاستفادههایی هم صورت بگیرد وهر کسی در هرجا کشته شده یا مُرده برای پنهانکاری یا استفاده از مزایای احتمالی بگویند که بچه ما یا پدر یا برادر ما اینجا بوده؛ (اگر این را در نظر بگیریم که هیچ کودک یا زنی زیر آوار نمانده است.)
مسئولانی که آنجا بودهاند، میگویند که حدود ساعت 9 و 30 دقیقه، به نظر رسید که آتش، خاموش شده و دود سفیدرنگی از ساختمان بلند شد؛ حتی برخیها خیالشان راحت شد و به خانههایشان رفتند و همان موقع، کسبهای که به ماموران آتشنشانی و نیروهای انتظامی برای رفتن به داخل ساختمان التماس میکردند، راحتتر توانستند داخل شوند؛ پس زمانیکه آتش دوباره جان میگیرد، عدهای سرهایشان در دخلهایشان و تمام حواسشان به بیرونآوردن اسناد و مدارکی که همه زندگیشان بود.
ساختمان پلاسکوی خیابان جمهوری که فروریخت، چیزی که بیش از همه برای مردم شهر به ارمغان آورد، ضد و نقیضها بود؛ آمارهای متفاوت، از تعداد آنها که زیر آوار مانده بودند، شروع شد؛ شهردار چند ساعت بعد از حادثه گفت کسی نمُرده و حدود 20 نفر از همکاران آتشنشان من، زیر آوار گرفتار شدهاند که میخواهیم درشان بیاوریم.
از همانموقع، آنها که شاهدان عینی بودند و کاسبان پلاسکو، همچنین آتشنشانها، هرکدام، چیز دیگری میگفتند. اما شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران همینطور خرابههایی را با «فاصله» نشان میداد و هرازچندگاهی سخنگوی آتشنشانی را جلوی دوربین میآورد و روند پیدا کردن اجساد به کندی پیش رفت تا اینکه روز سهشنبه، آمار شهدای آتشنشان از 30 به 16 رسید.
پلیس آگاهی تعداد مفقودشدهها را که اطرافیانشان به کلانتری مراجعه کرده بودند، انگشتشمار دانست و بعد هم روز سهشنبه روزنامه دولتی ایران در یک گزارش میدانی از زبان یک پاسبان کلانتری این تعداد را حدود 200 نفر اعلام کرد. اطلاعاتی که بنا بر اظهارنظرهای برخی کارشناسان شاید دور از انتظار هم نباشد؛ آنها که جبهه رفتهاند، میگویند در دمای 100 درجه، جسم، خاکستر میشود؛ شما انتظاردارید در دمای بالای 500 چیزی هم باقی بماند؟
این به معنای پودرشدن برخی پیکرهای باقیمانده زیر آوار است و اینکه شاید اصلا آواربردارها نتوانند تشخیص دهند که آنچه پیدا کردهاند، بخشهایی از جسم یک انسان است یا نه!
تعداد کشتهشدهها مدام کم و زیاد میشود؛ تا اعلام آخرین اخبار، تنها 3 شهید آتشنشان و 4 شهروند از زیر آوار بیرون آمدهاند و در حالیکه هنوز جسد همان 16 نفر اعلامشده، پیدا نشده، قرار است روز پنجشنبه مراسم تشییع آنها که پیداشدهاند برگزار شود؛ اینکه چرا مسئولان صبر نمیکنند که همه آتشنشانها پیدا شوند و یک مراسم تشییع جمعی و باشکوه برای آنها - که حالا شهرداری تمامی بنرهایش را به افتخارشان رنگکرده-، برگزار شود،اینکه چرا خبرنگارها را به ساختمان پلاسکو راه نمیدهند و تنها یک عده خاص وابسته به صدا و سیما میتوانند به راحتی وارد پلاسکوی سوخته شوند، هم مشخص نشده است اما کاملا معلوم است، آنها که «عزیزی» زیر آوار دارند، هنوز امیدوارند کسی آن زیر، زنده مانده باشد!
اعضای شورای شهر میگویند که باید شهدای آتشنشان از شهید خدمت به شهید ایثارگر تبدیل شوند و شاید این سوال پیش بیاید که - کاسبان نه- تکلیف کارگران چه میشود؟ شاید در آن جمع، به جز کارگران ایرانی کارگران «افغانستانی» هم بوده باشند؛ کسی چه میداند؛ وقتی همه ساختمانهای دیگر، کارگرانی اینگونه دارند شاید آنجا هم وجود داشته. در شرایط موجود، هیچ کاری از دست یک شهروند عادی برنمیآید؛ تنها اینکه بنشیند در خانه و از دور، تصاویری بخار برخاسته از آوار به جا مانده از پلاسکو را ببیند و جرتقیلی زرد رنگ که مثل ماشین کوکی کمی درجا میزند.