مهرداد احمد
فعال اجتماعی
اتفاقی که چند روز پیش در چهار راه استانبول افتاد، از آن دست رخدادهایی بود که شاید تهرانیها تصور آن را میکردند اما هیچگاه به چشم ندیده بودند. حریق و پس از آن فرو ریختن ساختمان عظیم و تاریخی پلاسکو که روزگاری نماد مدرنیته و تحول شهر تهران بود، دل همه هموطنان به خصوص تهرانیها را به درد آورد. اتفاقی که حتی آتشنشانها را که برای مقابله با چنین حوادثی آموزش دیده بودند، شوکه کرد.
سالها پیش وقتی که بهرهبرداری از میدان گازی پارس جنوبی آغاز شد و شرکتهای بزرگ نفت و گاز مانند توتال و هیوندای در آن شروع به فعالیت کردند، اولین چیزی که در بدو ورود به منطقه عسلویه به چشم میآمد و جلب توجه میکرد یک جمله بود: "FirsSafety". آن موقع شاید اهمیت ایمنی و تاکید شرکتهای خارجی را خوب درک نمیکردم و چیزی که بیش از آن مورد توجه ما ایرانیها بود مسئله کسب درآمد، ایجاد اشتغال و سود بیشتر بود. دقیقا مسئولان ما هم همین مسئله را در نظر میگرفتند. با آغاز تحریمهای بینالمللی و خروج شرکتهای خارجی مسئله ایمنی نیز به فراموشی سپرده شد و شرکتهای زنجیرهای وطنی پا به میدان گذاشتند تا به زعم خود با خودکفایی در بهرهبرداری و تولید نفت و گاز، اقتصاد به گل نشسته را به ساحل امن رفاه و توسعه برسانند!! اما روزبهروز خبر بیکاری و تعطیلی فازهای مختلف به گوش میرسید و از همه بدتر آتش گرفتن فازهای مختلف به دلیل عدم رعایت نکات ایمنی. دقیقا نظیر همین موارد در بخشهای دیگر کشور مانند آبادان، اهواز، بندرعباس و.. اخبار آتش سوزی در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی دیده شد و چند سالی است به این رخدادها عادت کردهایم. تا اینکه مسئله ساختمان پلاسکو به وقوع پیوست و با وجود شجاعت مثالزدنی و از خودگذشتگی جوانان باغیرت آتشنشان در آخر به تراژدی ختم شد و متاسفانه چندین آتشنشان عزیز کشورمان گرفتار آتش و آوار و سازههای فرو ریخته آن شدند.
نظیر پلاسکو کم نداریم؛ بازار تهران هم اینگونه است. چاههای آب غیر مجازی که در مناطق مختلف حفر شده و به زودی کشور را از آنچه بر سر پلاسکو آمده، بدتر خواهد کرد. پلها، کارخانهها، راهها، ساختمانها، برجها، خیابانها و صدها و صدها پلاسکوی دیگر داریم که به خاطر منافع مشترک که حول آنها شکل گرفته، بر آینده آنها چشم بستهایم و حاضر نیستیم به هشدارهای کارشناسان دلسوز گوش کنیم. سد گتوند که روزگاری دولت به ساخت آن افتخار میکرد، اکنون به معدن نمک تبدیل شده است که با رهاسازی آب آن، جلگه حاصلخیز خوزستان را به شورهزار تبدیل خواهد کرد.
فاجعه پلاسکو تنها نوک آن کوه یخ است، یکی از آن ساختمانهای پایتخت ایران که ایمن نیستند. چند سالی است که شواهد عینی از فرونشست زمین در نقاط مختلف تهران حکایت دارد و بارها پیش از این نسبت به وقوع حوادثی مشابه یا حتی وقوع زلزله هشدارهای گوناگون از سوی کارشناسان داده میشود، اما بیشتر در حد یک خبر معمولی و روزمره با آن برخورد میشود. به واقع جان انسانها در این سرزمین چه بهایی دارد؟ چرا مسئله ایمنی در کشور ما اولویت دست چندم محسوب میشود و به بهای ساختوساز و رونق کاسب و کار، فدای مطامع سیاسی، حزبی یا صنفی عدهای منفعتطلب میشود؟
سازمان آتشنشانی در رتبهبندی ایمنی خود عنوان کرده است که فقط 120 ساختمان بلند امن در تهران وجود دارد. شهرداری هم میگوید در تهران فقط 2 ساختمان در درجه یک ایمنی، 10ساختمان در درجه دو و 108 ساختمان در درجه سه ایمنی قرار دارند. فاجعه پلاسکو اکنون توجهات را به معضلی فراموش شده جلب کرده است. معضلی به نام بافتهای فرسوده بهویژه در بخش مرکزی کلانشهر تهران. نبود دسترسی و پایین بودن امکان ارائه خدمات ایمنی از جمله ویژگیهای این مناطق است. تقریبا تمامی کسانی که امروز در رابطه با حادثه پلاسکو اظهار نظر میکنند نگرانیهای مشابه در مورد ساختمانهای دیگر نیز دارند. از جمله پاساژ علاءالدین، در تقاطع خیابان جمهوری و حافظ در بخش مرکزی تهران.
هرکسی که در تهران موبایل دارد حداقل یکبار وارد این پاساژ شده است. نمای بیرونی پاساژ نسبت به سالهای قبل ترمیم شده، اما وضعیت ایمنی آن تغییری نکرده است. حالا کسبه پاساژ پس از فاجعه پلاسکو به مسئولان نامه نوشتهاند و با استمداد از جملهای از نهجالبلاغه که میفرماید: «به حساب خود رسیدگی کنید، پیش از آنکه به حسابتان برسند» نگرانی عمیق خود را از وقوع حادثهای مشابه ابراز کردهاند. آنها میگویند از مدیریت شورای شهر تهران و سازمانهای آتش نشانی استان تهران درخواست داریم نسبت به ایمنسازی پاساژ علاءالدین از جوانب مختلف مانند پله فرار، اطفای حریق و اضافه وزن سازه اقدام جدی به عمل آید. پاساژی که 20سال پیش ساخته شد ، 1000واحد تجاری دارد، 4هزار نفر در آن مشغول بکارند و روزانه به گفته کسبه آن حدود 30هزار بازدیدکننده دارد. در نامه کسبه آمده است اگر اتفاق مشابه آنچه در پلاسکو روی داد، اینجا اتفاق بیفتد، چه کسی پاسخگوی خونهای به هدر رفته خواهد بود؟ صاحبان پاساژ یا مسئولان شهری؟!
کسبه پاساژ علاءالدین که این نامه را نوشتهاند خود متهم هستند که در طبقات هفتم و منفی سوم آن 200مغازه به صورت غیر قانونی احداث کردهاند. از این تنگناها در تهران زیاد است، اما چیزی که بیش از چالشهای گفته شده، نگرانی و دلخوری مردم را فراهم آورده است، بحث و جدلهای سیاسی و سیاهنمایی احزاب و افراد خاص از حوادث اینچنینی است. اخیرا فیلم جلسه شهردار تهران و نمایندگان شورای شهر در تاریخ اردیبهشت 1393 در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که در آن محمدباقر قالیباف شهردار تهران با گلایه از دولت و با اشاره مستقیم به ساختمان پلاسکو عنوان میکند که برخورد با این ساختمانها امکان پذیر نخواهد بود، زیرا دولت آن را در تضاد با سیاستهای خود برای گسترش فضای کسب و کار و ایجاد اشتغال میداند. چیزی که شهردار به آن اشاره میکند دوراهی است به نام رعایت اصول ایمنی یا کسب و کار و سود اقتصادی؛ دوراهی که در تمام بخشهای اقتصاد ما دیده میشود. تا زمانی که سیاست و منافع شخصی و گروهی بر منافع ملی ترجیح داده شود، در بر همان پاشنه خواهد چرخید که اکنون شاهد آنیم.