شوشان/ خدامراد شجاعی
اگرچه خوزستان دارای سابقه تمدنی دیرینه و افتخارآمیز و مایه فخر ایران و ایران دوستان است، اما متاسفانه امروزه قربانی سوءمدیریتهای بینالمللی و داخلی شده است.
دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد که از مهمترین مراکز نفت و گاز و فراوردههای آن، کشاورزی و کشت و زرع، سدهای عظیم و موثر در تولید برق و تامین منابع آبی کشاورزی، گمرک و بنادر مهم کشتیرانی، ستون فقرات حفاظت جنوب غرب کشور (زمینی، هوایی، پدافندی، دریایی) و مهمترین مراکز میراث فرهنگی و باستانیاند، تاکنون، با اتحاد ترکیب قومی: فارس، عرب، لر، و...نقش مهمی در اقتصاد، صنعت و ژئوپلتیک کشور ایفا کردهاند. اما در طول دهههای گذشته دستخوش بیانصافی، بیعدالتی، اجحاف و بیعدالتی فراوانی شدهاند که گوشهای از آن را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
این استان در اوایل انقلاب مورد تاختوتاز رژیم بعث عراق واقع شد و تا پایان جنگ تحمیلی هشت ساله، ویرانیهای متعددی را متحمل شد و تقریبا میتوان گفت همه شهرستانهای این استان در چندین نوبت بمباران هوایی و یا مورد اصابت موشکی قرار گرفتند و مردم این خطه طعم تلخ جنگ ویرانگر را به تلخی چشیدند اما تا آخرین روزهای جنگ، دم برنیاوردند و در دفاع از میهن، در خون خویش ایستادند و به دفاع پرداختند.
پس از پایان جنگ تحمیلی هشت ساله که نوبت به بازسازی خرابههای ناشی از جنگ فرا رسیده بود، باز هم خوزستان مظلوم واقع شد و مورد توجه جدی قرار نگرفت و امروزه هم خاک مرگ بر چهره بسیاری از شهرهای آن نمایان است. هنوز ساختار شهری خرمشهر، سوسنگرد، هویزه، بستان، و... بوی ویرانههای جنگ تحمیلی میدهد.
هنوز هم در بسیاری از شهرستانهای خوزستان آب، برق، گاز سالم وجود ندارد. دود، شدت گرما، مواد سمی آلایندههای نفتی و فراوردههای حاصل از آن، دردهایی، جای گرفته در سینه خوزستانیها است، در حالی که رفاه و آسایش ناشی از درآمدهای نفت و گاز، کام دیگران را شاد میکند. سرچشمههای رودخانههای این استان در حال تغییر مسیر به سمت دیگر استانهاست، مراکز بهداشتی و بیمارستانی این استان از نظر عامه مردم قتلگاه بیماران است، مهاجرت نخبگان علمی، فکری، سرمایهای از این دیار به سمت دیگر استانها چشمگیر و بیکاری دوچندان نمایان است. با این حال، مشکلات گفته شده فوق یک طرف، مصیبت فرود ریزگردهای سربی، بر سر مردم اکثر شهرهای این خطه، از سویی دیگر فلاکتبار است. راستی خدای ناکرده، نکند مردم این دیار نفرین شدهاند که بایستی این همه معضلات را تحمل کنند و کسی به دادشان نرسد!
برکسی پوشیده نیست که مسئولان کشوری از این همه مشکلات مطلعاند و پیامدهای انسانی و اجتماعی آن را میدانند. اما آیا به رفع مشکلات منظور، بهصورت بنیادین و موثر توجه نمیکنند؟ آیا قطع مستمر آب و برق سراسری مرکز استان و بسیاری از شهرهای این استان فاجعهبار نیست؟ آیا استشمام مواد آلوده ناشی از خاک و سرب فرود آمده و... جانکاه نیست؟
تا کی بایست مسئولان مربوطه در توجیه ناکارامدی خود، اقدام به نمایشهای تلویزیونی کنند و بر راهاندازی قطع برق و آبی که مداوم قطع میشو، صحه گذارند و اتفاق بهوجود آمده را به گردن دشمنان خارجی بیندازند؟ در کدام استان یا شهرستان چنین اتفاقاتی به وقوع پیوست و تکرار شد و مسئولان بیتوجه بودهاند؟ بدیهی است اگر در قریه یا شهری از استانهای اصفهان، فارس، آذربایجان، مرکزی و... چنین مواردی بهوجود میآمد، مسئولان ذیربط، در آنجا اردو میزدند و به حل مشکل میاندیشیدند و کمک میکردند، اما در خوزستان مظلوم، اقدام موثری انجام نمیپذیرد. مردم این استان و مسئولان مربوطه آن، دست به دامان چه نهاد و یا سازمانی شوند تا به رفع معضل مربوطه کمک بنیادی کنند؟ اگر پای صحبت و گفتمان مردم این دیار بنشینید، به لحاظ ذهنی و عملیاتی، امیدی به حل معضلات مربوطه ندارند و علت این ناامیدی را، ناشی از ناکارآمدی سیستم مدیریتی تلقی میکنند. همه میدانیم که سالهاست این استان زرخیز صنعتی، که منبع انرژی و حاملهای آن است، مهآلود و ایستاده در غبار ریزگرد و سرب ترکیبی است و مردم این خطه با این مواد سمی نفس میکشند و به حیات اجتماعی خویش ادامه میدهند.
امروزه مردم و مسئولان مستقر در استانهای خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، ایلام از دولتمردان و حاکمان انتظار حمایت و استمداد دارند. امید است در این وضع پیش آمده استانداران، فرمانداران، نمایندگان مجلس شورای اسلامی استانهای فوق به صحنه بیایند و با اقتدار کامل برای ادای حق مردم حوزه انتخابی خود، تلاش کنند و به رفع معضل زیستمحیطی اعلامی همت گمارند در غیر این صورت ممکن است پیامدهای ناگوار زیست محیطی، اجتماعی، صنعتی جبرانناپذیر برای ساکنان این دیار به بار آید.