صادق سامانی
اصل 100 تا 106 قانون اساسی، بر کارکرد و وظایف شورای شهر اشاره میکند و بیان میکند؛ شورای شهر وظیفه انتخاب شهردار و به تبع آن تامین مطالبات شهری را عهدهدار است، اما سوالی که امروز میتوان مطرح کرد این است که چرا پارلمان شهری نسبت به سایر شوراهای موجود در کشور، در بسیاری از موارد، دچار مسائل حاشیهای و دور شدن از وظایف اصلی خود شده است؟ چرا برخی مواقع تاثیر گذاری«پارلمان شهرداری» بر «پارلمان شهری» آنچنان مشهود است که شورای شهر دچار عدم کارآیی میشود؟
اگر نگاهی گذرا به مقوله واکنشهای شهرداری بر شوراها داشته باشیم در اغلب موارد شورای شهرها در برابر فعل و انفعالات و برنامه شهرداریها، حرفی برای گفتن ندارند، این مساله موجب شده که نظارت صحیح از طرف پارلمان شهری بر سیستم اجرایی شهرداری کمرنگ باشد.
از دلایل عمده این مشکل در ورود مسائل و جناح بندیهای سیاسی به درون شوراست، ورود تفکرات سیاسی بر نهادی همچون شورای شهر، ناخودآگاه سیستم را دچار تنش و تقسیم بندی میکند و آهنگ تقسیمبندی مخالفان و موافقان شهردار را کلید میزند. تبعات این انشقاق و تقسیم بندی ، منجر به از رسمیتانداختن جلسات مهم و اساسی؛ عدم نظارت کافی بر عملکرد سیستم شهرداری و پاسخگونبودن شهردار و سیستم شهرداری به پارلمان شهری خواهد شد. هرچند اختلاف نظر و تفاوت سلیقهها یک امر طبیعی است ولی اگر بر مبنای «حب و بغض سیاسی» و «جناحی» صورت گیرد ادامه کار و برنامهریزی، سخت و دشوار خواهد بود.
سیستم شهرداری و شورای شهر بهواسطه حضور مستقیم با مردم همیشه در دسترس انتقادات بوده است، البته نمیتوان بهطور کامل، کارهای مثبت شهرداریها را نادیده گرفت اما چیزی که در این بین وجود دارد برخی از شهردارها تمکینی از نظرات شورای شهرها ندارند و طبق گفته شهردار تهران؛ مساله «باج خواهی» و «باج دادن» در میان است، واژه باجخواهی بین شهرداری و شورای شهر ها واژه جدیدی نیست و همواره از گوشه و کنار این سخن به گوشمان رسیده است، وقتی این نگاه و بالعکس آن از سوی شهردار به شورا وجود داشته باشد به خودی خود با مقوله «تقابل» شورا و شهردار، مواجه خواهیم شد چون هر کدام قصد دارند برای تبرئهکردن در هنگام حوادث و معضلات، به متهم کردن و مقصر دانستن طرف مقابل روی بیاورند.
یکی دیگر از معضلات پارلمان شهری، نگاه سهم خواهی به برخی از مناصب درون شهرداری است، وقتی شهردارها به خواسته های برخی از اعضای شورا مبنی بر جابجایی، انتصاب ، برکناری، عمل کنند، سیستم رابطه ای و شیوخیت جایگزین ضابطه و نظام قانومند اداری میشود، و به دنبال آن شهردار با برآورد کردن خواسته های فارغ از چارچوب اعضای شورا، در مواردی، خود را مکلف به تبعیت از شورا نخواهد دانست، که در این صورت وزن پارلمان شهری در برابر شهرداری پایین، و عملاََ فاقد کارایی خواهد بود.
ذات شهرداری، ارائه خدمات عمومی به شهروندان است ایجاد و تغییر مبلمان شهری، عمران شهری بر مبنای فرهنگ ایرانی و اسلامی، برنامههای فرهنگی و هنری و..اما عمدتاً شهرداریها وظیفه خود را فقط به تمیز کردن خیابانها و جمعآوری زبالههای شهری میدانند، این دیدگاه مدیران شهری بهعنوان آفت فرهنگ شهری و شهرنشینی قلمداد میشود و متاسفانه شوراهایی پیدا میشوند که همین دیدگاه را دارند و از این روش اشتباه دفاع میکنند، تاثیر گذاری منفی رفتارهای شورای شهرها بر شهرداری ها و بالعکس، به نداشتن برنامه جامع توسعه شهری و حمایت بی جهت منجر میشود که تبعات منفی آن را در اکثر شهرها شاهد هستیم.
عدهای اعتقاد دارند نیمهپنهان برخی از شهرداری ها با سیاسیکاری و ورود به عرصه سیاسی کشور آمیخته شده و سیستم شهرداری را به جولانگاهی برای تحولات سیاسی تبدیل کرده است، که شهرداریها، عملاً و علناً با ورود به جناح بندیها، تاثیرگذاری منفی بر شورای شهر و سیستم خدمات شهری میگذارند و تاثیرات کنش و واکنشهای سیاسی بر شهرداریها، آنچنان مخرب و زیانبار است که میتواند سالهای سال، پس رفت بکشاند. افیون خدمات شهری و لایههای مدیریتی شهرداریها در اظهار نظرهای سیاسی و حرکات جناحی است. پارلمان شهرداری اگر نتواند تطبیق پذیری مناسبی با مقوله خدماتی بوجود آورد قطعاً با نگاه زاویه دار عامه مردم مواجه خواهد شد.
اما توسعه شهر در دست کیست؟ من، شما، ما، دیگران، شورا، شهردار. بهراستی پاسخ چیست؟ آنچه امروز در مقولههای برونسپاری و درون سپاری، شهرداری را دچار مشکل کرده است، نگاه روزمرگی و ارباب رجوعی به خدمات شهری و رفاه عمومی، در فقدان برنامه جامع توسعه شهری است.مدیران ارباب رجوعی در صورت وجود ارباب رجوع و مراجعه مردم قادر به برنامهریزی هستند و توان ارائه برنامه ریزی را در سیستم کاری خود ندارند.
وقتی برنامه جامع، تدوین و تبیین نشود عملاً نمیتوان به برنامهریزی دست زد و سیستم شهرداری را دچار آشفتگی خواهد کرد. شهرداران برای شروع و اجرای برنامههای خود نیازمند، برنامههای جامع در حالت «کوتاه مدت» و «بلند مدت»هستند که میتواند مسیر را بهخوبی برای شورا وشهرداری ترسیم کند.
قدرت اجرایی و مدیریت شهر در دستان شخص شهردار است و پارلمان شهری نظارهگر و کنترل کننده مدیریت شهردار است، واژه زیبا و دلربای مدیریت شهری، در خود مشکلات و البته توانمندیهای زیادی میخواهد، مدیریت شهری تخصص میخواهد یا تعهد؟ هر دو در کنار هم مکمل یکدیگر هستند، اما آنچه امروزه بعضاً در انتخاب شهرداران با آن مواجه هستیم نبود یکی از این دو اصل است، فقدان هر کدام از این دو اصل، منجر به عدم کارایی و برنامهریزی صحیح و تسلسل اشتباهات میشود که در اغلب گزینههای انتخابی شوراها، نگاهی به آن نمیشود و صرفاً رایزنی و لابی قوی، موجب انتخاب شهردار و تبعاً نچرخیدن مناسب دروازههای شهر میشود.
حال پارلمان شهری و پارلمان شهرداری هر دو بر هم موثر و تاثیر گذارند و مقبولیتو مشروعیت، همدیگر را موجب میشوند، نمیتوان تفکیکنگری و موازیکاری در آن بهوجود آورد چون در صورت هر اشتباه منجر به عدم کارآیی و بیاعتمادی خواهد شد.