یک شاعر خوزستانی میگوید: در روزگار ما هر كودكی به صرف اين كه توانايی تراشيدن مداد خود را داشته ادعای نظريه پردازی میكند و هر دختر بچهای دلنوشتههای شبانه خود را شعر میداند که اين آغاز تراژدی تلخ مخاطبانگاری به جای مخاطب محوری است.
محمد جانبازان در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ـ منطقه خوزستان ـ اظهار کرد: تحليل وضعيت مخاطب در ادوار مختلف تاريخی خود با چالشها و بحرانهای متفاوت و مختلفی روبرو بوده است و عدم توجه به رخدادهای ارزشی و تبلور آنها در سازوکارهای اجتماعی، اقتصادی و سياسی منجر به انحراف از سير دقيق آن خواهد شد. بررسی وضعيت و موقعيت تاريخی مخاطب شعر معاصر فارسی كه ديگر عنوان معاصر بودن برای آن با اندكی اشكال مواجه است و باتوجه به نگاه نيما يوشيج دچار نوعی دگرديسی در حوزه فهم و دريافت شده و ضرورت وقوع شعر را به نوعی تعهد اجتماعی صرف بدل كرده است خود به عنوان بحرانی در حوزه مخاطبشناسی يا مخاطبانگاری بدل خواهد شد كه در برخی از كاركردهای خود بر خلاف منظر و نظر نيمای بزرگ است و تميز ميان هر كدام از اين دو اصطلاح كليدی – مخاطبشناسی يا مخاطبانگاري- ما را به دو سوی كاملا متفاوت رهنمون خواهد ساخت.
وی توضیح داد: من برآنم كه نيما در پی آن بود تا هژمونی مالف از ميان برداشته شده تا امكان قراتهای مختلف متن برای مخاطبهای گوناگون شعر بوجود آيد. نگاه و اهميت جايگاه و رسالت اجتماعی شعر از منظر نيما باعث شد تا شعر از ميان طبقه مرفه و درباری بيرون آمده و تودهها نيز در ساخت و شكلگيری جهان ادبی نقش كنشگر را ايفا نمايند و نه اينكه به مثابه مصرفكنندگان صرف، تنها و به صورت منفعل به هر متن ادبی و غير ادبي تن دهند. عمدتا نه مخاطب امروز شعر فارسی مخاطبی است كه بدنبال درك دقيق موقعيتهای تاريخی خود باشد و نه اكنون ديگر به هنر به عنوان يك ارزش انسانی، تاريخی و اجتماعی نگريسته میشود.
این شاعر افزود: نه شعر امروز- در عمده ترين شكل خود كه معمول نظر رسانههای مجازی است - میتواند به دردهای عميق و زخمهای دردناك اما سركوبشده بشر ايرانی امروز پاسخی ژرف دهد و در او كانونی امن را براي درك و دريافت بهتر و بيشتر حقيقت فراهم سازد و نه مخاطب امروز به دلايل متعدد اما مبرهن مخاطبی جدی براي نه تنها شعر بلكه هر حوزه جدی و عميق ديگر محسوب میگردد.
وی ادامه داد: در اين ميان رسانههای مجازي به دلايل كاملا آشكار به بحران مخاطب در فهم عميق هنر از يك سو و ابتذال خواستگاه هنر ناب در نزد مخاطب از سوی ديگر و تبديل و تغيير وضعيت مخاطب از ساحت مخاطب كوشا و خوانا به مخاطب خاموش و منفعل دامن بسيار زدهاند. اين ويژگی رفتهرفته از حوزه مخاطب شناسی، ما را به حوزه مخاطبانگاری وارد ساخته و در تحليل خود در مواجه شدن با وضعيت مخاطب بجای توجه به كار كرد و تاثير مخاطب مسلح به سازوکار فهم- دريافت، بر روند فعالسازی معنای متن، به انفعال بی چون و چرای مخاطبانگاری كمك کرده است كه بدون سازوکار فهم-دريافت تنها در بهترين نوع خود به ايزوله كردن خود در ميان مجموعه اطلاعات سطحی و تقويمی همت گماشته و در هيچ ساحتی با نگاه دقيق و عميق و تحليلی او روبرو نيستيم.
جانبازان یادآوری کرد: اين سطحینگری دامنه در تمام ساحات زندگی بشر امروز دارد و شعر نيز بعنوان يكي از مهمترين ساحات بشر تاريخی كه همواره خود به مثابه گونهای از مهمترين ارزشهای اجتماعی و انسانی مطرح بوده است را نيز در برمیگيرد؛ بشری كه به مدد جهان تكنوبيوالكترونيك با سرعت نور به سمت نامعلومی در حركت است و به گفته فردريش نيچه؛ خانه در دامنه امن آتشفشان بنا نهاده است.
وی اظهار کرد: رسانههای گروهی به شكل اعم و رسانه هاي مجازي به شكل اخص با بفراموشي سپردن رسالت و تعهد اجتماعي،علمي و ارزشي خود در دامن زدن به آنچه بعنوان بحران مخاطب مطرح است نقش موثر داشته اند . در روزگاري كه هنر و فرهنگ با همسان شدن مغاكها و به مدد رسانهها و بدون هيچ گونه ژرف نگري در اختيار مخاطب قرار داده میشود رفته رفته اين همسانسازی به تبديل علايق به سلايق از يك سو و همسطحشدگی منظر مخاطب از سوی ديگر كمك شايانی كرده و در تبديل شدن مخاطب فعال به مخاطب مفعول و مصرفی كمك شايانی خواهد نمود.
این شاعر افزود: فقدان تحليل دقيق، عدم امكان گفتمانهای علمی و صريح، تعجيل در انتقال دانستهها، تلاش در جهت همسو نمودن كليه مخاطبان برای فهم موضوع تبيين نشده، سرعت و عدم مراقبه در مجموعه اطلاعات منتقله، جايگزينی و ارزش آفرينی برای مجموعه محفوظات به جای مجموعه معلومات و دانستنيیها خود منجر به آن شده تا مخاطب امروز به واقعيتی زمانمند تبديل شود و در مواجه با كوران اطلاعات درست و نادرست، بدون مجهز شدن به سلاح نقد و تحليل تنها بعنوان كنشي منفعل تنها به دريافت فوج عظيمی از اطلاعات تحميلی تن داده و در نهايت نيز به موجودی مسخ شده بدل گردد كه توان تشخصی حقيقت را از وقايع و واقعيت ندارد. در اين ميان، رسانههای مجازی نه تنها سعر كه همه چيز را به كود مصرفی بدل میكنند.
وی گفت: من بيش از آنكه مخاطب را مسبب اين فريب بدانم، رسانهها را در دامن زدن به اين آسيب مورد هجوم و حمله قرار میدهم. شعر نير همانند ديگر ساحات از اين حيلت نادانی در امان نيست. دغدغه امروز منتقد نبود يا كمبود مخاطب برای شعر و يا هر حوزه ديگر نيست؛ در روزگاری كه ارزش يك برند خوراكی میتواند ميليونها بار بيشتر از مجموعه شعر يك شاعر دردمند در عسرت باشد آسيبشناشی مخاطب ما را با بحران مخاطب روبرو مینمايد. بحرانی كه رسانهها بزرگترين مسببين آن بودهاند و در همسو شدن تمام مغاکهای فرهنگی نقش فعال ايفا نمودهاند.
جانبازان افزود: امروزه به ظاهر، مطالعه شعر در ميان مخاطبان به مدد فريب رسانای مجازی فراوان شده است اما كدام مخاطب و كدام متن ادبي؟ اكنون اندكی مه همه جا را پوشانده و تميز بين حق و باطل دشوار است. امروز به دليل نبودن همان عوامل گفتهشده در ابتدای مصاحبه، هر متن عاشقانه و سانتيمانتاليستی جای شعر ناب را گرفته و در اين كوران مطالب و سلايق، جای حقيقت و واقعيت عوض شده است.
وی اضافه کرد: هر كودكی به صرف اينكه توانايی تراشيدن مداد خود را داشته ادعای نظريه پردازی میكند و هر دختر بچهای دلنوشتههای شبانه خود را شعر میداند و اين آغاز تراژدی تلخ مخاطبانگاری بجای مخاطب محوري در روزگار ما است.
این شاعر خوزستانی تصریح کرد: رفته رفته دغدغه شاعران امروز- مراد شاعرانيست كه به اين فريب رسانهای تن خواهند داد و به بازس شهرت دلخوشند- نه كشف حقيقت بلكه اقناع مخاطب خواهد بود و تنها برای رضای خاطر دوستان و كودكان دبستانی به نگارش متنهای مبتذل تن خواهند داد.
وی افزود: امروز به ظاهر شكل مطالعه شعر از فضای حقيقی (عالم كتاب و كتابت) به فضای مجازی تغيير مسير داده است و مخاطبان بجاي آنكه خود را محصور در كتاب و كتابخانه ببينند، در حصار تكنولوژی به اشتراك واگويههای خود میپردازند، اما در مواجهه با اين پرسش شما بزرگترين سوالی كه مطرح میشود آن است كه از خود بپرسيم كدام مخاطب و كدام متن ادبی؟