احسان سپهوند
عضو مجمع اصلاح طلبان دوم خرداد
دانشمندان علوم اجتماعی سالها در مورد علمی بودن مطالعات سیاسی جدل داشتند. عقیده غالب ایشان بر این بود که مطالعات سیاسی به دلایلی روشن و البته قابل اتکاء نمی تواند در زمره علوم طبیعی و حتی انسانی بگنجد. منتقدان می گفتند که محققان سیاسی درباره روشها اتفاق نظر ندارند؛ اصول و نتایج آن به طور عموم پذیرفته شده نیست؛ رشد آن تداوم ندارد؛ پدیدههای سیاسی چنان پیچیده، متنوع و نامنظم اند که روشهای علمی از بررسی آن ناتوانند و...مع الوصف، یکی دیگر از دلایل مبسوط و متقن متضمن علمی نبودن مطالعات سیاسی فقدان امکان پیش بینی در سیاست برشمرده شده است حال اینکه ممکن است در علوم طبیعی به دلیل رابطه منظم ومشخص علت - معلولی پیشبینی نه قاطع ولی غالب، ممکن باشد.
تنها این منتقدان نیستند که در ماهیت علمی مطالعات سیاسی تردید کرده اند. برخی از سیاست شناسان هم چنین انتقادهایی به عمل آورده اند. برای مثال در سال 1946 بورگان، در سخنرانی افتتاحیه دانشگاه کمبریج انگلستان گفت: «امروزه باید تردید کنیم که آیا رشته علمی به نام علم سیاست وجود دارد، تردیدی که برای پیشینیان از لحاظ علمی ناشناخته بود». اما باید اذعان کرد که این تقصیر پژوهشگران علم سیاست نیست بلکه همانطور که ارسطو گفته است، ناشی از سرشت موضوع مورد مطالعه است.
با این حال، بنیادهایی که از افتراقهای بین علم و تقدیر! بودن مطالعات سیاسی به مفاهمه می رسند به سرعت در حال پدیدار شدن هستند. همچنین اینک میان پژوهشگران سیاسی در مورد روشهای مناسب برای بررسی پدیدههای سیاسی انسجام محکمی وجود دارد. اما در مورد پیش بینیها اوضاع متفاوت است و هنوز محل مناقشه. این مناقشات می تواند میان بزرگترین سیاستمداران غرب به همراه موسسات آماری پیشرفته باشد یا بیم عوام در جهان سوم بدون پشتوانه علم آمار!
بدین جهت موضوع پیش بینی در وادی سیاست و سیاست ورزی از مباحثی است که هرگز تفاهمی بر سر آن صورت نگرفته است. برای عینیت بخشی به مطالب به سراغ موضوع انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری می رویم؛جایی که حسن روحانی نامزد معرفی شده طیف معتدل اصولگرا و اصلاح طلبان در مقابل نامزد یا نامزدهای طیف رادیکال اصولگرایان و البته چند کاندیدای مستقل قرار خواهد گرفت. با این مقدمه، موضوع داغ و دلچسب حاکم بر سپهر سیاسی کشور، پیش بینی شخص رییس جمهور منتخب سال 1396 خواهد بود.
پیش بینی که با توجه به آنچه که بر صدر نشست، اگر کسی از قطعیت رخدادهای آن دم زند، از بنیانهای علم سیاست بی اطلاع است.اگر هم از سر آگاهی باشد بی شک رویکردش پوپولیستی و برای تهییج عوام خواهد بود. با این منظر موضوعی که توسط برخی چهرههای سیاسی اصلاح طلب با عناوین مختلف اما هدف مشترک در مورد شخص جانشین، ضربه گیر، پشتوانه یا تعویضی دکتر روحانی مطرح شد، می تواند از روی آگاهی و منطق سیاسی تبیین شده باشد. اگر چه برخی از نیروهای سیاسی درون بدنه دولت با این رویکردمخالفت صریح خود را اعلام کرده اند، اما آنچه که می توان با براهین چندگانه به اثبات ضرورت آن پرداخت، لزوم حضور جدی شخص یا اشخاصی از اصلاح طلبان در کنار روحانی و برای حمایت از ایشان در مراحل مختلف تبلیغات، تبیین عملکرد دولت یازدهم و حتی مناظرات چالش برانگیز شبکه یک سیما خواهد بود. آنچه که بایستی اصلاح طلبان را مجاب به استفاده از کاندیدای پوششی نماید ریسک فرستادن شیخِ تنها به میدان رقابت است.
در آن شرایط شیخ اگر هم پیروز رقابت باشد؛اما شکی نیست که پیکره دولتش پر از جای زخم خواهد بود که آنرا به ریزش آرا می توان تعبیر کرد.