مرضیه امیری
زنان در طولانی مدت به میزان توانایی و مشارکت سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی خود می توانند بر محیط پیرامونشان اثر گذار باشند.
هرچند می توان اینگونه بیان کرد که در کوتاه مدت میزان اثر گذاری زنان در عرصه های مختلف تحت تاثیر واقعیات سیاسی و سنت ها قرار داشته و همین امر افزایش سهم آنها از قدرت سیاسی را تحت تاثیر قرار داده است. شاید اینگونه ادعا شود که بازی قدرت و سیاست در طول تاریخ ایران به میزان کافی حق زنان ایرانی را ادا نکرده. اما آنچه که در پس این ادعا می باید مورد توجه قرار گیرد اثری است که جنس ما در به انقیاد در آوردن اسب قدرت از خود برجای نهاده.این اثر منبعث از تواناییهای جنس زن ایرانی در تقابل با شرایط محیطی بوده است.
ذهنیت غلطی که از رابطه زنان و قدرت سیاسی در طول تاریخ ایران بیان می شود را می توان در ذیل کلیتی مبتنی بر مهارتهای دلبرانه ، دسیسه افکنانه ، امیال کینه توزانه و رذایلی از این قماش خلاصه نمود. از استثنائات که بگذریم سکه ی رایجِ نقش زن، در عرصه سیاست ایران را با ضعف ، تحقیر و فتنه جویی ضرب زده اند.
این نگاه ناشی از فهم عمومی روایت نویسان از مناسبات زنان در حاشیه (و یا در متن) عرصه سیاست است. گویی نگاه سنتی نسبت به زنان نق نقوی مرد آزارِ بد کردار، به هنگام حضور زنان کنشگر و توانا و پیروزی آنها در عرصه رقابت، از جانب بازندگان بر تن آنها پوشانده می شود.
حال آنکه زنان می توانند ادعا کنند که این نگاه جنسیت زده و واپسگرا در عرصه سیاسی ،ناشی از عقب ماندگی و توسعه نیافتگی فعالان سیاسی اجتماعی مرد است. لابی گری، دسیسه چینی، فتنه افکنی رذایلی هستند که شامل حال مردان سیاسی و کلان تر از آن همه ی اینا ابنا بشر نیز هست. مردان هم به همان اندازه و چه بسا بسیار بیشتر از زنان دسیسه و تزویر و بلاهت و خیانت به خرج داده اند در چنین بستری فاجعه هایی بمراتب سهمگین تر از غرغرهای زنان در خانه آفریده اند. داور بی طرف آن است که بپذیرد به همان اندازه که نقش مردان مثبت بوده، زنان نیز اثر سازنده ای از خود در مسیر تغییر و تحولات تاریخی بر جای گذاشتند و به همان اندازه که مردان در عرصه های مختلف می توانند بد عمل کنند زنان نیز احتمال عملکرد بد دارند.
در چنین شرایطی لزوم توانمند شدن بانوان و به تبع آن مردان ایرانی، در عرصه های سیاسی فرهنگی و اجتماعی پر رنگ تر می شود. زنان و مردان ما برای ساختن فردایی بهتر راهی ندارند جز اینکه به مهارتهای لازم برای پیش راندن جامعه مسلح شوند و در این مسیر از صبوری و تلاش مستمر فرو گذاری نکنند.این ناگزیر تمام ایرانیان است و کوتاهی در این امر سرنوشت شومی را برای تمامی اهالی زورق وطن رقم خواهد زد.
البته زنان در این مسیر راه دشوارتری را در پیش روی داشته و جهد مرکبی را در پیش گیرند.نوع وظایفی که بصورت سنتی بر دوش زنان قرار دارد، با نقشهایی که باید برای ساختن آینده فرا بگیرند تضارب پیچیده ای را یدک می کشد.هنوز در کلیت جامعه ما نقش و شخصیت مستقل برای زنان به سختی تعریف می شود.هر گونه نقص و کوتاهی در امور،اغلب مقصری جز زنان به یادها نمی آورد. همراهی و حمایت از زنان سرمایه گذاری بیهوده تلقی می شود و فصل انتخاباتی نام نهاده میشود. اما از آنچه واقعیات نمایان می کند وقت آن شده که ارزیابی از زنان به عنوان نیروهای کمکی در عرصه سیاسی و اجتماعی کنار گذاشته شود. در طی این سالهای اخیر، زنان ثابت کرده اند که نقش آفرینی در سطوح بالای سیاست حق مسلم آنهاست. تلاش بی وقفه زنان با وجود همه موانع فرهنگی و ساختار قدذت سیاسی و موانع سنتی ، نشانه حق خواهی آنان و بازتعریف توانمندی هایشان است. زین پس می باید با صلابت و پایداری بیشتر در مسیر توسعه فردی و پس از آن سهم خواهی از قدرت سیاسی و نقش آفرینی در عرصه فرهنگ و اجتماع گام برداریم ، وگرنه بار توسعه ایران کج و کج تر خواهد شد و امید به مقصد رساندنش با معادلات پیچیده ای مواجه می گردد.