دکتر حسن دادخواه
سالگرد قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ و سالگرد ارتحال بنیانگذار و معمار انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران، فرصت و دستاویز خوبی برای واکاوی نهاد " روحانیت" و " مردم" به عنوان دو عنصر کلیدی در دو مناسبت یاد شده و بازشناخت نوع پیوند میان این دو عنصر است، چنانکه تحلیل نهضت پانزدهم خرداد، بدون شناخت این دو عنصر، ناقص و ناتمام است.
تاریخ معاصر کشورهای اسلامی و تاریخ معاصر در کشورمان، نشان داده است که بخش قابل توجهی از بدنه روحانیت اسلام و بویژه روحانیت شیعه، همواره مدافع مردم در برابر حاکمان مستبد و وابسته، بوده است و در بزنگاه های تاریخ توانسته است با بسیج توده های مردمی علیه استعمار و کارگزاران داخلی ان در کشورهای اسلامی، موجبات استقلال نسبی و موقتی سیاسی و مقاومت در برابر فشارهای بیرونی را فراهم بیاورد. این بسیج توده ای، حاصل پیوند معنوی و رابطه نزدیک میان بخش قابل توجهی از بدنه روحانیت با توده های مردم و طبقات فرودست و میانه جامعه بوده است. مردم نیز به رغم تنگناهای اقتصادی و اجتماعی خویش همواره از نهاد روحانیت برای بزنگاه های روزگار، صیانت کرده و از ایشان پشتیبانی نموده اند.
بر این پایه، ملاحظه می شود که دفاع بدنه روحانیت از مردم در برابر فشار و زورگویی های حاکمان در کشورهای اسلامی و ایران، راز و رمز استمرار و قوام پیوند میان مردم و روحانیت بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و برپایی نظام سیاسی مبتنی بر جمهوری اسلامی در کشورمان، نام و جایگاه بدنه روحانیت با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در هم امیخته و تنیده شد و بدنه روحانیت در قالب دو " نقش" در هم تنبده شده، ظاهر و متجلی گردید. اگر تا پیش از پیروزی انقلاب، بدنه و سازمان روحانیت، تنها به عنوان کارشناسان و عالمان دینی و متخصصان اعمال و مناسک مذهبی، پناهگاه و مورد رجوع مردم در هنگام دادخواهی بودند، پس از پیروزی انقلاب، در نقش رهبران و سیاست مداران و تصمیم سازان راهبردی جامعه و کشور نیز ظاهر شدند و رتق و فتق کلیه امور مردم به نوعی به انان وابسته شد.
دوران نزدیک به چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام سیاسی جمهوری اسلامی شاهد حوادث و اتفاقات بس مهمی بود که نشان دهنده همان رابطه سنتی و معنوی میان مردم و روحانیت بود. اغاز و پایان جنگ تحمیلی و دهها اتفاق کوچک و بزرگ دیگر با همه تلخی ها و شیرینی هایش نشان داد که ظرفیت رابطه میان این دو عنصر کلیدی همچنان می تواند گره گشای مشکلات و عامل پیش برنده مردم و کشور از گردنه های سخت و ناهموار باشد.
ناگفته پیداست که برداشت های منفی و پاره ای ناامیدی و دلخوری های مردم از بدی اوضاع کشور، نمی تواند در نوع رابطه میان مردم و روحانیت بی تاثیر باشد. به زبان دیگر، مردم خواه و ناخواه بخش هایی از ناملایمات زندگی و معیشت متعارف خویش را برامده از عملکرد مسئولانی می بینند که در کسوت روحانیت مشغول انجام وظیفه و خدمت هستند.
با این وجود، نگارنده بر این باور است که مردم، همچنان بهترین ملجا و عامل صیانت از بدنه اصیل و ریشه دار روحانیت به شمار می ایند و روحانیت نیز باید نیک بداند که هیچ پناه و قدرتی نمی تواند به اندازه قدرت مردم، از ایشان صیانت کند و قدر و منزلت این نهاد معنوی را پاس بدارد و اینده انان را تضمین کند.
از این رو، بر کلیه افراد روحانی و مقامات تاثیرگذار و تصمیم گیرنده در این نهاد تاریخی و معنوی لازم است تا از بروز شکاف و رخنه و فاصله میان دیدگاه های اجتماعی و سیاسی با رویکردهای عامه مردم و بویژه نخبگان و روشنفکران جامعه جلو گیری کنند و اجازه ندهند که اتفاقات روزانه و گذرا، به مرزبندی میان بدنه روحانیت و مردم منجر گردد.